در ادامه مقاله گذشته، به برخی از ویژگی‌های رفتاری امام حسین (ع) با اصحاب خویش می‌پردازیم.

آنچه در این مقاله می‌خوانید:

10.  قدردانی و ستایش

امام حسین (ع) و قدردانی از دیگران:

1. خانوادۀ عبدالله عمیر​

2.  ام‌وهب​

3. حنظله بن سعد

4. ابی الشعثا

5. جون،‌ غلام اباذر

6. مسلم بن عوسجه

7. عمرو بن قرظه

8. حبیب بن مظاهر

11. دعا و نیایش

الف. دعای جامع

ب. دعای حضرت در کعبه

ج.‌ دعای حضرت در سجده

د. دعا در قبرستان

ه. دعا برای شهدا

و. سفارش به دعای جوشن کبیر

ز. دعا در صبح عاشورا

12. زهد و دنیا گریزی

دنیا در دیدگاه حضرت

برخورد با زهدگریزان و دنیازدگان

زهد بی ولایت


10.  قدردانی و ستایش

در قرآن کریم،‌ واژۀ «شکر» که به معنای سپاسگزاری و قدردانی است، به صورت‌های مختلف بیش از 77 بار به کار رفته است. گاه می‌فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَءَزیدَنَّکُمْ؛[1] اگر سپاسگزاری کردید، من (نیز بر نعمت‌ها) می‌افزایم.» گاه دستور می‌دهد که از خدا و والدین خود سپاسگزاری و قدردانی کنید، «اَن اشْکُرْ لی وَلِوالِدَیْکَ؛[2] از من و پدر و مادرت سپاسگزاری کن!» و در آیاتی هم دستور می‌دهد که از نعمت‌های خدا قدردانی کنید «وَاشْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ؛[3] و نعمت‌های خدا را سپاسگزاری کنید!»

یکی از بارزترین مصداق‌های تشکر از خداوند و نعمت‌های او، قدردانی از بندگان خداست؛‌ کسانی که نسبت به انسان خدمت و احسانی انجام می‌دهند و یا در مسیر حق و هدایت گام برمی‌دارند؛ لذا امام زین العابدین (ع) فرمود: «اَشْکَرُکُمْ لِلّهِ اَشْکَرُکُمْ لِلنّاسِ؛[4] سپاسگزارترین شما برای خدا کسی است که سپاسگزارترین شما برای مردم است.»

و امام هشتم (ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقینَ لَمْ یَشْکُرِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ؛[5] کسی که نعمت دهنده از مردم را سپاسگزاری نکند، خدای عزیز و جلیل را سپاسگزاری نکرده است.»

و امام سجاد (ع) فرمود: «وَ اَمّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ علَیْکَ فاَنْ تشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ؛[6] حق کسی که کار نیک انجام داده بر تو این است که از او سپاسگزاری کنی و کار نیک او را یادآور شوی.»

 

امام حسین (ع) و قدردانی از دیگران

امام حسین (ع) می‌فرماید: «شُکْرُکَ لِنِعْمَهٍ سالِفَهٍ یَقْتَضی نِعْمَهً آنِفَهً؛[7] سپاسگزاری نعمت‌های گذشته، نعمت‌های آینده و زودرس را به دنبال دارد.» او در سخت‌ترین لحظه‌های زندگی حتی در اوج جنگ و جهاد روز عاشورا، قدردانی و سپاسگزاری از بندگان خدا را که به او خدمتی کردند و در مسیر او گامی برداشتند،‌ فراموش نکرد.

ابتدا در شب عاشورا به صورت کلی از تمامی بستگان و یارانش با این کلمات زیبا تشکر و قدردانی کرد: «بار خدایا! من تو را سپاس می‌گویم که ما را به نبوت و رسالت گرامی داشتی و... .» آن‌گاه فرمودند: «اَمّا بَعْدُ فاِنّی لا اَعلَمُ اَصحابا اَوْفی وَلا خَیْرا مِنْ اَصْحابی، وَلا اَهْلَ بَیْتٍ اَبَرُّ وَلا اَوْصَلُ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فجَزاکُمُ اللّه عنّی خَیْرا...؛[8] بعد از حمد و ستایش،‌ من یارانی باوفاتر و نیکوتر از یاران خودم و خاندانی نیکوتر و مهربان‌تر از خاندان خودم نمی‌شناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نیک عنایت فرماید!»

و در طول روز عاشورا از تک تک یاران با نام و نشان قدردانی کرد مثل:

 

1. خانوادۀ عبدالله عمیر[9]

یکی از شهدای سرفراز عاشورا «عبدالله بن عمیر کلبی» بود. او دارای دستان بلند و بازوان تنومند بود.

وقتی «یسار» غلام زیاد بن ابی سفیان و «سالم» غلام عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند،‌ «حبیب بن مظاهر» و «بُرَیْر» برخاستند که جواب آنها را بدهند،‌ امام مانع شد؛ تا اینکه عبدالله بن عمیر اجازه خواست و یک‌تنه بر آن دو نفر یورش برد و آن دو را به هلاکت رساند. سپس خود را به قلب سپاه عمر سعد زد و رجز حماسی می‌خواند.

اینجا بود که همسرش عمود خیمه را گرفت و به یاری شوهر شتافت و گفت: «شوهرم! از خاندان پیامبر دفاع کن!‌ من به خیمه‌ها باز نمی‌گردم تا با تو کشته شوم.»

حضرت ابا عبدالله (ع) او را فرا خواند و از او و شوهرش تشکر و قدردانی کرد، آن‌گاه فرمود: «جَزَیْتُمْ مِنْ اَهْلِ بَیْتٍ خَیْرا اِرْجِعی رَحِمَکِ اللّهُ اِلَی النِّساءِ فَاجْلِسی معَهُنَّ فاِنَّهُ لَیْسَ عَلَی النِّساءِ قِتالٌ؛[10] (در راه حمایت از اهل بیت) به پاداش نیک از طرف اهل بیت نائل شوید! خدا رحمتت کند! برگرد به سوی آنها و با آنها بنشین! به راستی بر زنان جهاد واجب نیست.»

امام حسین (ع) برای ابی الشعثا این چنین دعا کردند: خدایا تیراندازی او را محکم و قوی گردان! و اجر و مزدش را بهشت (برین) قرار بده

 

2.  ام‌وهب

عبدالله عمیر و مادرش «ام‌وهب» نصرانی بودند که به دست امام حسین (ع) مسلمان شدند. این جوان وقتی با اجازه امام حسین (ع) پا به میدان گذاشت،‌ 24 نفر از شجاعان سپاه عمر سعد را کشت و 12 نفر از سواران را زخمی کرد.

لشکریان عمر سعد، اطراف او را گرفتند و اسیرش کردند، نزد عمر سعد بردند. عمر سعد با شگفتی گفت: «چقدر شجاعت و قدرت تو زیاد است.» سپس او را شهید کردند و سر بریدۀ او را به طرف خیمۀ زن‌ها پرتاب کردند. مادرش سر را به طرف لشکریان یزید انداخت و عمود خیمه را گرفت و به لشکریان حمله کرد و 2 تن از سربازان دشمن را کشت. در این لحظات حساس، امام دخالت کرد و با زبان تشکر و قدردانی فرمود: «اِرْجِعی یا ام‌وهب، اَنْتِ وَابْنُکِ مَعَ رَسُولِ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فَاِنَّ الْجِهادَ مَرْفُوعٌ عنِ النساءِ لا یَقْطَعُ اللّهُ رَجاکِ یا ام‌وهب؛[11] برگرد ای ‌ام‌وهب! تو و پسرت با پیامبر در بهشت هستید؛ جهاد از زنان برداشته شده است. ای مادر وهب!‌ خداوند امید تو را قطع نکند.»

جملات فوق که از آیندۀ درخشان ام‌وهب و فرزندش خبر می‌دهد، خود برترین قدردانی از زحمات و تلاش ام‌وهب و فرزند او به شمار می‌رود.

 

3. حنظله بن سعد

در گرماگرم جنگ در روز عاشورا،‌ حنظله در کنار امام حسین (ع) ایستاد و بر سر کوفیان فریاد زد و گفت: «شما را از عذاب الهی می‌ترسانم، شما را از محاکمه روز قیامت می‌ترسانم. شما را از عذابی که بر ثمود و عاد نازل شد می‌ترسانم.»

امام (ع) از جملات بیدارگر او تشکر کرد و فرمود: «یَاابْنَ سَعْدٍ! رَحِمَکَ اللّهُ! اِنَّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا الْعَذابَ حینَ رَدُّوا عَلَیْکَ ما دَعَوْتَهُمْ اِلَیْهِ مِنَ الْحَقِّ وَنَهَضُوا اِلَیکَ لِیسْتَبِیحُوکَ وَاَصْحابِکَ فَکَیْفَ بِهِمُ الاْآنَ وَقَدْ قَتَلُوا اِخْوانَکَ الصّالِحینَ رُحْ اِلی خَیْرٍ مِنَ الدُّنْیا وَما فی‌ها وَاِلی مُلْکٍ لا یَبْلی؛[12] ای پسر سعد! خدا رحمتت کند! این مردم آن‌گاه که به سوی حق دعوت کردی و پاسخ مثبت ندادند و به قتل تو و یارانت آماده گردیدند، مستوجب عذاب بودند. پس حال که خون برادران صالح تو را ریختند، چگونه خواهند بود؟ برو به سوی آنچه که خیر است از دنیا و آنچه که در آن است و به سوی ملک و آقایی (آخرت) که کهنه نمی‌شود.»

 

4. ابی الشعثا

یزید بن زیاد کندی معروف به «ابی الشعثا»‌ تیرانداز ماهر و باتجربه‌ای بود.

روز عاشورا در کنار امام حسین (ع) ایستاد و دفاع می‌کرد. صد عدد تیر داشت، همۀ آنها را جز پنج عدد به هدف زد.‌ هر بار که تیراندازی می‌کرد، رجز می‌خواند و امام حسین (ع) در دعا برای او چنین فرمود: «اَللّهُمَّ سَدِّد رَمْیَتَهُ، وَاجْعَلْ ثَوابَهُ الْجَنَّهَ؛[13] خدایا تیراندازی او را محکم و قوی گردان! و اجر و مزدش را بهشت (برین) قرار بده!»

 

5. جون،‌ غلام اباذر

شخصی به نام «جون» که در گذشته غلام اباذر بود، همراه امام حسین (ع) به کربلا آمد. لحظه‌ای که آمد از امام حسین (ع) اجازه میدان بگیرد، حضرت به او فرمود:‌ «ای جون! من بیعت را از تو برداشتم؛ زیرا تو به امید عافیت و آسایش تا اینجا به همراه ما آمده‌ای، در راه ما خود را به مصیبت ‌مبتلا مگردان!»[14]

جون در جواب امام (ع) گفت: «نه هرگز، من در سلامت و امنیت با شما بودم،‌ و از سفرۀ شما بهره‌مند شدم. حال که لحظه‌های خطر است، شما را رها کنم!‌ هرگز دست از شما برنمی‌دارم. اگر چه رنگ پوست من سیاه است، عرقم بدبو،‌ و نسبم غیر معروف، اما شما را رها نمی‌کنم تا خون ما با خون شما به هم آمیزد.»‌ بنابراین، حضرت اجازه داد و بعد از شهادت او، در کنار جنازه‌اش چنین دعا فرمود: «اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وَطَیِّبْ ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ الاْبْرارِ، وَعَرِّفْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ مَحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌وآله؛[15] خدایا!‌ چهره‌اش را سفید،‌ و بدنش را خوشبو کن و با نیکان محشورش گردان! و میان او و محمد و آلش (ص) آشنایی برقرار فرما!»

امام حسین (ع): آفرین بر تو ای حبیب! تو مرد بافضیلتی بودی که در یک شب قرآن را ختم می‌کردی!

 

6. مسلم بن عوسجه

وقتی مسلم بن عوسجه به میدان رفت و پیکار سختی کرد، عمرو بن حجاج و سربازان تحت امرش او را محاصره کردند و با شمشیرها و نیزه‌ها بدنش را هدف قرار دادند. مسلم بر زمین افتاد.‌ حضرت اباعبدالله (ع) فورا خود را به او رساند؛ در حالی که هنوز زنده بود و به او فرمود: «رَحِمَکَ رَبُّکَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ[16] فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»؛[17] رحمت خدا بر تو باد ای مسلم بن عوسجه! بعضی از آنان به پیمان خود (شهادت) عمل کردند و بعضی از آنها در حال انتظار به سر می‌برند.»

 

7. عمرو بن قرظه

عمرو در روز عاشورا پیش روی امام (ع) ایستاد و هر تیری که به سوی آن حضرت می‌آمد، با بدن آن را می‌گرفت و هر شمشیری را از امام دفع می‌کرد و تا زنده بود،‌ نگذاشت آسیبی به آن حضرت برسد. وقتی به زمین افتاد، عرض کرد: «ای پسر پیغمبر! (ص) آیا من به عهد خود وفا کردم؟»

حضرت در جواب او با جملات تقدیر آمیز فرمود: «نَعَمْ اَنْتَ اَمامی فِی الْجَنَّهِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اللّهِ عَنِّی السَّلامِ؛[18] تو پیشاپیش من در بهشت هستی. پس سلام مرا به رسول خدا برسان!»

 

8. حبیب بن مظاهر

حضرت در مقابل زحمات و فداکاری‌های حبیب فرمود: «عِنْدَاللّهِ اَحْسِبُ نَفْسی وَحماهَ اَصْحابی لِلّهِ دَرُّکَ یا حَبیبُ لَقَدْ کُنْتَ فاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فی لَیْلَهٍ واحِدَهٍ؛[19] خود و یاران حامی خود را به حساب خدا می‌گذارم. آفرین بر تو ای حبیب! تو مرد بافضیلتی بودی که در یک شب قرآن را ختم می‌کردی!»

 

11. دعا و نیایش

از بهترین و ارزشمندترین حالات ارتباط انسان با خداوند، لحظه دعا و نیایش است. قرآن کریم می‌فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ؛[20] بگو: پروردگار من برای شما ارزش قائل نیست،‌ اگر دعای شما نباشد.»

به همین جهت صریحا دستور به دعا و نیایش داده و اجابت دعاها را نیز تضمین کرده است؛ آنجا که فرمود: «وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَهَ الدّاع اِذا دَعانِ فلْیَسْتَجیبُوا لی وَلْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ؛[21] (ای پیامبر!) هنگامی که بندگان من از تو دربارۀ من سؤال کنند (بگو): من نزدیکم، دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند.»

نکتۀ در خور دقت در آیۀ فوق این است که خداوند هفت مرتبه به ذات پاک خود اشاره کرده و نهایت پیوستگی و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به نیایشگران مجسم ساخته است.

حضرت اباعبدالله (ع) هم از نظر فکری و هم در عمل به شدت پایبند نیایش بوده است.

آن حضرت فرمود: «اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ؛[22] عاجزترین مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد.»

همچنین فرمود: «اَمّا اِنَّهُمْ لَوْ کانُوا دَعَوُا اللّهَ بَمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبینَ بِصِدْقٍ مِنْ نِیّاتِهِمْ وَصِحَّهِ اِعْتِقادِهِمْ منْ قلُوبِهِمْ اَنْ یَعْصِمَهُمْ، حَتّی لا یُعانِدُوهُ بَعْدَ مُشاهَدَهِ تِلْکَ الْمُعْجِزاتِ الْباهِراتِ لَفَعَلَ ذلِکَ بجُودِهِ وَکَرَمِهِ؛[23] اگر مردم به هنگام دعا کردن، خدا را با نام محمد (ص) و اهل بیت پاک او، با نیت درست و با اعتقاد قلبی صحیحی بخوانند که آنها را مصون دارد تا پیامبر (ص) را پس از مشاهدۀ آن همه معجزات محکم و آشکار نافرمانی نکنند، خداوند با جود و کرم خود خواسته‌های آنان را می‌دهد.»

گاه برای راهنمایی و تشویق بیشتر بندگان خدا به معروفی محل‌های استجابت دعا می‌پرداخت، از جمله می‌فرمود: «اَلرُّکنُ الْیَمانِیُّ بابٌ مِنْ اَبوابِ الْجنَّهِ لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ اِن ما بَیْنَ هذَیْنِ الرُّکْنَیْنِ (الا سود وَاَلْیَمانی) مَلَکٌ یُدْعی هِجّیرَ، یُؤَمِّنُ عَلی دُعاءِ الْمُؤْمِنینَ؛[24] رکن یمانی، دری از درهای بهشت است.‌ از روزی که این در را به روی بندگان باز کرد، آن را نبسته است و همانا بین حجرالاسود و رکن یمانی فرشته‌ای است به نام «هجیر» که بر دعای مؤمنین آمین می‌گوید.»

اما در بُعد عملی، دعاهای فراوانی از حضرت به یادگار مانده است که معروف‌ترین آنها دعای عرفه است. در ادامه به نمونه‌هایی از دعای حضرت (به غیر از دعای عرفه) اشاره می‌کنیم.

 

الف. دعای جامع

دعای جامع، یکی از دعاهای آن حضرت است که در آن، انواع ارزش‌های اخلاقی معنوی مهم را از خداوند بزرگ درخواست می‌کند. متن دعا چنین است: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ تَوْفیقَ اَهْلِ الْهُدی وَ اَعْمالَ اَهْلِ التَّقْوی،‌ وَ مُناصَحَهَ اَهْلِ التَّوْبَهِ، وَعَزْمَ اَهْلِ الصبْرِ وَحذَرَ اَهلِ الْخَشْیَهِ، وَطَلَبَ اَهْلِ الْعِلْمِ،‌ وَزینَهَ اَهْلِ الْوَرَع، وَخوْفَ اَهلِ الْجزَعِ، حتّی اَخافَکَ؛ خدایا! من از تو توفیق هدایت‌شدگان و رفتار پرهیزکاران، نصیحت کردن توبه‌کنندگان و عزم و اراده صابران و ترس اهل خشیت (الهی)،‌ تلاش اهل علم و زینت پرهیزکنندگان و ترس جزع کنندگان را درخواست دارم تا از تو خوف داشته باشم!»

سپس می‌فرماید: «اَللّهُمَّ مَخافَهً تَحْجُزُنی عَنْ مُعاصیکَ وَحَتّی اَعْمَلَ بِطاعَتِکَ عَمَلاً اَسْتَحِقُّ بِهِ کَرامَتَکَ، وَحَتّی اُناصِحَکَ فِی التَّوْبَهِ خَوْفا لَکَ، وَحَتّی اُخْلِصَ لَکَ فِی النَّصیحَهِ حُبّا لَکَ، وَحَتّی اَتوَکَّلَ علَیْکَ فِی الاْمُورِ حُسْنَ ظَنٍّ بِکَ، سُبْحانَ خالِقِ النُّورِ وَ سُبْحانَ اللّهِ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ؛[25] خدایا! ترسی را می‌خواهم که مرا از ارتکاب نافرمانی‌هایت بازدارد و وادار به اطاعتم کند؛‌ عملی که مستحق کرامت تو گردم و پندپذیر در توبه به خاطر ترس تو باشم، در خیرخواهی برای تو خالص گردم به جهت محبت تو و در تمام کارها به تو توکل کنم به خاطر خوش‌بین بودن به تو. منزه است آفرینندۀ نور و تنزیه و ستایش برای خدای بزرگ است.»

راستی که عظمت هر انسان را می‌توان از خواسته‌های او فهمید.‌ در دعای فوق عظمت خواسته‌ها، نشانگر عظمت و همت بلند اباعبدالله (ع) است.

زاهد یعنی کسی که توجهش از مادیات به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه مسائل اخروی و فضائل اخلاقی و معنوی شده است. بی‌رغبتی زاهد، بی‌رغبتی در ناحیۀ اندیشه و آمال و ایده و آرزوست،‌ نه بی‌رغبتی در ناحیۀ طبیعت

 

ب. دعای حضرت در کعبه

«اِلهی اَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَمْ تَجِدْنی شاکِرا، وَابْتَلَیْتَنی فَلَمْ تَجِدْنی صابِرا، فَلا اَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَهَ بِتَرْکِ الشُّکْرِ، وَلا اَنْتَ اَدَمْتَ الشِّدَّهَ بِتَرْکِ الصَّبْرِ اِلهی ما یَکُونُ مِنَ الْکَریمِ اِلاَّ الْکَرَمُ؛[26] پروردگارا! مرا نعمت دادی، ولی مرا شاکر نیافتی،‌ و آزمایشم کردی، پس بردبارم ندیدی،‌ پس با ترک شکر، نعمت را (از من) سلب نکردی و با نبود بردباری، بر شدت گرفتاری نیفزودی.‌ خدایا! از بزرگوار جز بزرگواری نیاید.»

 

ج.‌ دعای حضرت در سجده

شریح می‌گوید: وارد مسجد مدینه شدم، دیدم امام حسین (ع) صورت روی خاک گذاشته و این دعا را در سجده می‌خواند: «سَیِّدی وَمَوْلایَ اَلِمَقامِعِ الْحَدیدِ خَلَقْتَ اَعضائی، اَمْ لِشُرْبِ الْحَمیمِ خَلَقْتَ اَمْعائی، اِلهی لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لاَءُطالِبَنَّکَ بکَرَمِکَ وَلَئِن حبَسْتَنی مَعَ الْخاطِئینَ لاَخْبِرَنَّهُمْ بِحُبّی لَکَ، سَیِّدی اِنَّ طاعَتَکَ لا تَنْفَعُکَ وَمَعْصِیَتی لا تَضُرُّکَ، فَهَبْ لی ما لا یَنْفَعُکَ،‌ وَاغْفِرْلی ما لا یضُرُّکَ ‌ فاِنَّکَ اَرْحَمُ الرّاحِمینِ؛[27] ای آقا و مولایم! آیا برای گرزهای آتشین، اعضایم را خلق کرده‌ای؟ یا اندام درونی مرا برای نوشیدن آب‌های گرم جهنم آفریده‌ای؟ خدایا!‌ اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی، من تو را به کرمت می‌خوانم و اگر مرا با خطاکاران حبس کنی، دوستی خود را نسبت به تو به اطلاع آنان می‌رسانم.

آقای من!‌ بندگی‌ات، تو را بهره‌ای نرساند و گناهم زیانی متوجه تو نساخت. پس آنچه را سودت نمی‌دهد، به من عنایت کن! و آنچه را به تو ضرر نمی‌رساند، به من ببخشای! که به راستی تو مهربان‌ترین مهربانانی.»

 

د. دعا در قبرستان

هرگاه امام حسین (ع) وارد قبرستان می‌شد،‌ به همراهان دستور می‌داد این دعا را بخوانند: «اَللّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الاْرَواحِ الْفانِیَهِ وَالاْجْسادِ الْبالِیَهِ، وَالْعِظامِ النَّخِرَهِ الَّتی خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْیا وَ هِیَ بِکَ مُؤْمِنَهٌ، اَدْخِلْ عَلَیْهِمْ رَوْحا مِنْکَ وَسَلاما مِنّی؛[28] خدایا!‌ ای پروردگار این روح‌های فانی و اجساد پوسیده و استخوان‌های نرم شده که با ایمان به تو از دنیا رفته‌اند، بر آنان رحمت خود و سلام مرا وارد کن!»

 

ه. دعا برای شهدا

بعد از شهادت پیک حضرت (قیس بن مسهر) به دست حصین بن تمیم؛ مأمور ابن زیاد،‌ امام حسین (ع) فرمود: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلَهُمُ الْجَنَّهَ نُزُلاً، وَاجْمَعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ فی مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِکَ وَ رَغائِبِ مَذْخُورِ ثَوابِکَ؛[29] خدایا! بهشت را برای ما و آنان وسیلۀ پذیرایی قرار بده! و بین ما و آنان در پایگاه رحمت خود و مرغوب‌ترین ثواب‌های ذخیره‌شده‌ات، جمع کن!»

 

و. سفارش به دعای جوشن کبیر

امام حسین (ع) فرمود: «پدرم امیر مؤمنان علی (ع) مرا نسبت به دعای جوشن کبیر سفارش فراوان و مهمی کرد که آن را حفظ و به خوبی نگه‌داری کنم،‌ و به من فرمود: ای پسرم! این دعا را بر روی کفن من بنویس! و من به سفارش پدر عمل کردم.»[30]

 

ز. دعا در صبح عاشورا

آن حضرت در بخشی از آخرین دعای خود در روز عاشورا می‌فرماید: «اَللّهُمَّ اَنتَ ثقَتی فی کُلِّ کَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّهٍ، وَاَنْتَ لی فی کلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بی ثِقَهٌ وَ عُدَّهٌ، کَمْ مِنْ هَمٍّ یَضْعُفُ فیهِ الْفُؤادُ وَ تَقِلُّ فیهِ الْحیلَهُ وَ یَخْذُلُ فیهِ الصَّدیقُ وَ یشْمَتُ فیهِ الْعدُوُّ، اَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شَکَوْتُهُ اِلَیْکَ؛[31] خدایا! تو در هر غم و اندوهی پناهگاه من و در هر سختی و شدتی مایۀ امید من هستی پروردگارا! مرا نعمت دادی، ولی مرا شاکر نیافتی،‌ و آزمایشم کردی، پس بردبارم ندیدی، پس با ترک شکر،‌ نعمت را از من سلب نکردی و با نبود بردباری، بر شدت گرفتاری نیفزودی.

و در هر حادثه‌ای که برایم اتفاق می‌افتد، سلاح و تکیه‌گاه منی، آن‌گاه که غم‌هایی کمرشکن بر من فرو ریخته است که دل‌ها در برابرش آب می‌شوند و راه هر چاره در مقابلش مسدود می‌شود و در آنها دوستان از من دوری می‌جویند و دشمنان زبان به شماتت می‌گشایند.‌ [در چنین لحظاتی] آنها را به سوی تو می‌آورم، تنها به تو شکایت می‌کنم... .»‌

 

12. زهد و دنیا گریزی

زهد بی‌میلی طبیعی نسبت به امور دنیوی نیست؛ بلکه بی‌میلی روحی یا عقلی یا قلبی نسبت به اشیایی است که مورد تمایل و رغبت طبع و نفس است، با این هدف که مقصود و نهایت آرزو و کمال مطلوب که مافوق مشتهیات نفسانی دنیوی است، حاصل شود؛ خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساسا از نوع مشتهیات نفسانی نباشد؛ بلکه از نوع فضائل اخلاقی باشد؛ از قبیل عزت،‌ شرافت،‌ کرامت، آزادی؛ یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد؛ مانند:‌ ذکر خداوند،‌ محبت الهی و تقرب به ذات اقدس خداوندی.

پس زاهد یعنی کسی که توجهش از مادیات به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه مسائل اخروی و فضائل اخلاقی و معنوی شده است. بی‌رغبتی زاهد، بی‌رغبتی در ناحیۀ اندیشه و آمال و ایده و آرزوست،‌ نه بی‌رغبتی در ناحیۀ طبیعت.[32]

امام حسین (ع) هم از نظر اندیشه، در بالاترین سطح زهد قرار داشت،‌ و هم از نظر رفتاری.

در اندیشۀ بلند حضرت اباعبدالله (ع) تنها زهد و دنیا گریزی، در زاهد شدن کافی نیست؛ بلکه با دنیازدگان و زهد ستیزان نیز باید برخورد کرد و سکوت در مقابل آنها روا نیست

 

دنیا در دیدگاه حضرت

اساس زهد را بی‌میلی به دنیا تشکیل می‌دهد و بی‌میلی به دنیا آن‌گاه صورت صحیحی می‌یابد که اندیشه و دید انسان دربارۀ دنیا درست و واقعی باشد. حضرت اباعبدالله (ع) دنیا را این‌گونه معروفی می‌کند: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ الدُّنْیا فَجَعَلَها دارَ فناءٍ وَ زَوالٍ متَصَرِّفَهً بِاَهْلِها حالاً بَعْدَ حالٍ،‌ فَالْمَغْرُورُ منْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِیُّ مَنْ فتَنَتْهُ، فلا تَغُرَّنَّکُمْ هذِهِ الدُّنْیا فَاِنَّها تقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَکَنَ الی‌ها وَ تُخَیِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمَعَ فی‌ها؛[33] سپاس خدایی را که دنیا را آفرید و آن را سرای فناپذیر و رو به زوال قرار داد؛ دنیایی که صاحبانش را از حالی به حالی دگرگون می‌کند. پس خودباخته،‌ آن کسی است که دنیا او را بفریبد و تیره‌بخت و شقاوتمند کسی است که دنیا او را شگفت‌زده سازد.

(ای مردم!) دنیا شما را نفریبد؛ زیرا دنیا امید هرکس را که بر آن تکیه کند، به یأس تبدیل می‌کند و طمع هرکس را که در آن طمع ورزد، بی‌نتیجه می‌گذارد.»

در جملات فوق،‌ دنیا فناپذیر دانسته شده و آنچه از آن به عنوان مذموم یاد شده،‌ دل‌بستگی به دنیاست.

سیدالشهدا (ع) در سخن دیگر، علاوه بر ناپایداری دنیا، آن را وسیلۀ امتحان و آزمایش افراد می‌داند و می‌فرماید: «عِبادَاللّهِ اِتَّقُواللّهَ وَکُونُوا مِنَ الدُّنْیا عَلی حَذَرٍ، فَاِنَّ الدُّنْیا لَوْ بَقِیَتْ لاِحَدٍ اَوْ بقِیَ علَیْها اَحدٌ، کانَتِ الانْبِیاءُ اَحَقَّ بِالْبَقاءِ، وَاَوْلی بِالرِّضی وَاَرْضی بالْقَضاءِ. غیران اللّه تعالی خلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ وَخَلَقَ اهل‌ها لِلْفَناءِ فَجَدیدُها بالٍ، وَنَعیمُها مُضْمَحِلٌّ وَسُرُورُها مُکفَهِرٌّ، وَالْمَنْزِلُ بُلْغَهٌ وَالدّارُ قَلْعَهٌ فَتَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی؛[34] بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا برحذر باشید؛ چرا که اگر بنا بود دنیا برای کسی باقی بماند یا یک فرد (برای همیشه) در دنیا بماند، پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوش‌آیندتر بود. جز آنکه خداوند دنیا را وسیله آزمایش و مردم را برای فانی شدن آفرید. پس تازه‌هایش کهنه و نعمت‌هایش زایل و شادی آن مبدل به غم می‌شود و خانه و منزلگهی است زودگذر و کوتاه مدت. پس (برای آخرت) توشه‌ای برگیرید که بهترین توشه تقواست.»

 

برخورد با زهدگریزان و دنیازدگان

در اندیشۀ بلند حضرت اباعبدالله (ع) تنها زهد و دنیا گریزی، در زاهد شدن کافی نیست؛ بلکه با دنیازدگان و زهد ستیزان نیز باید برخورد کرد و سکوت در مقابل آنها روا نیست و این مسئولیت، امروزه دوچندان برای کسانی مطرح است که داعیۀ هدایت جامعه را به عهده دارند و امام حسین (ع) را در این کار الگوی خویش می‌دانند.

یکی از سرمایه‌داران مدینه، خانۀ بسیار مجللی ساخت و از امام حسین (ع) دعوت کرد تا از نزدیک خانۀ او را ببیند و برایش دعا کند.‌ وقتی امام (ع) وارد خانه بسیار وسیع و اشرافی او شد، اظهار داشت: «أَخْرَبْتَ دارَکَ،‌ وَعَمَّرْتَ دارَ غیْرِکَ، غرَّکَ مَنْ فِی الاْرْضِ، وَ مَقَتَکَ مَنْ فِی السَّماءِ؛[35] خانۀ آخرت خویش را ویران کردی،‌ و خانۀ بیگانه را آباد ساختی. اهل زمین تو را گرامی خواهند داشت و اهل آسمان دشمنت خواهند بود.»

و همچنین نقل شده که امام حسین (ع) روزی در کوچه‌های مدینه قدم می‌زد که خانۀ باشکوه یکی از دنیاپرستان و زهد ستیزان را دید و اظهار داشت: «رَفَعَ الطّینَ وَوَضَعَ الدّینَ؛[36] (صاحب این خانه) گِل را بر هم انباشت و (دیوارها را بالا برد)؛ ولی دین را پست کرد.»

 

زهد بی ولایت

نکتۀ دیگری که دربارۀ زهد در اندیشۀ ژرف و عمیق حضرت حسین بن علی (ع) به آن توجه شده و برای آن ‌نقش محوری و کلیدی قایل شده است، پذیرش ولایت و امامت ائمۀ اطهار (ع) مخصوصا امیر مؤمنان حضرت علی (ع) است. آن حضرت فرمود: «اِنَّ دَفعَ الزّاهِدِ الْعابِدِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ عَلَی الْخَلْقِ کُلِّهِمْ بَعْدَ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله لَیَصیرُ کَشُعْلَهِ نارٍ فی یَوْمٍ عاصِفٍ، وَتصیرُ سائِرُ اَعْمالِ الدّافِعِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ علیه‌السلام کَالْحَلْفاءِ وَ اِنِ امْتَلاَءَتْ مِنْهُ الصَّحاری وَاشْتَعَلَتْ فی‌ها تِلْکَ النّارُ وَ تَخْشاها تِلْکَ الرّیحُ حَتّی تَأْتی عَلَیْها کُلِّها فَلا تَبْقی لَها باقِیَهً؛[37] به راستی زاهد عابدی که برتری و فضیلت حضرت علی (ع) بر تمامی انسان‌ها پس از رسول خدا (ص) را دفع می‌کند،‌ (دفع کردن او) چونان شعله آتشی در روز طوفانی می‌شود (که هستی او را به آتش می‌کشد) و بقیۀ اعمال او را هر چند فراوان باشد مانند علف‌های خشک بیابان می‌کند،‌ هرچند سراسر بیابان را پر کرده باشد. آن‌گاه شعلۀ آتش در آن زبانه کشد و باد وزیدن گیرد تا همۀ آن علف‌ها را فرا گیرد و هیچ چیزی از آن باقی نماند.»

این جملات می‌رساند که نه تنها نماز بی‌ولایت بی‌نمازی است،‌ حج و زکات، بی‌امامت غیر مقبول و ...؛ بلکه زهد بی‌دوستی و محبت امام علی (ع) بی‌زهدی است و در نوع خود یک حقه‌بازی است.

زهد واقعی و ترک دنیا این است که در کلام و مرام امام حسین (ع) دیده می‌شود، نه آنچه غارنشینان، خرقه‌پوشان،‌ جامعه گریزان،‌ و گوشه‌نشینان دارند.

تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا            وَاَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا

وَلَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا             لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا[38]

مردم را تماما به هوای تو ترک گفتم و [راضی شدم] فرزندانم یتیم شوند تا تو را ملاقات کنم.

اگر مرا در راه عشق (خود) قطعه قطعه کنی، دلم (ذره‌ای) به سوی غیر تو تمایل پیدا نمی‌کند.»