چکیده

فرهنگ غنی شیعه در توسل به اهل بیت (ع) با دعا و ارتباط عاطفی در غالب گریه بر مصیبت امام حسین (ع)، یکی از نعمت‌های خداوند متعال است. گریه بر آن حضرت، ریشه در قرآن و روایات اهل بیت (ع) دارد و در جهت پیشبرد اهداف اسلام، تربیت و تعالی روح انسان‌ها یک هنر خدادادی است که باید چیستی آن بررسی شود تا افزون بر اهداف والا، معرفت نیز حاصل شود. نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی نشان داده است که گریه از خوف خدای تعالی، گریه برخاسته از مهرورزی و نوع‌دوستی، گریه بر مظلوم، گریه ولایی، گریه برای کمال‌خواهی، گریه از روی اعتقادات، ریشه قرآنی داشته و توثیق الهی را در پی دارد.

 

مقدمه

فلسفه و اساس عزاداری؛ آرامش بخشیدن، دعوت به صبر و استقامت، روحیه دادن، نابود کردن هر گونه یأس و ناامیدی، خودزنی، خودخوری و خودباختگی است و نتیجه آن جبران چالش‌ها، ترسیم خسارت‌ها و نشاط‌بخشی به صاحبان اندوهی است که گاهی اندوهشان موجب بیماری روانی و انحلال می‌شود.

عزاداری سنتی نوعا با گریه و ریختن اشک همراه است، اینک این سوال مطرح می‌شود که اگر عزاداری برای آرامش است، پس گریه و نوحه چرا؟ پاسخ اینکه: گریه دارای انواع مختلف است و بیشتر انواع آن، آرام‌بخش و به اصطلاح خالی کردن «اندوه درون»، و جایگزینی آن به «نوسازی» است (محمدی اشتهاردی، emamat.ir). پس علت تشویق به شرکت در مجالس حسینی از ناحیه معصومین (ع)، علاوه بر پاداش‌های دنیوی و اخروی، ایجاد فرهنگ عاشورایی مبتنی بر دیانت، انسانیت و وحدانیت است. برای درک عمیق موضوع مهم گریه بر امام حسین (ع)، انواع و اقسام گریه را با استناد به آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) بررسی خواهیم کرد.

 

1)گریه برای تعالی (خوف از خدا)

وَ یَخِرّونَ لِلأَذقانِ یَبکونَ وَ یَزیدُهُم خُشوعاً (إسراء / 109)؛ آن‌ها (بی‌اختیار) به زمین می‌افتند و گریه می‌کنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می‌افزاید. مومنین همیشه از خدای تعالی ترسی در دل دارند. این ترس و ایمان به آیات الهی سبب افزوده شدن خشوع دلشان می‌شود. حال باید دانست که ترس از چیست، لذا در آیات دیگر می‌فرماید:

الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ وَ هُم مِنَ السّاعَهِ مُشفِقونَ (انبیا/ 49)؛ همانان که از پروردگارشان در نهان می‌ترسند و از قیامت بیم دارند!

آری! ترس از احوالات قیامت و بدی اعمال و اینکه چه عاقبتی خواهند داشت. واقعیتی دیگر اینکه عظمت و بزرگی خدای تعالی و هیبت جلال و شوکتش نیز در دل‌ها، خود به خود باعث خشوع و خوف در مقابل ذات اقدس متعال می‌شود؛ نه اینکه ذات خداوند متعال، ترسیدنی باشد. بلکه عظمت، جلال و هیبت اوست که در دل‌ها خوف می‌اندازد و همین خوف، مایه نجات انسان است؛ چراکه سبب اجتناب انسان از از معاصی و لغزش‌ها می‌شود.

 

2) گریه به هنگام خطر (یادآوری ولایت الهی)

وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّل إِلَیهِ تَبتیلاً (مزّمّل / 8)؛ و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند!

نام پروردگارت را یاد کن؛ مسلم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنی است؛ چراکه یاد لفظی مقدمه یاد قلبی است و ذکر قلبی، روح و جان را صفا می‌بخشد و نهال معرفت و تقوا را در دل آبیاری می‌کند. تعبیر به «رب» اشاره به این است که هرگاه نام مقدس او را می‌بری، توجه به نعمت‌های بی‌پایان و تربیت مستمر او نسبت به خویش داشته باش (مکارم شیرازی، 1374: 25/ 177).

وَاذکُر فِی الکِتابِ إِبراهیمَ إِنَّهُ کانَ صِدّیقاً نَبِیّاً (مریم / 41)؛ یادآوری ذکر خدا، همان یادآوری ولایت الهی است. در سوره مریم، پنج بار در هنگام شروع در داستان پیامبران (ع) بزرگ و مریم (ع)، جمله «وَاذکُر، یادآوری کن»، آمده است و لذا می‌توان این سوره را سوره یادآوری‌ها نامید. یادآوری از پیامبران، مردان و زنان بزرگ و حرکت توحیدی آن‌ها و تلاششان در راه مبارزه با شرک، بت‌پرستی، ظلم و بیدادگری.

از آنجا که معمولا ذکر به معنی یادآوری بعد از نسیان است، احتمالا اشاره به این واقعیت نیز دارد که ریشه توحید و عشق به مردان حق و ایمان به مبارزات حق‌طلبانه آن‌ها، در اعماق جان هر انسانی ریشه دوانیده و سخن از آن‌ها در واقع یک نوع یادآوری و بازگویی است (مکارم شیرازی، 1374: 13/ 81). قطعا در این آیات یادآوری نام پیامبر (ص) مد نظر نیست بلکه واقعیتی فراتر از آن است که باید همیشه در ذهن‌ها بماند و آن ولایت الهی است. انسان‌ها باید بدانند که خدا ولی و صاحب اختیار آن‌هاست... لذا فرمود: أَمِ اتَّخَذوا مِن دونِهِ أَولیاءَ فَاللهُ هُوَ الوَلیُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ (شوری / 9)؛ آیا آن‌ها غیر از خدا را ولی خود برگزیدند؟! در حالی که ولی، فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می‌کند و بر هر چیزی تواناست!

حال که او بر انسان ولایت دارد و صاحب اختیار است، این ولایت را بنا به مصلحت و اختیار خویش به پیامبران (ع) و به تبع آن، به جانشینان آن‌ها یعنی امامان معصوم (ع) واگذار کرده و می‌فرماید: النَّبِیُّ (ص) أَولَی بِالمُؤمِنینَ مِن أَنفُسِهِم؛ پیامبر (ص) نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است (احزاب / 6). یعنی ولایت دارد لذا می‌بینیم که در اول آیات می‌فرماید: وَاذکُر؛ یادآوری کن و در آخر آیات می‌فرماید: نَبیّا؛ پیامبر من است؛ یعنی او از ناحیه من بر شما ولایت دارد.

وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ؛ و نام پروردگارت را یاد کن. چون نام و یاد خدا، سرلوحه امورات تربیتی و اصل هدایت بشر به سوی تکامل و سعادت است و سرلوحه یاد خدا، دانستن ولایت اوست و اینکه بدون ولایت او هیچ چیزی در دنیا و آخرت به سرانجام نخواهد رسید. زیربنای اعتقادات توحیدی، وحدانیت و ولایت است و لذا انبیا و اولیا، همّ و غم‌شان یادآوری ولایت الهی بود. منتهی مصیبت آنجاست که انسان‌ها «نفهمند»، یا نسبت به «ولایت» غافل باشند، در زمان خطر، انبیا و اوصیا با توجه به زمان و موقعیت و مصلحت الهی، آژیر خطر را به صدا در می‌آوردند.

آن‌ها با دلیل و برهان، بیان علمی، یادآوری اصول اعتقادی، یادآوری معاد و بهشت و جهنم، یادآوری عقوبت‌های گناهان، یادآوری نعمات الهی، ذکر پاداش‌های یاد خدا و حتی با جهاد و کشته شدن در راه خدا... و گاهی هم با هنر گریه، ولایت او را به مردم یادآوری می‌کردند. در ادامه گریه‌های ولایی حضرت یعقوب (ع)، حضرت فاطمه (ع) و امام سجاد (ع) بر اساس آیات قرآن و احادیث، معرفی می‌شود:

 

الف) گریه‌های عاطفی و ولایی حضرت یعقوب (ع)

وَ تَوَلَّی عَنهُم وَ قالَ یا أَسَفی عَلی یوسُفَ وَ ابیَضَّت عَیناهُ مِنَ الحُزنِ فَهُوَ کَظیم (یوسف / 84)؛ و از آن‌ها روی برگرداند و گفت: وا اسفا! بر یوسف و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو می‌برد (و هرگز کفران نمی‌کرد)!

 

ب) گریه و شکایت‌های گل یاس نبوی

امام صادق (ع) می‌فرماید: أَمّا فاطِمَهُ (ع) فَبَکَت عَلَی رَسولِ اللهِ (ص) حَتَّی تَأَذَّی بِها أَهلُ المَدینَهِ فَقالوا لَها قَد آذَیتِنا بِکَثرَهِ بُکائِکَ فَکانَت تَخرُجُ إِلَی المَقابِرِ الشُّهَداءِ فَتَبکی حَتّی تَقضِیَ حاجَتَها ثُمَّ تَنصَرِف (مجلسی، 1403: 46 / 63)؛ و اما فاطمه (ع)، به حدی بر رسول الله گریه نمود که اهل مدینه ناراحت شده و به او گفتند: ما را با گریه زیاد خود آزار می‌دهی، پس از آن حضرت فاطمه (ع) از خانه خارج  و به مقبره شهدا می‌رفتند و پس از گریه‌های زیاد دوباره به خانه بر می‌گشتند. گریه و حزن فاطمه (ع) را مانند اندوه و گریه خود در فقدان پدر و یا عزیز دیگر به حساب نیاوریم که با شأن و منزلت ولایی آن حضرت منافات دارد. بلکه گریه و حزن وی اولا در فراق رسول الله (ص) و به حساب مقام رسالت و منزلت الهی آن حضرت بود و ثانیا به خاطر از دست رفتن زحمات وی و ضایع شدن فرمایشات او درباره مقام وصایت و امامت بود (سعادت‌پرور تهرانی، 1383: 155).

 

ج) بیست سال گریه برای پدر و ولایت

امام صادق (ع) می‌فرماید: علی بن حسین (ع)، بیست سال بر مصیبت پدرش گریست و هر وقت غذا جلوی او می‌گذاشتند، گریه می‌کرد. روزی یکی از غلامان به ایشان گفت: فدایت شوم ای فرزند رسول خدا (ص)! می‌ترسم از کثرت حزن و اندوه خود را هلاک کنی. فرمود: از درد و اندوه خویش به خدا شکوه می‌کنم و چیزی از خدا می‌دانم که شما نمی‌دانید (یوسف / 86). هرگاه کشته شدن فرزندان فاطمه (ع) را به یاد می‌آورم، بی‌اختیار بغض گلویم را می‌گیرد و و اشکم جاری می‌شود (ابن بابویه، 1382: 1/ 273).

امام سجاد (ع) در جواب فردی که پرسید: «ای فرزند رسول خدا (ص)، آیا غم و اندوه شما پایانی ندارد؟ فرمود: وای بر تو! یعقوب (ع) دوازده فرزند داشت. خداوند یکی از آنان را ناپدید کرد. او آن قدر برایش گریه کرد که چشمانش سپید شد و از بسیاری حزن و نگرانی، موهایش سفید، و از کثرت غم و اندوه، کمرش خم شد؛ در حالی که فرزندش زنده و در دنیا بود. ولی من خود ناظر شهادت پدر، برادر، عمو و هفده نفر از خاندانم بودم که کشته‌های آن‌ها در اطرافم پراکنده بودند، پس چگونه حزن و اندوهم پایان پذیرد؟ (و گریه‌ام کم شود؟)» (ابن شهر آشوب، 1379: 4 / 166).

گریه‌های معصومین (ع)، علاوه بر جنبه عاطفی، به مهم‌ترین مسئله دین، یعنی امامت و ولایت دین اختصاص دارد. لذا هر وقت ولایت الهی به خطر می‌افتاد، آنان نیز با یاد کردن و هنر گریه مانع خاموش شدن نور الهی می‌شدند.

 

3) گریه برای کمال‌خواهی و فضیلت‌طلبی

 این نوع گریه برخاسته از اعتقاد به کمالات انسانی و کوشش برای رسیدن به آن کمالات است. برای رسیدن به این هدف عالی، ره‌پویان از شمع وجود انسان‌های بافضیلت و به کمال رسیده، مانند پیشوایان و بزرگان دین، معلمان و مربیان اخلاق بهره می‌جویند و از این رو فقدان ایشان، داغی بزرگ بر دل آنان می‌نهد (پیشوایی، 1395: 2 / 322). اُمّ اَیمَن پس از رحلت رسول اکرم (ص) سخت می‌گریست. عمر بن خطاب از او پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ مگر نه اینکه رسول خدا (ص) درپیشگاه خدا است؟ امّ ایمن پاسخ داد: گریه من برای از دست دادن رسول خدا (ص) نیست؛ بلکه برای آن است که با درگذشت او، دست ما از وحی و اخبار آسمان، کوتاه شده است (ابن حنبل، بی‌تا: 20 / 435).

فضیلت‌طلبی و کمال‌خواهی، به دو صورت برای انسان حاصل می‌شود؛ مرتبه اول از راه عمل به وظایف و تکالیف دینی، که خاستگاه اصلی آن، عمل به احکام است. مرتبه دوم اینکه یک راه میان‌بُر و زود جواب‌ده، باید باشد تا انسان بتواند زود به مقصد برسد و آن راه چیزی جز روضه‌خوانی و گریه بر سید مظلومان نمی‌تواند باشد. آری! دل بستن به خدا و ولی او مثل سرعت نور، انسان را به مقصد متعالی قرب عندالله می‌رساند. در زیارت عاشورا می‌خوانیم:

أَلّلهُمَ اجعَلنی عِندَکَ وَجیهاً بِالحُسَینِ (ع) فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ یا أَبا عَبدِالله إِنّی أَتَقَرَّبُ إِلَی اللهِ وَ إِلَی رَسولِهِ وَ إِلَی أَمیرِ المُؤمِنینَ (ع) وَ إِلَی فاطِمَهَ (ع) و إِلَی الحَسَنِ وَ إِلَیکَ بِمُوالاتِکَ وَ بِالبَراءَهِ مِمَّن أَسَّسَ أَساسَ ذالِکَ وَ بَنَی عَلَیهِ بُنیانَهُ وَ جَرَی فی ظُلمِهِ وَ جَورِهِ عَلَیکُم وَ عَلَی أَشیاعِکُم بَرِئتُ إِلَی اللهِ (طوسی، 1411: 2 / 704)؛ بارپروردگارا! مرا نزد خودت، به آبروی امام حسین (ع) در دنیا و آخرت آبرومند قرار بده، یا اباعبدالله (ع)! من می‌خواهم با دوست داشتن و محبت به تو، مقرب دربار خدا، پیامبر (ص)، امیرمؤمنان حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (ع)، حضرت امام حسن (ع) و حضرتت باشم و بیزاری می‌جویم از کسانی که اساس ظلم و بنیان آن را بنا نهادند و بیزاری می‌جویم از آنان که ظلم و جور را علیه شما و شیعیان‌تان، به مرحله اجرا گذاشتند و همچنین از دست آنان به محضر خدا از آنان بیزاری می‌جویم.

نتیجه آنکه مجلس روضه، محل عملی ساختن اعتقادات است. اینکه عزادار، اظهار محبت «تولی» نسبت به اهل بیت (ع) و بیزاری «تبری» خود نسبت به دشمنان اهل بیت (ع) را به مرحله اجرا بگذارد. همچنین مجلس روضه؛ مقام آبروخواهی، تقرب‌خواهی، کمال‌خواهی و رسیدن به مرحله آبرویابی، تقرب‌یابی و کمال‌یابی است. یافتن این فضائل با سیل اشک‌ها در محضر مولای مظلومان، امام حسین (ع)، مسیر را برای رسیدن به مراحل والای کمال انسانی و الهی، قُرب الی الله و بلکه قرب عندالله را فراهم می‌سازد.

 

4) گریه ناشی از علاقه طبیعی انسان به خود و متعلقات خویشتن

این نوع گریه یا ناشی از درد جسم است که بیشتر در افراد کم سن و سال رخ می‌دهد و یا برخاسته از غم و اندوهی است که در مواجهه با حوادث ناگوار، فضای درونی انسان را فرا می‌گیرد. حوادثی چون از دست دادن بستگان و آشنایان یا فراق آنان، از دست دادن شیء محبوب یا فرصت مطلوب، نرسیدن به موفقیتی مهم و یا ناکامی در مسابقات ورزشی و... در این حالت، سبب تخلیه روانی- هیجانی می‌شود و در نتیجه، فرد آرامشی نسبی پیدا می‌کند (پیشوایی، 1395: 2 / 318).

این نوع گریه می‌تواند به چند قسم تقسیم شود:

الف) ناشی از ضعف و زبونی: در مواقعی این گریه از روی ضعف و سستی اراده، یا ناشی از ناکامی در دستیابی به هدفی نه‌چندان مهم است که نشانه خواری و زبونی دانسته می‌شود (همان، 319).

ب) گریه ناشی از شوق: در اینجا، باید از نوع دیگری از گریه یاد کرد که حالتی ویژه دارد. می‌توان آن را به گریه ناشی از علاقه انسان به خود و متعلقاتش ملحق کرد؛ اما بر خلاف موارد دیگر که بر اثر غم و اندوه بروز می‌دهد، این نوع خاص، در حالت شادمانی شدید پیش می‌آید و معمولا «گریه شوق» نامیده می‌شود. این گریه در مواردی است که انسان، پس از پشت سر گذاشتن دوره‌ای از فراق و ناامید شدن در رسیدن به آن مطلوب یا محبوب، به آن خواسته نایافته می‌رسد. انسان در این هنگام، از شدت شوق و هیجان، بی‌اختیار می‌گرید. گریه شوق از جلوه‌های زیبای احساس و دلدادگی روحی انسان است (همان، 320). در تاریخ صدر اسلام (سال 7 هجری پس از فتح خیبر)، هنگامی که جعفر بن ابی‌طالب (ع) پس از سال‌ها حضور در حبشه، به مدینه بازگشت و به حضور رسول اکرم (ص) رسید، پیامبر (ص) به استقبال او رفت و از شوق دیدارش گریست (مجلسی، 1403: 21/ 24).

قرآن کریم نیز از این گریه در سه جا یاد می‌کند:

آیه اول: گروهی از مسیحیان که فطرت‌شان پاک مانده بود، با شنیدن آیات الهی از شوق به گریه افتادند. وَ إِذا سَمِعوا ما أُنزِلَ إِلَی الرَّسولِ تَری أَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ مِمّا عَرَفوا مِنَ الحَقِّ یَقولونَ رَبَّنا آمَنّا فَاکتُبنا مَعَ الشّاهِدینَ (مائده / 83)؛ و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (ص) اسلام نازل شده بشنوند، چشم‌های آن‌ها را می‌بینی که (از شوق) اشک می‌ریزد، به خاطر حقیقتی که دریافته‌اند. آن‌ها می‌گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق)، در زمره یاران محمد (ص) بنویس!

آیه دوم: خداوند متعال در این آیه از گروهی یاد می‌کند که به خاطر هدایت یافتن، به سجده افتاده و اشک شوق می‌ریزند. أُولئِکَ الَّذینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبیّینَ مِن ذُرِیَّهِ آدَمَ وَ مِمَّن حَمَلنا مَعَ نوحٍ وَ مِن ذُرِیَّهِ إِبراهیمَ وَ إِسرائیلَ وَ مِمَّن هَدَینا وَ اجتَبَینا إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُ الرَّحمنِ خَرّوا سُجَّداً وَ بُکیّا (مریم / 58)؛ آن‌ها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم و از دودمان ابراهیم یعقوب و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آن‌ها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می‌شد به خاک می‌افتادند، در حالی که سجده می‌کردند و گریان بودند.

آیه سوم: گروهی از مومنان که از ناحیه خداوند متعال علم دریافت کرده‌اند، به شکرانه این توفیق، با اشک شوق به سجده می‌افتادند. وَ یَخِرّونَ لِلأَذقانِ یَبکونَ وَ یَزیدُهُم خُشوعاً (سجده / 109)؛ آن‌ها (بی‌اختیار) به زمین می‌افتند و گریه می‌کنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می‌افزاید. گریه شوق، مثل زائران و مشتاقانی که پس از سال‌ها به زیارت ائمه اطهار (ع)، خصوصا امام حسین (ع) در کربلا موفق می‌شوند، یا زیارت میلیونی سیل عاشقان در روز اربعین، پس از روزها پیاده‌روی و انتظار، همین که چشم‌شان به گنبد و بارگاه امام حسین (ع) می‌افتد لبانشان به سلام متبرک شده، و اشک شوق از گونه‌هایشان سرازیر می‌شود.

 

ج) گریه فراق: در داغ از دست دادن عزیزان. این نوع از گریه در افراد بازمانده دیده می‌شود و ناشی از احساس فراق و جدا شدن از آن عزیز درگذشته است. چنین گریه‌ای، معمولا برای همه افراد، در سنین، جوامع و جایگاه‌های مختلف پیش می‌آید، چنان‌که درباره شخص رسول اکرم (ص)، نیز گزارش شده است. حضرت در داغ وفات فرزندش ابراهیم (ع) (سال 9 هجری)، چنان گریستند که اشک بر محاسن مبارکش جاری شد و در برابر آنان که کوشیدند وی را از این کار منع کنند، چنین فرمودند: چشم می‌گرید، و قلب اندوهناک می‌شود، اما ما سخنی نمی‌گوییم که [ناسپاسی باشد و] پروردگار را به خشم آورد (ذهبی، 1409: 2 / 699). این گونه رفتارهای پیامبر اکرم (ص) سبب شد تا گریستن برای درگذشتگان، در جایگاه یک رسم اجتماعی تاییدشده از سوی شرع، در میان مسلمانان رواج یابد (پیشوایی، 1395: 2 / 320).

امام صادق (ع) می‌فرماید: حضرت یعقوب (ع) به قدری از فراق یوسف (ع) گریه نمود که چشمان خود را از دست داد و به او گفتند: به خداوند سوگند یوسف (ع) را از خاطر نخواهی برد تا آنکه افسرده یا نابود شوی. حضرت یوسف (ع) به قدری برای پدرش یعقوب (ع) گریست که اهل زندان ناراحت شدند و به او گفتند: یا شب گریه کن، ما استراحت کنیم و یا روز گریه کن، ما شب استراحت کنیم. حضرت یوسف (ع) با یکی از پیشنهادهای ایشان موافقت کرد (حر عاملی، 1409: 3 / 281).

ابن عباس نقل می‌کند: هنگامی که وفات نبی مکرم (ص) اسلام نزدیک گردید، آن حضرت به قدری گریست که محاسن مبارکش تر شد. عرض شد: یا رسول الله (ص)! چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: گریه من برای ذریه و فرزندانم، به خاطر ستم‌هایی است که از جفاکاران امتم بعد از من به ایشان می‌رسد. گویا دخترم فاطمه (ع) را می‌بینم که بعد از من، مظلوم واقع شده، هرچه صدا می‌زند: ای پدر! کسی از امت من به او کمک نمی‌کند. وقتی حضرت فاطمه (ع) این مطلب را شنید، گریست. پیغمبر اکرم (ص) به وی فرمود: دختر عزیزم، گریه مکن! عرض کرد: پدر جان! من برای ستم‌هایی که بعد از شما خواهم دید، گریه نمی‌کنم، وَلَکِنّی أَبکی لِفِراقِکَ، یا رَسولَ اللهِ (ص)! بلکه گریه من برای دوری از شماست. پیغمبر (ص) فرمود: دخترم، بشارت تو را به اینکه، اولین کسی هستی که در میان اهل بیتم (ع) به من ملحق خواهی شد (طوسی، 1414: 188).

خلّاق علیم، انسان را موجودی عاطفی و احساسی آفریده است و این باعث می‌شود در اتفاقات دنیوی از قبیل مرگ، شهادت، دور شدن طولانی از عزیزان مثل مسافرت و خدای نکرده گم کردن عزیزی، دل انسان متأثر شده و گریان می‌شود و در این مواقع گریه و صبر، بهترین و تنها درمان است. مثل گریه فرزندان و زنان و اطرافیان حضرت امام حسین (ع)، در مصیبت شهادت و فراق حضرتش که انصافا درد بزرگی بود و یا فراقی که دل شیعیان را در نبود امام زمان و صاحب الامر، حضرت مهدی (عج)، به درد آورده است و سالیان متمادی، همگان به انتظار نشسته و با این درد دنیا را ترک می‌کنند و باقی ماندگان به امید دیدار روزگار سپری می‌کنند. ندیدن و نبودن امام (ع)، درد عمیقی بر دل است و این زبان حال عاشقان است به زبان معصوم (ع)، که فرمود:

عَزیزٌ عَلی أَن أَبکیکَ وَ یَخذُلَکَ الوَرَی عَزیزٌ عَلی أَن یَجری عَلَیکَ دونَهُم ما جَرَی هَل مِن مُعینٍ فَأُطیلَ مَعَهُ العَویلَ وَ البُکاءَ هَل مِن جَزوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا هَل قَذِیَت عَینٌ فَتَسعَدُها [فَساعَدَتها] عَینی عَلی القَذَی هَل إِلَیکَ یَا ابنَ أَحمَدَ سَبیلٌ فَتُلقَی هَل یَتَّصِلُ یَومُنا مِنکَ بِغَدِهِ فَنَحظَی (ابن طاووس، 1409: 1 / 298)؛

گران است بر من که بر تو بگریم ولی مردم تو را واگذارند، گران است بر من که بر تو بگذرد آنچه می‌گذرد نه بر دیگران، آیا کمک‌کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم؟ آیا بی‌تابی (چون من) هست، که چون به خلوت رود در زاری و جزع کمکش کنم؟ آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز یاریش دهد؟ آیا ای! پسر احمد (ص) به سویت راهی هست تا دیدارت کنم آیا روز جدایی ما به وعده تو پیوست می‌شود؟

امام از اصول دین و جزء لاینفک آن است. امام مثل پدری مهربان و دلسوز است. امام واسطه فیض، بین ما و خدایمان هست، امام باطن دین و ایمان و اعتقادات‌مان هست و تمام بدبختی‌ها، مشکلات، کمبودها، فشارها و زجرها از نبودن امام است.

 

5) گریه برخاسته از نوع‌دوستی و مهرورزی (اشک بر مظلوم)

انسان، به طور طبیعی موجودی نوع‌دوست و مهرورز است که با مشاهده -یا آگاه شدن- از بروز حوادث ناگوار برای دیگران، متاثر می‌شود و حتی برای آنان می‌گرید. در مواردی همچون: سیل، زلزله، قحطی و بلایای طبیعی دیگر که معمولا به شماری از انسان‌ها آسیب می‌رسد و آنان با وضعیتی وخیم مواجه می‌شوند، حتی کسانی که خارج از صحنه حوادث‌اند با آگاه شدن از آن، بسیار متاثر و گاهی گریان می‌شوند؛ البته این حالت، سبب می‌شود تا ایشان در یاری رساندن به آسیب‌دیدگان اقدام کنند. حتی گاهی به روشنی دیده می‌شود که میان میزان متاثر شدن افراد از یک سو و میزان یاری رساندن آنان به آسیب‌دیدگان از سوی دیگر، پیوستگی برقرار است.

قسم دیگری از گریه نوع‌دوستانه، گریه بر «مظلوم» است. انسان‌ها، از روی رأفت و دلسوزی، با مشاهده یا آگاه شدن از ستم‌دیدگی هم‌نوعان خود متاثر می‌شوند و حتی برای آنان می‌گریند. یک جنبه آشکار از گریه برای حضرت امام حسین (ع) همین قسم از گریه است (پیشوایی، 1395: 2 / 323). مظلومیت امام حسین (ع) و دیگر شهیدان کربلا، عاملی بسیار مهم در برانگیختن احساسات و هیجانات همه انسان‌های پاک‌دل بوده و بسیاری از افراد غیرشیعه و حتی غیرمسلمان را در زمره سوگواران حسینی درآورده است. مظلومیت شهدای کربلا که در قالب مصیبت‌هایشان یادآوری می‌شود، برای دل و جان عزاداران، «سوز» و برای چشم آنان، «اشک» را به ارمغان می‌آورد؛ هرچند محبت امام حسین (ع) و یارانش، چنان در عمق وجود برخی از عزاداران، نفوذ کرده است که گاهی فقط با شنیدن نام آنان، اشک از چشمانشان جاری می‌شود (همان، 324). این نوع گریه، یعنی گریه بر مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش، دل عزادار را به رحمت و رأفت سوق داده و خضوع و خشوع در مقابل «ولی» خدا را ایجاد می‌کند. در واقع آماده سازی دل برای مرحله مهم‌تر یعنی کمال‌خواهی، فضیلت‌طلبی، آبرو یافتن و درک محضر حق تعالی، به وسیله گریه بر «ولی» اوست که فرمود: وَابتَغوا إِلَیهِ الوَسیلَهَ؛ وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید (مائده / 35). «وسیله» در اصل به معنی تقرب جستن است و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت می‌شود (مکارم شیرازی، 1374: 4 / 364).

پیامبر گرامی (ص) فرمودند: هُمُ العُروَهُ الوُثقَی .َ هُمُ الوَسیلَهَ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ (ابن بابویه، 1378: 2 / 58)؛ ائمه ریسمان محکم الهی، و وسیله‌ای برای رسیدن به خدا هستند. بنابراین روضه، مجلس روضه، عزاداری و گریه بر مظلومیت امام حسین (ع) و دیگر ائمه (ع)، وسیله‌ای برای رسیدن به خدا و مایه جلب رضایت حق تعالی، جهت نیل به اهداف متعالی انسانی و الهی است.

 

اشک بر مظلوم در قرآن و سیره نبی مکرم اسلام (ص)

اشک بر مظلوم و مظلومیتش، نشانه سلامت فطری است. چون خداوند متعال انسان را بر اساس توحید و مبانی توحیدی خلق کرده است و هچ انسان آزاده‌ای از ظلم خوشش نمی‌آید و با دیدن ظلم وارد شده بر مظلوم، دلش به درد آمده و اشک چشمش جاری می‌شود. خداوند متعال ظلم را نمی‌پذیرد و به همین خاطر به مظلوم اجازه دادخواهی و رثاء جهت رساندن پیام ظلمش به دیگران را داده است.

نیک معلوم است ظلمی که در کربلا بر امام حسین (ع)، یاران و خانواده‌اش وارد شد، عظیم و دردآور است تا جایی که همه مخلوقات به عزا نشستند. بر اساس آیات الهی، گریه کردن و عزا گرفتن در مصیبت امام حسین (ع) جایز بوده و چون باعث حفظ دین می‌شود، از مستحبات تاکید شده است. چند آیه از آیات الهی را به عنوان نمونه ذکر می‌کنیم:

آیه اول: وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فَأُلئِکَ ما  عَلَیهِم مِن سَبیلٍ (شوری / 41)؛ و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست.

آیه دوم: وَانتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ (شعراء / 227)؛ به هنگامی که مورد ستم واقع می‌شوند به دفاع از خویشتن (و مومنان) برمی‌خیزند؛ آن‌ها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشتشان به کجاست؟

آیه سوم: لا یُحِبُّ اللهُ الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَولِ إِلّا مَن ظُلِمَ وَ کانَ اللهُ سَمیعاً عَلیماً (نساء / 148)؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدی‌ها (ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست. این آیه به مظلوم، اجازه دادخواهی و فریاد می‌دهد (قرائتی، 1383: 2 / 197).

ظلم دارای اقسام و مراتب است که ظلم به ولایت و امامت از بدترین نوع آن است. در برهه‌ای از تاریخ اسلام، عده‌ای به نام اسلام همچون یزید و یارانش، به جنگ شخصیت بی‌نظیر تاریخ؛ حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برخاستند و شدیدترین ظلم‌ها را به مقام ولایت، امامت، اصحاب و خاندان وی روا داشتند. ائمه معصومین (ع) به پیروان خویش دستور داده‌اند برای عدم فراموشی این جنایت بزرگ و زنده ماندن راه و هدف حسین (ع) با برپایی عزاداری، یاد و خاطره آن بزرگوار زنده نگه داشته شود. طبق آیه شریفه می‌توان با عزاداری و زبان شعر، مدیحه‌سرایی، بیان مصائب و برگزاری مجالس خطابه به افشاگری از ستمگران و ظالمان تاریخ پرداخت. عزاداری مصداقی از «جَهر مِنَ القَول» است (کریمی‌نیا، 1397: 22).

آیه چهارم: وَ إِذا المَوؤُدَهُ سُئِلَت * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت (تکویر / 8-9)؛ در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده، سوال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟!

وقتی قیس بن عاصم، خدمت رسول اکرم (ص) شرف‌یاب شد، یکی از انصار، از دختران وی سوال کرد. قیس در پاسخ گفت: من تمام دختران خود را زنده به خاک کرده‌ام و کوچک‌ترین ناراحتی در دل خود احساس نکرده‌ام (مگر یک بار!). موقعی که من در سفر بودم، ایام وضع حمل همسرم نزدیک بود. اتفاقا سفرم به طول انجامید، پس از مراجعت، از حمل همسرم پرسیدم. وی در پاسخ من گفت: به عللی بچه مرده به دنیا آمد، او در حقیقت دختر زاییده بود و از ترس من، دختر را به خواهران خود سپرده بود. سال‌ها گذشت، ایام جوانی و طراوت دختر فرا رسید و من کوچک‌ترین اطلاعی از وجود وی نداشتم تا اینکه روزی در خانه نشسته بودم، ناگهان دختری وارد خانه شد و سراغ مادرش را گرفت؛ دختری زیبا، با گیسوان به هم بافته و گردن‌بندی در گردن انداخته بود. من از همسر خود پرسیدم که این دختر زیبا کیست؟ وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: این دختر تو است. همان دختری که هنگام مسافرت تو به دنیا آمد، از ترس تو پنهان کرده بودم. سکوت من در برابر همسرم، نشانه رضایت بود. او تصور کرد که من دست خود را، آلوده به خون وی نخواهم کرد. لذا روزی همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج شد، من به موجب پیمان و عهدی که داشتم، دست دخترم را گرفته به یک محل دوردست بردم، در صدد حفر گودال برآمدم. هنگام حفر، دختر مکرر از من می‌پرسید: منظور از کندن زمین چیست؟ پس از فراغ، دست وی را گرفته، کشان کشان او را در میان گودال افکندم و خاک‌ها را به سر و صورت او ریخته و به ناله‌های دلخراش وی گوش ندادم. او همچنان ناله می‌کرد و می‌گفت: پدر جان مرا زیر خاک پنهان می‌سازی و در این گوشه تنها گذاشته به سوی مادرم برمی‌گردی؟ ولی من خاک‌ها را می‌ریختم تا آنجا که او زیر خروارها خاک پنهان شد. آری،  یگانه موردی که دلم سوخت، همان بود. وقتی سخنان قیس پایان یافت، در حالی که چشم‌های رسول خدا (ص) پر از اشک شده بود، این فرمود:

إِنَّ هذِهِ لَقَسوَهٌ وَ مَن لا یَرحَمُ لا یُرحَمُ؛

این عمل یک سنگ‌دلی است و ملتی که رحم و عواطف نداشته باشند، مشمول رحمت الهی نمی‌گردند (سبحانی، 1385: 46).

از امام صادق (ع) در مورد آیه شریفه زیر سوال شد: فی قَولِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذا المَوؤُدَهُ سُئِلَت. بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت (تکویر / 8-9)؛ هنگامی که از دختر زنده به گور شده، سوال شود که به چه گناهی کشته شد؟ وی فرمود: قالَ نَزَلَت فی الحُسَینِ بنِ عَلیٍ (ع) (مجلسی، 1403: 44 / 220)؛ درباره امام حسین (ع) نازل شده است. این گونه است که وقتی مصیبت‌های عظیم امام حسین (ع) به یاد هر انسان آزاداندیشی می‌افتد، دل و جانش به درد آمده و از عمق وجود ناله می‌کند. چه قساوتی در دل آن انسان‌های بی‌رحم بود که از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکردند.

 

6) گریه ناشی از اعتقادات

امامت جزء اصول دین شیعه است (نعمانی، 1397: 218) و بدون پیروی از این اصل، هیچ عبادتی مقبول درگاه حق تعالی نخواهد بود. پس امامت ظاهر و باطن دین، و بخشی از ایمان، عقائد، عبادات و وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خداوند است (ابن بابویه، 1378: 2 / 58) پس امام همه چیز ما است. این اعتقاد دینی و ایمانی، باعث می‌شود تا به دستور قرآن بین ما و امام، محبتی عمیق حاصل شود (شوری / 23) و همین اعتقاد و محبت است که سبب می‌شود با غم آنان، غمگین و با شادی آنان، شاد باشیم (مجلسی، 1403: 10 / 114).

مصیبت عاشورای امام حسین (ع)، بار سنگینی بر دل شیعه است که تا قیامت سرد نخواهد شد (نوری، 1408: 10 / 318) لذا شیعه همیشه گریان خواهد بود تا در روز محشر خوار و زبون شدن دشمنان اهل بیت (ع) را ببیند.

در رأس گریه کنندگان بر اباعبدالله (ع)، حضرت امام سجاد (ع) قرار دارد که از نزدیک صحنه‌های مصیبت‌بار کربلا و مظلومیت پدر، برادران، عموها و دیگر عزیزان و همراهان خود را مشاهده کرده بود؛ گریه‌های مداومش برآمده از رحمت و رأفت و سوزش دل در داغ عزیزان، همچنین برای مظلومیت آنان و به جهت از دست دادن برترین انسان‌ها در فضل و کمال و پاکی بوده است. گریه‌های کسانی که از آن پس با تایید و تشویق امامان معصوم (ع) و با آگاهی از اجر عظیم گریه بر امام حسین (ع)، اقدام به برپایی مجالس عزا برای آن حضرت می‌کرده و به یاد مصائب او می‌گریستند؛ برای مظلومیت آن حضرت و برآمده از عقیده بوده است. همواره در طول تاریخ، اعتقاد به پاداش فراوان گریه بر امام حسین (ع) و نیز به یاد آوردن مصیبت‌ها و مظلومیت‌های آن حضرت در برپایی عزاداری‌های حسینی سبب شده است تا احساسات و عواطف عزاداران، با یاد و نام اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش پیوندی ناگسستنی و عمیق بیابد تا جایی که پس از قرن‌ها، پیر و جوان برای آنان، همچون عزیزترین نزدیکان خود سوگواری می‌کنند، می‌گریند و بر سر و سینه می‌زنند (پیشوایی، 1395: 2 / 323).

اشک ریختن، نشانه پیوند قلبی با اهل بیت (ع) و سیدالشهدا (ع) است. اشک، دل را سیراب می‌کند و عطش روح را برطرف می‌سازد. قلبی که مهر حسین (ع9) را داشته باشد، بی‌شک به یاد مظلومیت و شهادت او می‌گرید. اشک، زبان دل و شاهد عشق است (محدثی، 1417: 382).

 

7) گریه برخاسته از حزن و حسرت

وَ لا عَلَی الَّذینَ إِذا ما أَتَوکَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا أَجِدُ ما أَحمِلُکُم عَلَیهِ تَوَلَّوا وَ أَعیُنُهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَناً أَلّا یَجِدوا ما یُنفِقونَ (توبه / 92)؛ و (نیز) ایرادی نیست بر آن‌ها که وقتی نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبی (برای جهاد) سوار کنی، گفتی: مرکبی که شما را بر آن سوار کنم، ندارم! (از نزد تو) بازگشتند در حالی که چشمانشان از اندوه اشکبار بود؛ زیرا چیزی نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند).

تَفیضُ از ماده فَیَضان به معنی ریزش بر اثر پر شدن است. هنگامی که انسان ناراحت می‌شود اگر ناراحتی وی شدید نباشد، چشم‌ها پر از اشک می‌شود بی آنکه جریان یابد، اما هنگامی که ناراحتی به مرحله شدید رسید، اشک‌ها جاری می‌شود. این گروه از یاران پیامبر (ص) به قدری شیفته و عاشق جهاد بودند، که نه‌تنها از معاف شدن خوشحال نشدند، بلکه همچون کسی که بهترین عزیزش را از دست داده است، در غم این محرومیت اشک می‌ریختند (مکارم شیرازی، 1374: 8 / 83). گریه حزن و حسرت در جایی است که انسان عزیزی از عزیزانش و یا چیز مهمی را از دست بدهد و در حسرت و اندوه از دست دادن آن، از ته دل ناراحت شده و اشک از چشمانش جاری شود. مثل کسانی که می‌خواستند در جهاد شرکت کنند ولی قدرت مالی نداشتند یا کسی که آرزو داشت به مقامات علمی، معنوی، دنیوی و غیره برسد، ولی موفق نشده است. مثل فرزندان امام حسین (ع) که از داشتن پدر محروم شدند و برادر، عمو، دایی و عموزاده‌ها و دیگر اقوام را از دست دادند و در حسرت نداشتن آن، عمری به گریه نشستند.

طریحی می‌گوید: سکینه (ع) جسد پدر خود، امام حسین (ع) را در آغوش کشید. «او محدثه بود» شنید که می‌گوید: شِیعَتی مَا إِن شَرِبتُم رَیَّ عَذبٍ فَاذکُرونی أَو سَمِعتُم بِغَریبٍ أَو شَهیدٍ فَاندُبونی «شیعیانم! چون آب گوارا نوشیدید مرا یاد کنید و چون از غریبی یا شهیدی شنیدید مرا نوحه کنید»

و کسی نتوانست سکینه را از جسد پدر جدا کند تا گروهی جمع شدند و با خشم او را کشیدند (نوری، 1408: 17 / 26). آری! سکینه (ع9 و دیگر زنان بنی‌هاشم در سوگاز دست دادن پدر و دیگر شهدای کربلا به عزا نشستند طوری که همگان را به گریه واداشتند.

 

8) تباکی (مَشکِ بی آب را، به دریا زدن)

مَن بَکَی أَو أَبکَی فینا مِائَهً ضَمِنّا لَهُ عَلَی اللهِ الجَنَّهَ وَ مَن بَکَی أَو أَبکَی خَمسینَ فَلَهُ الجَنَّهُ وَ مَن بَکَی أَو أَبکَی ثَلاثینَ فَلَهُ الجَنَّهُ وَ مَن بَکَی أَو أَبکَی عَشَرَهً فَلَهُ الجَنَّهُ وَ مَن بَکَی أَو أَبکَی واحِداً فَلَهُ الجَنَّهُ وَ مَن تَباکی فَلَهُ الجَنَّه (مجلسی، 1403: 44 / 288).

مرحوم سید ابن طاووس از ائمه (ع) چنین نقل می‌کند: هر کس گریه کند یا در غم ما یکصد نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می‌کنیم و هر کس گریه کند، یا در غم ما پنجاه نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می‌کنیم و هر کس گریه کند یا در غم ما ده نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می‌کنیم و هر کس گریه کند یا در غم ما یک نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می‌کنیم و هر کس خود را به حال گریه بزند، بهشت برای او واجب می‌شود.

تباکی به معنای خود را به گریه زدن، خود را گریان نشان دادن و یا حالت گریه به خود گرفتن است. در راه احیای عاشورا و سوگواری بر عزای حسین (ع)؛ گریستن، گریاندن و حالت گریه داشتن، ثواب دارد. حتی اگر کسی نگرید یا گریه‌اش نیاید، گرفتن این حالت، هم در شخص حالت اندوه و تحسر ایجاد می‌کند هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم می‌بخشد. تباکی، همسو با داغداران سوگ عاشورا و مثل گریستن و گریاندن است (محدثی، 1417: 105). در حدیث امام صادق (ع) است: وَ مَن أَنشَدَ فِی الحُسَینِ (ع) شِعراً فَتَباکَی فَلَهُ الجَنَّهُ؛ هرکه درباره حسین (ع)، شعری بگوید و تباکی کند، بهشت برای اوست (ابن قولویه، 1356: 105). البته غیر از تباکی در مصیبت اباعبدالله الحسین (ع)، حالت گریه به خود گرفتن در مناجات و از خوف خدا نیز مطلوب است و این از نمونه‌های روانی تاثیر ظاهر در باطن است (محدثی، 1417: 105).

رسول خدا (ص) در این زمینه به ابوذر غفاری فرمود: «یا أَباذَرٍّ مَنِ استَطاعَ أَن یَبکِیَ فَلیَبکِ وَ مَن لَم یَستَطِع فَلیُشعِر قَلبَهُ الحُزنَ وَلیَتَباکَ إِنَّ القَلبَ القاسِیَ بَعیدٌ مِنَ اللهِ» (طوسی، 1414: 529)؛ هر که می‌تواند گریه کند، پس بگرید و هر که نتواند، پس در دل خویش حزن قرار دهد و تباکی کند، همانا قلب قساوت گرفته، از خداوند دور است.

در روان‌شناسی ثابت شده اگر کسی رفتار ناشی از یک حالت روحی را تقلید کند، آن حالت روحی در او نیز نمودار می‌شود. مثلا کسی که خوشحال است با حالت خاصی می‌خندد؛ حال اگر شخصی غیر خوشحال دقیقا با همان حالت شروع به خندیدن کند، حقیقتا حالت خوشحالی در وجود او نمودار می‌شود. این اصل روان‌شناختی را اهل بیت (ع) نیز بیان داشته‌اند. امیر مؤمنان (ع) طبق همین اصل فرمودند: إِن لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلّا أَوشَکَ أَن یَکونَ مِنهُم (شریف رضی، 1414: 506)؛ اگر بردبار نیستی، خود را به بردباری بزن! (مثل افراد بردبار رفتار کن) زیرا کم اتفاق می‌افتند که کسی خود را شبیه گروهی کند و از آنان نگردد.

عشق ایمانی به امام حسین (ع)، شخص عاشق را از درون وا می‌دارد که بر مظلومیت معشوق خود بگرید و هر چه معرفتش به مراتب وجودی معشوقش فروزان‌تر و ایمانش به او بیشتر شود، این عشق نیز شدیدتر و به تَبَعش، آن گریه هم شدیدتر می‌شود. گریه‌ای که دست خود شخص نیست؛ گریه‌ای که به صورت خودکار از دل عاشق می‌جوشد و تا آن عشق هست، آن جوشش هم وجود خواهد داشت. حال کسی که عاشق امام حسین (ع) نیست، اگر مثل عاشقان آن حضرت گریه نماید و از گریه آن‌ها تقلید کند، کم‌کم او نیز، آن حالت عاشقی و شیدایی نسبت به امام حسین (ع) را تجربه خواهد نمود و غرض اهل بیت (ع) از این همه توصیه، آن است که این حالت در شیعیان به وجود آید؛ چراکه فواید فراوانی در این حالت عاشقانه است. همین حالت عاشقانه، شهدای کربلا را در برابر لشکری سی هزار نفره پایدار کرده بود. همین حالت باعث شد سربداران شعار دهند: «سر به دار می‌دهیم، تن به ذلت نمی‌دهیم». همین حالت است که باعث می‌شود حسین فهمیده نارنجک به خود ببندد و زیر تانک دشمن رود. همین حالت است که شهید چمران درست می‌کند. شما اگر کتاب‌های شهید چمران را بخوانید، این شیدایی را به وضوح در نوشته‌های او می‌بینید. آنچه یک دکترای فیزیک پلاسما را از آمریکا به لبنان و از لبنان به ایران و از مجلس شورای اسلامی به جبهه‌های حق علیه باطل می‌کشد، همین شیدایی شگفتی‌ساز است. آنچه باعث می‌شود بسیجی ما با اختیار خویش پا در میدان مین بگذارد تا راه را باز کند، همین حالت عاشقی و شیدایی است. آنچه باعث می‌شود مادر دو شهید، فرزند سومش را هم به جبهه بفرستد، همین حالت عاشقی است. آنچه گروه اندکی به نام حزب‌الله لبنان را در برابر قوی‌ترین ارتش منطقه شیر غران کرده، همین حالت عاشقی است. وقتی کسی این حالت عاشقانه را در خود زنده نمود پیوند عمیق عاطفی میان او و الگوی راستین هدایت و مبارزه باظلم و ذلت‌ناپذیری پدیدار خواهد شد. در نتیجه او نیز چنین روحیه‌ای را پیدا خواهد نمود.

 

نکاتی درباره واژه تباکی

نکته اول: «تباکی» در فرهنگ شیعه

در فرهنگ شیعه، توصیه به تباکی، تنها برای عزاداری نیست بلکه برخی روایات، تباکی را در نماز واجب یا هنگام درخواست حاجت از خداوند متعال نیز توصیه کرده‌اند؛ چنان که کلینی در باب «دعا» احادیثی نقل کرده است که به این امر توصیه می‌کنند؛ از آن جمله:

1)امام صادق (ع): إِن لَم تَکُن بِکَ بُکاءٌ فَتَباک؛ (هنگام دعا اگر) گریه‌ات نیامد، خود را به گریه وادار کن (کلینی، 1429: 2 / 483).

2)سعید بن یسار می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: هنگام دعا، گریه‌ام نمی‌گیرد؛ (اما) خود را وادار به گریه می‌کنم. فرمود: اشکالی ندارد. گریه کن؛ هرچند به اندازه سر یک مگس باشد (همان).

3) امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمود: اگر از پیشامدی می‌ترسی یا حاجتی داری، با نام خدا آغاز کن و او را چنان که شایسته است، تمجید و ثنا کن. آنگاه بر پیامبر (ص) درود فرست و سپس حاجتت را بخواه و خود را وادار به گریه کن؛ هرچند به اندازه سر یک مگس باشد. امام صادق (ع) افزود: پدرم می‌فرمود: نزدیک‌ترین حالتی که یک بنده نسبت به پروردگار پیدا می‌کند، آن است که در حال سجده گریه کند (همان).

 

نکته دوم: واژه‌شناسی و معنادانی «تباکی» و «ریا» و فرق بین آن دو

منظور از تباکی این است که اگر به انسان حالت گریه دست نداد، خود را به گریه وادارد (پیشوایی، 1395: 1 / 201). چنان که ابن اثیر آن حالت را «تَکلَف البُکاء» معنی می‌کند و در تفسیر جمله «فَإِن لَم تَجِدوا بُکاءً فَتَباکوا؛ اگر حالت گریه به تو دست نمی‌دهد، خود را به گریه وادار کن. می‌گوید: «أَی تَکَلَّفوا البُکاءَ؛ یعنی خود را به حالت گریه در بیاور» (ابن منظور، 1414: 14 / 83).

ریاء: خود را به نیکوکاری جلوه دادن بر خلاف حقیقت، تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی (همان، 14 / 296). مثل گریه برادان حضرت یوسف (ع): شب‌هنگام برادران گریه‌کنان به سراغ پدر رفتند؛ وَ جاءُو أَباهُم عِشاءً یَبکونَ (یوسف / 16). گریه دروغین و قلابی، و این نشان می‌دهد که گریه قلابی هم ممکن است و نمی‌توان تنها فریب چشم گریان را خورد! (مکارم شیرازی، 1374: 9 / 343).

امام صادق (ع) در وصایای خویش به ابن جندب می‌فرماید: یَا ابنَ جُندَبٍ کُلُّ الذُّنوبِ مَغفورَهٌ سِوَی عُقوقِ أَهلِ دَعوَتِکَ وَ کُلُّ البِرِّ مَقبولٌ إِلّا ما کانَ رِئاء (ابن شعبه حرّانی، 1404: 303)؛ ای پسر جندب! همه گناهان در بارگاه الهی قابل بخشش است مگر نارضایتی برادران مؤمنت و هر کار نیکی مورد قبول واقع می‌شود مگر عملی که از روی ریا باشد. و در بیان دیگری در رابطه با خطر ریا چنین می‌فرماید: مَن عَمِلَ لِلّهِ کانَ ثَوابُهُ عَلَی اللهِ وَ مَن عَمِلَ لِلنّاسِ کانَ ثَوابُهُ عَلَی النّاسِ إِنَّ کُلَّ رِیاءٍ شِرکٌ (امام رضا (ع)، 1406: 388)؛ هر کار به خاطر خدا، پاداشش بر عهده خدا است و هرکه به خاطر مردم کار کند، پاداشش به عهده مردم می‌باشد و هر گونه ریایی شرک است.

مرحوم شیخ عباس قمی می‌نویسد: تباکی یعنی گریه بر خود بستن و به هیئت باکی درآمدن، نه آنکه مراد ریای در گریه باشد، چه آنکه بکاء بر حضرت سیدالشهداء (ع) عبادت است و ریا در عبادات مثل قیاس در ادله و ربا در معامله جایز نیست. همچنین اخبار کثیره وارد شده در إحیاء امر ائمه (ع) و فضل مجالسی که إحیای امر ایشان می‌شود و آنکه ائمه (ع) این نحو مجالس را دوست می‌دارند و ملائکه در آن مجلس حاضر می‌شوند (قمی، 1379: 2 / 106).

عوام بر این باورند  که در عزای امام حسین (ع)، چون هدف زنده نگه داشتن آن است، همخ چیز حتی اشک ریایی قبول است. البته این نوع انحرافات ناشی از عقائد موهوم افراد تندرو، شاعران بی‌سواد، روضه‌خوانان احساسی (که هر شنیده‌ای را نقل می‌کنند) و بعضا وعّاظی است که تحقیق نکرده و با عدم دقت، مطالب را بیان می‌کنند.

مَثَل انسان متباکی در روضه، مَثَل کسی است که در کنار دریا نشسته و کسانی که مشغول شنا و لذت بردن هستند را نظاره می‌کند و او نه لذت شنا می‌داند و نه حال شنا کردن را دارد. دوستانش به او پیشنهاد می‌کنند که داخل آب شود و فقط همراه آنان باشد و او مجبور می‌شود برای دلخوشی دوستانش به آب برود و نمایش شنا کردن را، در بیاورد ولی بعد از مدتی، لذت شنا را حس کرده و با شور و شوق، شنا می‌کند.

«تباکی» همان چشمان خشکی است که خود را به دریای اشک عزاداران حسینی می‌اندازد، تا خداوند به واسطه سیل اشک سوگواران، گناهان او را نیز بشوید. ولی به لطف خدا چیزی نمی‌گذرد، چشمان خشک او نیز سیلی روان در دریای بی‌کران عشق حسینی می‌شود.

 

نتیجه

این بحث موجب افزایش آگاهی نسبت به معارف حسینی می‌شود. در گریه بر امام حسین (ع)، نیت افراد، مد نظر نیست چون این موضوع، یک مسئله شخصی بین فرد و خدا است. بدون تردید نیت خالص، خدایی و عاقلانه‌تر است. گاهی افرادی برای رفتن به مجلس و مانند آن اسم‌نویسی می‌کنند. این افراد در صدر مجالس نشسته و خرج‌های زیادی در محرم و رمضان می‌کنند تا به این واسطه وجهه اجتماعی پیدا کنند. جالب اینکه این افراد بعد از پیروزی، تنها چیزی که برایشان مهم نیست اجرای احکام اسلام در جامعه است و گاهی هم برای منافع شخصی و حزبی علیه احکام اسلام مبارزه می‌کنند. از این رو روشن است که ملاک، حضور افراد در مجالس روضه، احسان دادن، برپایی مجالس روضه، حتی گریه کردن نیست، ملاک واقعی، گریه همراه با عمل و تلاش در جهت اجرای احکام الهی در جامعه است. به غیر از گریه از نوع «ضعف» و «زبونی»، تقریبا همه اقسام گریه‌ها را، در عزاداری بر سرور و سالار شهیدان داریم:

1)گریه از خوف خدای تعالی به جهت تقرب به محضر ربوبی او است. گریه بر مظلومیت و مصائب ائمه (ع) به‌ویژه امام حسین (ع) به جهت جلب رضایت حق تعالی و نزدیک شدن به خدا است.

2) گریه هنگام به خطر افتادن ولایت: دشمنان می‌خواستند در وسط بیابان وجود نازنین امام حسین (ع) و یارانش را از بین ببرند و به زعم باطل خودشان، قضیه امام حسین (ع) از یادها برود و تمام شده فرض شود، ولی ما از گریه‌های حضرت یعقوب (ع)، حضرت زهرا (ع) و امام سجاد (ع) یاد گرفتیم که باید یاد و نام ولی خدا را همه‌ساله با گریه و تجدید عزا، زنده نگه داریم تا مبادا ولایت الهی به خطر بیفتد.

3) گریه برای کمال‌خواهی و فضیلت‌طلبی: هر کس به نوعی با عرض ارادت خویش به اهل بیت (ع) و به‌ویژه امام حسین (ع) به دنبال کسب فضیلت و آبرو است؛ چون نام و یاد اهل بیت (ع)، به انسان ارزش دنیوی و اخروی می‌دهد، لذا می‌بینیم که در اعلامیه‌های رحلت یا نامه‌های دعوت هنگام برگشتن از زیارت یا بنرهای عرض تسلیت و تبریک زیارت اشخاص می‌نویسند: «پیر غلام» دربار حسین، «مداح» اهل بیت (ع)، «روضه‌خوان» ارباب بی‌کفن، «شاعر» اهل بیت (ع)، «خادم» هیئت حسینی، «خادم» دربار حسینی و نظایر این‌ها. البته هر کس به فراخور درک و معرفت خویش بهره می‌برد لذا یکی با عناوین و دیگری با علم و عمل و آن یکی با وصل شدن به منبع فیض الهی و بهره بردن از عجائب و لذات عبادی و معنوی از محضر ولی خدا.

4) گریه شوق: پس از سال‌ها انتظار، رسیدن به کربلا یا مرقد دیگر ائمه (ع)، لذتی غیرقابل وصف دارد و هیچ لذتی به شیرینی لحظه دیدن بارگاه و ضریح آستان مقدس ائمه (ع)، به‌ویژه کربلا نمی‌رسد و در آن لحظه تنها چیزی که دل را خنک می‌کند، گریه شوق است. اگر چشمانمان به دیدار بقیه‌الله و حضرت صاحب الأمر بیفتد، چه لذتی بیابد و شاید گریه شوق، مانع از کار افتادن قلب بی‌تابمان شود.

5) گریه فراق: فرزندان و اهل بیت امام حسین (ع) بعد از شهادت آن حضرت، در فراق از دست دادن پدر، برادر، عمو، عموزاده‌ها و دیگر اقوام، مدام اشک می‌ریختند و ما هم در فراق از دست دادن امامان (ع) و اکنون نیز در فراق آن یوسف گم‌گشته، شب و روز در چشمانمان گریه فراق داریم.

6) گریه برخاسته از نوع‌دوستی و مهرورزی: اصلی‌ترین خاستگاه آن، گریه بر مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش هست که اشک چشم دوست و دشمن را به گونه‌هایش جاری ساخته است. در این گریه، ما و خاندان اهل بیت (ع)، وجه مشترک داریم و این گریه بر مظلومیت امام (ع) است که عامل زنده نگه داشتن یاد و نام حضرتش و زنده ماندن دین است.

7) گریه ناشی از اعتقادات: امام (ع)،  واسطه فیض و شافع روز جزا است و دین و دنیا و آخرت ما، وابسته به رضایت او از ماست و جزء مهمی از اصول دین ماست. پس چرا به چنین امر مهمی گریه نکنیم؟ این علاقه و محبت اعتقادی برخاسته از عمق وجود ماست که دل ما را در غم او به ناله وادار می‌کند.

8) گریه ناشی از حزن و حسرت: نداشتن عضوی از بدن، انسان را به غم و اندوه وا می‌دارد. حال نداشتن پدر، برادر، عمو و...، آن هم با این مصیبت، چه غم جانفزایی خواهد داشت و ما نیز در حسرت نداشتن امام (ع) و اینکه چرا آن زمان نبودیم تا از امامان دفاع کنیم، تا قیامت اشک خواهیم ریخت.

9) گریه تباکی: گاهی قلب و دل ما به خاطر اشتغالات دنیوی، به سختی و قساوت دچار می‌شود و دوای دردش، گریه بر مصائب کربلاست و اگر دل، ما را با اعتقادمان همراهی نکند، او را به دریای اشک‌های رحمتِ تشکیل شده، از چشمان عزاداران می‌زنیم تا مَشک خشک شده را «ابالفضل»گونه، پر کرده و با ننوشیدن آب، وفایمان را به امامان (ع) نشان دهیم و به گریه‌اش واداریم. عجب هنری که فقط شیعه دارد.