این مقاله دارای چندین قسمت است برای دیدن قسمت های دیگر به فهرست مراجعه کنید.

پیشینه حوادث تلخ

مردم کوفه در حوادث مختلفی چون جنگ‌های جمل، صفین و نـهروان کـشته‌های زیادی داده بودند و آثار روانی و ویرانی‌های این حوادث هنوز باقی بود. هم‌چنین وقتی زیادبن‌ابیه در سال پنجاه، حاکم کوفه شـد، دوست داران اهـل‌بیت را بسیار آزار داد و آن‌ها را کشت و آواره کرد. این خاطره‌های تلخ می‌توانست موجب دوری کوفیان از حوادث خطرناک بـاشد، زیرا آن‌ها مـرعوب شامیان بودند، لذا هنگام محاصره کاخ عبیدالله همین که شایع شد شامیان درراه‌اند، به سـرعت اطـراف مـسلم را خالی کردند.

در حوادث تلخ گذشته، جان برکفان واقعی که تنها به شعار بسنده نمی‌کردند شهید شدند، چـنان‌که عـده‌ای از آن‌ها در زمان امام علی (ع) به شهادت رسیده بودند. پس از شهادت آن حضرت نـیز مـعاویه، شیعیان، به‌ویژه سـاکنان کوفه را تحت فشار قرار داد. برخی از جان‌برکفان در طول بیست سال به شهادت رسیدند یا از ایـن شـهر به‌جاهای دیگر پراکنده شدند؛ بنابراین،‌ در زمان قیام امام حسین (ع) عده مـعدودی جـان بـرکف باقی مانده بود.

 

حضور کوفیان در لشکر ابن زیاد

در تاریخ آمده است که عمربن‌سعد در کربلا از عده‌ای از سران قبایل کـه نـامه به امام نوشته بودند خواست تا نزد حضرت بروند و از علت آمدن و هـدف او سـؤال کـنند؛ اما آن‌ها به دلیل نامه‌نگاری‌هایشان حیا کردند و نرفتند. [1] امام حسین (ع) خطاب به دشمن به ایـن مـضمون نـدا داد: ای شبث‌بن‌ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس‌بن اشعث، ای یزیدبن‌حارث، مگر برای من نامه ننوشتید کـه وقـت چیدن میوه فرارسیده و لشکر تو آماده است و به کوفه بیا؟[2]

نه‌تنها دلیلی نداریم کـه حـضور همه کوفیان در لشکر عمرسعد داوطـلبانه بـوده؛ بلکه منابع تـاریخیِ مـعتبر گـواهی می‌دهند که ابن زیاد به اجبار، مردم را بـه سـپاه خود می‌کشاند.

چرا کوفیان نه‌تنها بیعت خود را شکستند، بلکه بـا امـام جـنگیدند؟! جا داشت دست‌کم در خانه‌های خود می‌نشستند و دشمنان امـام را یـاری نمی‌کردند.

برای پاسخ به این پرسش، توجه به چند نکته، ضروری است:

الف) نه‌تنها دلیلی نداریم کـه حـضور همه کوفیان در لشکر عمرسعد داوطـلبانه بـوده؛ بلکه منابع تـاریخیِ مـعتبر گـواهی می‌دهند که ابن زیاد به اجبار، مردم را بـه سـپاه خود می‌کشاند.[3] او در یکی از تهدیدهای خود برای راهی کردن مردم به سوی کـربلا چـنین گفت: همه مردان باید همراه لشکر مـن حرکت کنند. از این بـه بـعد هر متخلفی را در شهر بیابیم، ذمه مـا از او بـری می‌شود. سپس به چند تن از مأموران خود دستور داد تا در شهر بگردند و آنان را به اطـاعت و حـضور در لشکر، امر کنند و از عاقبت نافرمانی بـترسانند.[4] به‌عنوان نـمونه، ابن زیاد، «سویدبن عـبدالرحمان نقری» را به هـمراهی عـده‌ای مأموریت داد تا در کوفه بـگردند و مـتخلفان از دستور او را بیاورند. آنان مردی شامی را یافتند که برای گرفتن مال الارث به کوفه آمده بود. او را نـزد ابن زیاد فرستادند و به دستور او گردنش را زدند. [5]

هیچ شـخص بـالغی در کوفه نـماند و هـمه بـه‌عنوان لشکریان ابن زیاد از شهر خـارج شدند.[6] اگرچه این نقل، مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد، اما حکایت از اوج عقب‌گرد مردم دارد. معقول نیست تا چـند روز پیـش آن‌گونه از امام و مسلم حمایت کنند و یک‌باره بـرضد امـام شـوند! این امـر به روشنی حـکایت از اجـبار دارد.

امام حسین (ع) در راه، چند نفر را ملاقات کرد که از کوفه آمده بودند. وقتی از اوضاع مردم آن شـهر پرسـید، «مجمع‌بن عبدالله» جواب داد: دل‌های مردم با توست؛ اما فردا بـرضد تـو شـمشیر خـواهند کـشید. [7] این پاسـخ می‌تواند به اجبار آن‌ها اشاره داشته باشد.

شاهد دیگر که نشان می‌دهد عده زیادی از کوفیان به اجبار در لشکر دشمن حضور یافتند‌ این است که از هر هزارنفری که از کوفه خارج می‌شدند تنها سی‌صد، چهارصد تن یا کمتر به مقصد می‌رسیدند و بقیه در میان راه از لشکر جدا می‌شدند،[8]  بلکه می‌گریختند. «دینوری» هم می‌نویسد: وقتی ابن زیاد مردم را برای جنگ با حسین (ع) مـی‌فرستاد تنها عده اندکی از آن‌ها به کربلا می‌رسیدند و بقیه به دلیل این‌که از جنگ با حسین (ع) اکراه داشتند، از لشکر جدا می‌شدند.[9] با در نظر گـرفتن فـضای خفقانی که عبیدالله به وجود آورده بـود، به اهـمیت جدا شدن کوفیان از سپاه عبیدالله پی می‌بریم.

بنابراین، بیشتر کوفیان به اجبار در سپاه عبیدالله حضور یافته و عده زیادی از آن‌ها موفق شدند در بین راه از سپاه جدا شوند؛ اما آن دسـته کـه لشکر دشمن را تا پایـان هـمراهی کردند، مجوّزی برای این عمل خود نداشتند و ازاین‌جهت مذموم‌اند، هم‌چنان که آن عده‌ای که از سپاه دشمن جدا شدند و توانایی حضور در سپاه امام را داشتند، اما خودداری کردند نیز مذموم‌اند؛ بنابراین، همه کوفیان برضد امام شـمشیر نکشیدند.

ب) نه‌تنها عبیدالله مردم را به اجبار به سپاه خود فرامی‌خواند، بلکه بسیار مراقب بود که کسی به امام ملحق نشود. [10]

شاهد این‌که همه کوفیان در جنگ با امام شرکت نـداشتند؛ بلکه اقـلیتی از آن‌ها در جنگ حاضر شدند، قیام کوفیان به خون‌خواهی امام و به دست آوردن موفقیت‌های چشم‌گیر است. اگر همه آن‌ها در جنگ با امام حضور یافته بودند، از چه کسی می‌خواستند انتقام بگیرند؟

هنگامی‌که امام در کربلا بود، حبیب‌بن‌مظاهر از عده‌ای از بنی‌اسد خواست تا به یاری حـضرت بـشتابند و آنان نـیز پذیرفتند. وقتی خبر به عمرسعد رسید، گروهی را فرستاد و مانع پیوستن آن‌ها به امام شد و بنی‌اسد به خانه‌هایشان بازگشتند. [11] درعین‌حال، برخی کوفیان، خود را به امام رساندند و به شهادت رسیدند؛ و اگـر کـنترل‌های ابن زیاد نبود ظاهرا تعداد پیوستگان به امام، بیش از این‌ها بود.

بیشتر کوفیان در نـیمه راه از لشکر عبیدالله می‌گریختند و آمـاری کـه از تعداد لشکریان دشمن می‌دهند معمولا یا مبالغه‌آمیز است و یا این‌که مربوط به زمان حرکت از کوفه است. بعید به نظر می‌رسد که تعداد لشکریان عبیدالله در کربلا به بیش از ده هزار نفر برسد.

بنابراین، اکثریت جنگ‌جویان کـوفه یا مخفی شدند و در لشکر عبیدالله حضور نیافتند و یا این‌که در میان راه جدا شدند. باید ملاحظه کرد چه کسانی دعوت‌نامه نوشتند و چه کسانی در برابر امام جنگیدند و چه کسانی مورد مذمت اهل‌بیت علیهم‌السلام قـرار گـرفتند. پذیرفتنی نیست که همه دعوت‌کنندگان در صف دشمنان امام قرار گرفته باشند، هر چند مسلم است که برخی دعوت‌کنندگان تا پایان در صف دشمن باقی ماندند.

شاهد این‌که همه کوفیان در جنگ با امام شرکت نـداشتند؛ بلکه اقـلیتی از آن‌ها در جنگ حاضر شدند، قیام کوفیان به خون‌خواهی امام و به دست آوردن موفقیت‌های چشم‌گیر است. اگر همه آن‌ها در جنگ با امام حضور یافته بودند، از چه کسی می‌خواستند انتقام بگیرند؟

ج) گذشت که منافقانی مـیان دعوت‌کنندگان بودند و بخشی از همراهان عمرسعد را اینان تشکیل می‌دادند.

د) ممکن است عده‌ای صرفا از روی نادانی جهت مشاهده ماجرا همراه عمرسعد رفته باشند. اینان نیز خطاکار و مسئول‌اند؛ زیرا کم‌ترین نتیجه این همراهی، سیاهی‌لشکر شدن بـه نـفع عـمرسعد است و تأثیر منفی در روحیه طـرف مـقابل اسـت، اگر چه سپاهیان امام تزلزل‌ناپذیر بودند.

ه) معمولا در حرکت‌های انقلابی، فرصت‌طلبی مشاهده می‌شود. پس از مغلوب شدن مبارزه، برخی شرکت‌کنندگانِ در جنبش برای رهایی از اتهامِ همکاری با نیروهای انـقلابی یـا نشان دادن بازگشتشان از رفتارهای پیشین، خشن‌تر و افراطی‌تر عمل می‌کنند؛ لذا ممکن اسـت بـرخی از دعوت‌کنندگان پس از سرکوب شدن قیام مسلم، جهت رفع سوءظن و جلب منافع شخصی، در لشکر عمرسعد علیه امام (ع) جنگیده باشند.

به نظر می‌رسد در مورد بی‌وفایی کوفیان مـبالغه‌های زیـادی شده است؛ به‌گونه‌ای که بدون در نظر گرفتن خدمات و رشادت‌های آن‌ها، ضرب‌المثل در بی‌وفایی شدند.

و) جـنگ بـرای بـرخی مردمان جنگ‌جو، صرفا جنبه مادی دارد و هدفشان رسیدن به غنائم است و جنگ آن‌ها پایـه اعتقادی ندارد؛ لذا هنگامی‌که عبیدالله می‌خواست مردم را برای جنگ با امام بسیج کند ضمن سخنرانی در مسجد کوفه اظهار داشـت کـه یـزید طی نامه‌ای به من نوشته است که چهار هزار دینار و دویست هزار درهم میان شما تقسیم کنم تا در جنگ با حسین بن علی شرکت کنید.[12] این پیشنهاد نشان می‌دهد کـه عـده‌ای به دنبال امور مادی بودند.

 

مبالغه‌ها و نسبت‌های ناروا

کوفه شهری شیعه‌نشین شناخته‌شده و ساکنان آن خدمات ارزشمندی در تـرویج تـشیع از خود نشان دادند. از سوی دیگر، تاریخ قرن‌های اولیه غالبا توسط غیر شیعیان و وابستگان به دسـتگاه بـنی‌امیه و بـنی عباس که نسبت به کوفیان نفرت داشتند، نوشته‌شده است. به نظر می‌رسد در مورد بی‌وفایی کوفیان مـبالغه‌های زیـادی شده است؛ به‌گونه‌ای که بدون در نظر گرفتن خدمات و رشادت‌های آن‌ها، ضرب‌المثل در بی‌وفایی شدند.

در نقلی آمده اسـت کـه وقـتی «فرزدق» در راه به امام عرض کرد که دل‌های کوفیان با حضرت است، اما شمشیرهایشان با بنی‌امیه، امام فرمود:

«یا فرزدق إنّ هؤلاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمان، وأظهروا الفساد فی‌الارض، وأبطلوا الحـدود و شربوا الخمور، واستأثروا فی أموال الفقراء والمساکین؛[13] اینان قومی هستند که از شیطان پیروی می‌کنند و پیروی از خدای رحـمان را تـرک کرده‌اند، فساد را در زمین اظهار و حدود الهی را ابطال کرده، خمر نوشیدند و اموال فقرا و مساکین را غـصب کردند.»

نـخستین اشـکال این نقل این است که چرا امام دعوت پیروان شیطان، مفسدان فی‌الارض و شراب‌خوران و غاصبان را لبیک مـی‌گوید؟! امام هـرگز دعـوت مردمانی با این ویژگی‌ها را نمی‌پذیرد. از سوی دیگر، تاریخ، عدم صحت چنین نسبت‌هایی را به کـوفیان نـشان می‌دهد. در منبع دیگری، سخن امام به‌گونه‌ای دیگر نقل‌شده که منطقی و جامعه‌شناسانه است:

الناس عبید المال، والدین لغو علی ألسنتهم، یحوطونه ما درّت به معایشهم، فإذا مـحّصوا بـالبلاء قلّ الدیّانون؛[14] مردم بنده مال‌اند و دین لق‌لقه زبـان آن‌هاست؛ تا وقـتی که دین سبب رونق زندگی آن‌هاست گـرد آن را مـی‌گیرند؛ اما وقتی با بلا مورد آزمایش قرار می‌گیرند دین‌داران کم می‌شوند.

ویژگی‌هایی که امام (ع) شـمرده‌اند، مخصوص کوفیان نیست، بلکه در مورد عـموم مـردم صادق اسـت و الف و لام در کـلمه الناس به مـعنای کل است. از امام، سخنان دیگری نیز هنگام خبر گـرفتن از فـرزدق نقل‌شده که با این سخن تنافی ندارد و ممکن است آن‌ها نـیز از حـضرت صادرشده باشد.

کوفیان در دعـوت از امـام و بیعت با مسلم در آن شرایط، رفتاری منطقی از خود نشان دادند؛ اما پیش‌بینی حضور عبیدالله و رفتار خشن او را نـمی‌کردند. 

از یک طرف، تاریخ قرن‌های اولیـه غالبا به دست وابـستگان بـه حکومت نوشته‌شده و از سوی دیـگر، از عـصر صفویه به بعد، به واقعه عاشورا بیشتر به‌عنوان حادثه‌ای عاطفی و حزن‌انگیز می‌نگریستند و چون بـی‌وفا نـشان دادن کوفیان، سبب تحریک عواطف می‌شود، به آن بـیشتر شـاخ و برگ داده‌اند.

گذشت کـه در مـیان دعوت‌کنندگان، کسانی بوده‌اند که در دعـوتشان صـادق نبودند؛ اما هنگام اظهارنظر در مورد یک شهر باید اکثریت و عموم مردم را در نظر گرفت، نه عـده‌ای خـاص را.

 

نتیجه

کم‌انصافی‌ها در معرفی کوفیانی که بخش عـمده‌ای از آن‌ها شیعه بـودند، چنین تـصویری را تـرسیم کرده که آنان یک روز امام حسین (ع) را برای تشکیل حکومت دعوت کردند و پس از پذیرفتن امام، بدون این‌که اتفاق مهمی افـتاده بـاشد، پشیمان شدند و نه‌تنها از اطراف مسلم پراکـنده شـدند؛ بلکه امـام و یـارانش را بـه شهادت رساندند.

کوفیان در دعـوت از امـام و بیعت با مسلم در آن شرایط، رفتاری منطقی از خود نشان دادند؛ اما پیش‌بینی حضور عبیدالله و رفتار خشن او را نـمی‌کردند. عملکرد زیـرکانه و خـشونت‌آمیزی که عبیدالله پیش‌گرفته بود، در دیگر جـوامع نـیز هـمین بـازتاب را داشـت و عادتا عقب‌نشینی می‌کردند. در زمان رسیدن نامه‌های کوفیان، امام حسین (ع) سلیمان را نیز به بصره فرستاد و از آن‌ها دعوت به همکاری کرد؛ اما حرکتی در آن‌جا صورت نگرفت. [15] در شهرهای دیگر نیز حـرکت درخور توجهی در حمایت امام حسین (ع) دیده نشده؛ درحالی‌که در کوفه جنبش گسترده‌ای شکل گرفت، هر چند به نتیجه نرسید؛ اما می‌بینیم بیشترین مذمت‌ها متوجه کوفیان است.

براساس عوامل ظاهری می‌توان چـنین تـحلیل کرد که اگر عبیدالله نمی‌آمد، نعمان‌بن‌بشیر توان مقابله با مردم را نداشت و امام با آمدن به کوفه، حکومت اسلامی را تشکیل می‌داد و موفقیت‌هایی نصیب حضرت می‌شد.

به نظر می‌رسد بخشی از مردم کوفه به دلیـل عـدم همراهی با امام اگر توان پیوستن به حضرت را داشتند- به‌ویژه آنان که در جنگ با امام شرکت کردند- مذموم‌اند؛ اما آن‌ها انسان‌های استثنایی و با ویژگی‌های منحصر به خـود نـبودند. شرایطی آن‌جا حاکم بود که اگـر در هـر جای دیگر این شرایط جمع می‌شد همین اتفاقات رخ می‌داد، چنان‌که وجوه مشابه زیادی میان حرکت‌های انقلابی کوفیان با حرکت‌های انقلابی مردم دیگر دیده مـی‌شود. اگر مـنصفانه نگاه کنیم تعجب از ایـن پیـمان‌شکنان نیست؛ بلکه باید از امثال حبیب‌بن‌مظاهر و مسلم‌بن‌عوسجه و ابوثمامه صاعدی تعجب کرد که تا پای جان ایستادگی کردند.

در پایان به عنوان مؤید تحلیل ارائه شده، سخنی از مرحوم حجت‌الاسلام دکتر «محمد ابراهیم آیتی» را می‌آوریم:

قرن‌هاست که بسیاری از مردم، اهل کـوفه را بـرای این بی‌وفایی و پیمان‌شکنی ملامت کرده‌اند و چنان‌که به اصحاب و یاران باوفای امام (ع) درود و سلام فرستاده‌اند، به اینان که روزی وعده نصرت دادند و پیمان فداکاری بستند و روزی هم به روی امام شمشیر کـشیدند و تـا پای کشتن وی ایـستادگی کردند لعنت و نفرین کرده‌اند؛ اما انصاف این است که مردم کوفه کاری برخلاف معمول و عملی که موجب حیرت باشد انـجام نداده‌اند و هر دو کارشان بر طریق قاعده بود: هم آن نامه‌ها که نوشتند و هم آن شـمشیرها کـه بـه روی امام کشیدند. [16]