مشخصات شعر

السلام علی الراس المرفوع

 

سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند

 

صدای مویۀ زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند



لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام، بارش سنگین، سحاب را گریاند

 

کسی مقابل نی آب را زمین می‌ریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند



سوال «أین ابی» بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند

 

کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند



به آستین نزارش گرفت رو زینب
وقار پوشیۀ او حجاب را گریاند

 

شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند



قلم شکست و  در آخر فقط نوشت، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند

 

السلام علی الراس المرفوع

 

سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند

 

صدای مویۀ زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند



لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام، بارش سنگین، سحاب را گریاند

 

کسی مقابل نی آب را زمین می‌ریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند



سوال «أین ابی» بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند

 

کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند



به آستین نزارش گرفت رو زینب
وقار پوشیۀ او حجاب را گریاند

 

شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند



قلم شکست و  در آخر فقط نوشت، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×