مشخصات شعر

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

آنکه از جمع‌ امامان دو برادر دارد

دلبری از همۀ ما دو برابر دارد

 

طرفی ‌ام‌بنین و طرفی فاطمه است

کیست در بین عشیره که دو مادر دارد؟

 

لشکری زهره ندارد که نگاهش بکند

خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد

 

چقدر بر روی پیشانی او می‌آید

دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد

 

ایستاده به سر کعبه بخواند خطبه

تا بدانند که این طایفه منبر دارد

 

علمش را بزند کرببلا چیزی نیست

کعبه تا کوه احد نیز ترک بردارد

 

وقت صفین بزن چند قدم در میدان

چشم بر تیغ شما مالک‌اشتر دارد

 

هر‌ امامی که تو را دید دو دستت بوسید

بوسه بر بازوی تو لذّت دیگر دارد

 

حق بده اینهمه اسفند برایت می‌سوخت

قد و بالای تو در سایه دو دختر دارد

 

مدح تو بود دلم از تب و تابش افتاد

وای بر معجر زینب که رکابش افتاد

 

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

دستش افتاد، زمین بال و پرش ریخت به هم

 

تا که از گیسوی او لختۀ خون ریخت به مشک

گیسوی دخترک منتظرش ریخت به هم

 

تیر را با سر زانوش کشید از چشمش

حیف از آن چشم که مژگان ترش ریخت به هم

 

خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد

او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم

 

قبل از آنیکه برادر برسد بالینش

پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم

 

به سرش بود بیاید به سرش ‌ام بنین

عوضش فاطمه تا دید سرش، ریخت به هم

 

کتف‌ها را که تکان داد حسین افتاد و

دست بگذاشت به روی کمرش ریخت به هم

 

خواست تا خیمه رساند، بغلش کرد ولی

مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم

 

نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد

خورد بر فرق سرش، پشت سرش ریخت به هم

 

تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید
نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم
 

به سر نیزه ز پهلو سرش آویزان بود

آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم

 

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

آنکه از جمع‌ امامان دو برادر دارد

دلبری از همۀ ما دو برابر دارد

 

طرفی ‌ام‌بنین و طرفی فاطمه است

کیست در بین عشیره که دو مادر دارد؟

 

لشکری زهره ندارد که نگاهش بکند

خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد

 

چقدر بر روی پیشانی او می‌آید

دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد

 

ایستاده به سر کعبه بخواند خطبه

تا بدانند که این طایفه منبر دارد

 

علمش را بزند کرببلا چیزی نیست

کعبه تا کوه احد نیز ترک بردارد

 

وقت صفین بزن چند قدم در میدان

چشم بر تیغ شما مالک‌اشتر دارد

 

هر‌ امامی که تو را دید دو دستت بوسید

بوسه بر بازوی تو لذّت دیگر دارد

 

حق بده اینهمه اسفند برایت می‌سوخت

قد و بالای تو در سایه دو دختر دارد

 

مدح تو بود دلم از تب و تابش افتاد

وای بر معجر زینب که رکابش افتاد

 

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

دستش افتاد، زمین بال و پرش ریخت به هم

 

تا که از گیسوی او لختۀ خون ریخت به مشک

گیسوی دخترک منتظرش ریخت به هم

 

تیر را با سر زانوش کشید از چشمش

حیف از آن چشم که مژگان ترش ریخت به هم

 

خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد

او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم

 

قبل از آنیکه برادر برسد بالینش

پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم

 

به سرش بود بیاید به سرش ‌ام بنین

عوضش فاطمه تا دید سرش، ریخت به هم

 

کتف‌ها را که تکان داد حسین افتاد و

دست بگذاشت به روی کمرش ریخت به هم

 

خواست تا خیمه رساند، بغلش کرد ولی

مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم

 

نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد

خورد بر فرق سرش، پشت سرش ریخت به هم

 

تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید
نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم
 

به سر نیزه ز پهلو سرش آویزان بود

آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم

 

۳ نظر
 
  • عرفان ۱۴۰۰/۰۵/۲۶

    عالیه، من دکلمه خوان هستم، این شعر را چند سال قبل خواندم و متاسفانه گمش کردم و الان دنبالش بودم که در این سایت دیدم، اجرتان با اباعبدلله

  • علی ۱۳۹۹/۰۹/۱۶

    بسیار زیبا ان شاءالله بحق آقا اباالفضل العباس علیه السلام این ویروس کرونا ریشه کن بگردد الهی آمین

  • جواد عطاران ایرج ۱۳۹۹/۰۶/۰۹

    شعر "علقمه موج شد" بسیار زیبا و تاثیر گذار. اما یک بیت ماقبل بیت آخر جا افتاده بود. تیر بود و تبر و دشنه ، ولی مادر دید نیزه از سینه که رد شد، جگرش ریخت بهم

  • پاسخ مدیر ۱۳۹۹/۰۶/۰۹

    با سپاس از توجه و دقت نظرتون. اصلاح شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×