مشخصات شعر

کمی نزدیک‌تر

 

مانند یک فرشتۀ از پای نشسته بود

غمگین‌تر از همیشه، در آنجا نشسته بود

 

هشتاد و چهار حوریه دور نگاه او  

دور از نگاه مردم دنیا نشسته بود


بر روی دامنش، که نسیم مدینه داشت  

تنها نماد کوچک زهرا نشسته بود


پایین پای محمل مانند منبرش  

موسی نشسته بود، مسیحا نشسته بود


می‌خواست، خطبه‌ای به زبانش بیاورد  

بی خود نبود،‌این همه بالا نشسته بود


با یاد خانۀ پدری، محو و بی قرار  

اطراف کوفه را، به تماشا نشسته بود


یک ماه می‌گذشت برای ظهورشان  

مسلم، کنار جادۀ آن‌ها نشسته بود


در چشم‌های رو به خدایش، در آن غروب  

تصویر یک هلال چه زیبا نشسته بود


از نیزۀ مقابل خود، چشم برنداشت
زیرا هلال یک شبه آنجا نشسته بود

 

کمی نزدیک‌تر

 

مانند یک فرشتۀ از پای نشسته بود

غمگین‌تر از همیشه، در آنجا نشسته بود

 

هشتاد و چهار حوریه دور نگاه او  

دور از نگاه مردم دنیا نشسته بود


بر روی دامنش، که نسیم مدینه داشت  

تنها نماد کوچک زهرا نشسته بود


پایین پای محمل مانند منبرش  

موسی نشسته بود، مسیحا نشسته بود


می‌خواست، خطبه‌ای به زبانش بیاورد  

بی خود نبود،‌این همه بالا نشسته بود


با یاد خانۀ پدری، محو و بی قرار  

اطراف کوفه را، به تماشا نشسته بود


یک ماه می‌گذشت برای ظهورشان  

مسلم، کنار جادۀ آن‌ها نشسته بود


در چشم‌های رو به خدایش، در آن غروب  

تصویر یک هلال چه زیبا نشسته بود


از نیزۀ مقابل خود، چشم برنداشت
زیرا هلال یک شبه آنجا نشسته بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×