به گزارش کرب و بلا، براساس برخی اقوال تاریخی بیان می شود که یزید به محض ورود کاروان اسرای کربلا به شام و جوی که به تبع آن ایجاد شد نسبت به جنایتی که مسبب ارتکاب آن شده بود ابراز  ندامت و پشیمانی کرد و عبیدالله بن زیاد را علت اصلی وقوع چنین فاجعه‌ای خواند و از او برائت جست.

 

در بررسی حقانیت این موضوع مرحوم مجلسی در بحارالانوار ذکر می‌کند:

همسر یزید به نام هند؛ دختر عبدالله بن عامر چون شنید سر امام حسین(ع) بر سر در خانه‌اش آویخته شد، پرده حرمسرا را پاره کرد و پریشان حال و بدون حجابِ کافى وارد مجلس یزید شد و رو به یزید کرد و گفت: اى یزید! چرا سر فرزند فاطمه دختر رسول خدا(ص) را بر سر در خانه من آویخته‌اى؟ یزید برخاست و او را پوشانید و گفت: آرى! براى حسین ناله کنید و بر فرزند دختر پیامبر اشک بریزید که همه قریشیان بر او مى گریند.

سپس براى تبرئه خود گفت: عبید الله بن زیاد در کشتن حسین عجله کرد، خدا او را بکشد. (بحارالانوار، ج 45، ص 143)

 

حتی روایت شده است که او براى کم کردن فشار افکار عمومى هنگام غذا خوردن امام سجّاد(ع) را نیز بر سر سفره خود مى‌نشاند! (بحارالانوار، ج 45، ص 143) و به زینب و زنان بنى هاشمى اجازه داد که براى امام حسین(ع) عزادارى نمایند و زینب کبرى(ع) نیز به مدت هفت روز براى آن حضرت مراسم عزا برپا کرد و زنان شامى در آن مجلس حاضر شدند، تا آنجا که نزدیک بود مردم به قصر یزید بریزند و او را بکشند که دستور داد آن مراسم را تعطیل نمایند. (نفس المهموم، ص 262) و به این واسطه از آن پس یزید سعى مى کرد گناه را بر عهده پسر مرجانه (ابن زیاد) بیندازد و او را متهم اصلىِ چنین جنایتى معرفى کند!

 

سیوطى  در این باره مى نویسد: یزید ابتدا از کشته شدن امام حسین (ع) و خاندانش خوشحال شد، اما بر اثر خشم مسلمین از آن کار اظهار ندامت مى کرد، ولى با این حال مردم از او خشمگین بودند و حق داشتند که او را دشمن بدارند.(تاریخ الخلفاء، ص 232).

 

محمد بن جریر طبرى نیز این امر را تأیید کرد و چنین نقل مى کند که یزید پسر مرجانه را لعنت مى کرد و مى گفت: «فَبَغَّضَنی بِقَتْلِهِ إِلَى الْمُسْلِمِینَ وَ زَرَعَ لی فی قُلُوبِهِمُ العَداوَهَ، فَبَغَّضَنِی الْبَرُّ وَ الْفاجِرُ بِمَااسْتَعْظَمَ النَّاسُ مِنْ قَتلی حُسَیْناً»؛ (ابن زیاد مرا با کشتن حسین (ع) منفور مسلمانان قرار داد و بذر عداوت آنان را با من در قلبشان کاشت و چون کشتن حسین (ع) براى مردم گران آمده همگان مرا دشمن مى دارند. (تاریخ طبرى، ج 4، ص 389)

 

براساس آنچه گفته شد و البته منابع و مدار دیگر باید گفت که چنین موضعی به یقین از جانب یزید مصلحتی بوده است و تغییر موضع سیاسى او بر اثر خطبه‌هاى افشاگرانه حضرت زینب (س) و امام سجاد(ع) در شام  بوده است چرا که تا پیش از این رسوایی در بدو ورود کاروان اسرا به شام و در نخستین مواجهه یزید با آنها، او بر این اتفاق فخر فروخته و حتی نسبت به سر مبارک امام حسین (ع) نیز جسارت کرد.