به گزارش پایگاه تخصصی امام حسین علیهالسلام کربوبلا؛ در ابتدایی این جلسه، دکتر صفری فروشانی گفت؛ چیزی که اینجا مطرح میکنم یک مطلب نو و ایده جدید است.نظر دوستان را میگیریم و استفاده میکنیم.شاید بهصورت منسجم این بحث در جایی ارائه نشده است.
وی افزود: بحث ما همگرایی رویکردها است نه روشها؛ زیرا روشها در تعریف علمی مشخص است.روش کلامی، روش روایی و روش تاریخی ولی ما ممکن است رویکردی را انتخاب کنیم که جمع روشها باشد.از این جهت بجای همگرایی روشها، همگرایی رویکردها بگذاریم.ضمناً بحث عاشورا بهعنوان نمونه است و میخواهیم در مورد تاریخ اهلبیت (ع) صحبت کنیم.
دکتر صفری فروشانی با تأکید بر این که انگیزه اصلی ما علمی نبود بلکه دغدغهمندی و مواجهه با مشکل بود افزود: با تأسیس رشته تاریخ اهلبیت (ع) با یک سری مسائل جدید مواجه شدیم که لازم بود از رشتههای دیگر نیز کمک بگیریم.سنخ بحث، ابتدائا تجویزی بود و در مراحل بعد تجویزی توصیفی شد.بعدازآن میخواهیم ببینیم میتوانیم به سمت توصیفی برویم یا نه؟
شعاری که ما میدهیم «روشمندی متعهدانه» است.آیا میتوانیم هم روشمند باشیم و هم متعهد؟ باید کمک کنیم که بتوانیم هم روش و هم تعهد را حفظ کنیم.فعلاً این مطلب را در حد تجویزی توصیفی ببینید و بعد بررسی کنید آیا میتوان بهصورت توصیفی نیز آن را بررسی کرد؟
موضوع موردمطالعه ما، امام است.امام را به انسان ویژه تعریف میکنیم.کسی که صفات ویژهای دارد و ممکن است خودش در برخی از این صفات دخیل باشد یا نباشد.این مسأله، موضوع بحث علمی را تعیین میکند.
مطالعات سیرهای، زیرمجموعه کامل مطالعات تاریخی نیست و بین این دو رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است؛ نه مطلق.
ازاینجهت میگویم تاریخ به تمامه صلاحیت ندارد که این موضوع را مورد کنکاش قرار دهد؛ زیرا بخشی از این موضوع که انسان است در تاریخ بحث میشود ولی تاریخ از ویژه، بحث نمیکند.در تاریخ، انسان ویژه نداریم؛ یعنی اینگونه نیست که از اول متعهد شویم و بگوییم هر کاری که این انسان کرده است درست است و خطا در کار این انسان راه ندارد.این، یک بحث تاریخی نیست.
به همین خاطر است که عرض کردیم مطالعات سیرهای، زیرمجموعه کامل مطالعات تاریخی نیست و بین این دو رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است؛ نه مطلق.
در برابر ما کسانی هستند که ویژگی انسان را در صفات مادی تعریف کردند و انسانهایی مانند قهرمانان نخبگان و نوابغ را ویژه دانستند.در این گروهها هیچ سخنی از امام یا کسی که ارتباط با ماوراء دارد به میان نمیآید.
در نظر ما، مطالعه کننده، امامی مورخ است؛ یعنی در صدد ارائه بحث برای اهل سنت یا مستشرقان نیستیم.وقتی شبههای برای شما وارد میشود ممکن است دو رویکرد داشته باشید: یکی اینکه شبهه کننده را قانع کنید و دیگر اینکه خللی که شبهه ایجاد کرده است را ترمیم کنید.فعلاً بحث ما درونگروهی است؛ یعنی خللی به مباحثات ما وارد شده است و در صدد حفظ انسجام و ترمیم هستیم.نمیخواهیم مخالف را قانع کنیم.
مادلونگ درباره امام علی (ع) یک ادعایی دارد و آن اینکه ایشان حکومت طلب بود و طوری جریانات را سامان میداد که به حکومت برسد. او چند شاهد دارد. ما از همان سنخ شاهد ایشان یا شواهدی که عقلا قبول میکنند اقامه میکنیم که حضرت، اصلاً به دنبال حکومت نبود. شواهد ما بیشتر است و یک داور میتواند حق را به ما بدهد و بگوید فعلاً شواهد شما بیشتر است.
وقتی میگوییم مورخ، منظورمان فقط تاریخ نقلی نیست؛ بلکه منظورمان تحلیلگر تاریخی است و منظورمان از تاریخ، تاریخ تحلیل است؛ یعنی تاریخی که از هر راهی استفاده میکند تا واقعیت را کشف کند و ادعا نمیکند که واقعاً به واقع رسیده است. مورخین متواضع هستند.آنها ادعای قطع ندارند و نهایتاً میگویند اطمینان پیدا کردیم و شاید در مواقع نادری بگویند یقین کردیم؛ زیرا با ابزار ناقصی که در دست داریم دست یافتن به واقعیت، مشکل است.کسی که تاریخ تحلیلی میخواند به دنبال شواهد و قرائن است و به نسبتی که شواهد و قرائن به او کمک میکند بهطرف واقع نزدیک میشود.
در تاریخ جنگ بین شواهد و قرائن نیست بلکه رقابت است.ممکن است برای موضوعی 50 شاهد و قرینه داشته باشید و کسی 20 شاهد داشته باشد.فعلاً حق با شما است ولی ممکن است زلزلهای اتفاق بیفتد و یا وسیلهای اختراع شود که با آن بتوان صوت هزار سال پیش را بازسازی کرد در این صورت ممکن است شواهد بیشتری به دست آید و طرف مقابل پیروز شود.
همینجا است که میخواهم بر روشمندی متعهدانه تکیه کنم.باید بیشتر در صدد شناسایی چگونگی شواهد و قرائن بیشتر باشیم؛ مثلاً با همین نکتهای که گفتم میتوانیم به رقابت با مادلونگ بپردازیم.او درباره امام علی (ع) یک ادعایی دارد و آن اینکه ایشان حکومت طلب بود و طوری جریانات را سامان میداد که به حکومت برسد. او چند شاهد دارد. ما از همان سنخ شاهد ایشان یا شواهدی که عقلا قبول میکنند اقامه میکنیم که حضرت، اصلاً به دنبال حکومت نبود. شواهد ما بیشتر است و یک داور میتواند حق را به ما بدهد و بگوید فعلاً شواهد شما بیشتر است.
در اینجا بین تاریخ تحلیلی و منابع تاریخی فرق قائل میشویم.یک مورخ ممکن است از منابع تاریخی و کلامی و روایی و حتی جامعهشناسی و اقتصاد و روانشناسی استفاده کند ولی روش و ساختار منابع تاریخی، تاریخی است.
منابع شناخت امام سه منبع بیشتر نیست:
1. منابع کلامی
2. منابع تاریخی
3.منابع روایی
منابع کلامی:
ما علوم دیگر را منبع نمیدانیم؛ مثلاً فلسفه را دخیل نمیدانیم.با توجه به موضوعش و روشش جزو منابع شناخت امام نیست.
منظور ما از منابع کلامی منابعی است که با باور انسان سروکار دارد و کاری بهواقع ندارد.یک انسان باورمند.این معنای عام کلام است.منظور ما از مبانی کلامی یک امامی مورخ، خط قرمزهایی است که مورخ با توجه به مذهب و گرایشش برای خودش تعریف کرده است؛ مثلاً عصمت، امامت، رجعت و مهدویت که مرتبط با امام است.
ما در اینجا معتقدیم که مورخ تحلیلگر در منابع کلامی خودش، نباید مقلد باشد بلکه باید مجتهدانه به دست بیاورد.ممکن است نتیجه را با روشهای متفاوت از کلام سنتی به دست آورد ولی آن روشها باید تعریفشده و مستدل و موردقبول عقلاء باشد؛ مثلاً ممکن است کلامیها بسیاری از مطالب گذشته را نادیده گرفته باشند و به یک نتیجهای رسیده باشند؛ مثلاً در به دست آوردن مبانی کلامی خودشان به تطورات تاریخی و روشهای تاریخی و مخاطبشناسی توجه نکرده باشند و همه منابع خودشان را در عرض یکدیگر دیده باشند.من نمیتوانم یک مورخ تحلیلگر باشم و مقلد علامه طباطبایی که قائل به علم غیب مطلق است باشم.من باید بهعنوان یک مورخ تحلیلگر دارای نظر باشم.
سطح منابع کلامی در مطالعات تاریخی، در حد بیان استراتژی است؛ به این معنا که به مورخ، تنها راهبرد میدهد.ممکن است به ما مواد ندهد.در منابع کلامی برای یک مورخ تحلیلگر، ممکن است موادی پیدا شود که به درد تحلیل بخورد ولی خود کلام به ما مواد نمیدهد بلکه راهبرد میدهد.درحالیکه منابع تاریخی به ما مواد میدهد و تحلیل تاریخی برای ما عملیات درست میکند.
منابع روایی
منابع تاریخی و منابع کلامی هرکدام سهم یگانه دارند ولی منابع روایی سهم دوگانهای دارند؛ هم مواد میدهند و هم راهبرد مشخص میکنند؛ زیرا بخشی از کلام ما از روایات به دست میآید.
ممکن است کسی تصور کند منابع روایی همان منابع تاریخی است.منظور ما از منابع روایی، منابعی است که هم ممکن است مواد کلامی داشته باشد و هم مواد تاریخی.ولی مواد تاریخی که در منابع روایی وجود دارد با مواد تاریخی که در منابع تاریخی وجود دارد متفاوت است.در منابع تاریخی اگر به طبری رسیدید که در انتهای سند است، ممکن است طبری را نقد کنید و بگویید ضعف حافظه داشته است و در پیریاش گفته است و از راویان ضعیف نقل کرده است؛ اما در منابع روایی با توجه به این تعریف، اگر انتهای سند امام صادق (ع) بود و یک مطلب تاریخی را فرمود (مثلاً فرمود که سپاه دشمن در عاشورا سی هزار نفر بودند) و جهات صدوری و محتوایی درست بود حق نقد کردن نداریم بلکه این را بهعنوان یک متن واقعی موردتوجه قرار میدهیم.
بنابراین منابع تاریخی و منابع کلامی هرکدام سهم یگانه دارند ولی منابع روایی سهم دوگانهای دارند؛ هم مواد میدهند و هم راهبرد مشخص میکنند؛ زیرا بخشی از کلام ما از روایات به دست میآید.
ادامه دارد..