بنیامیه در زمان عثمان بر مردم مسلط شدند
بهطور خلاصه آنکه عثمان، تمام سعى خود را بر آن گذارد تا طبق گفته ابوسفیان تمام مراکز حساس را به بنیامیه واگذار کند، معاویه را در شام تام الاختیار قرار داد، عبدالله ابن ابى سرح را در مصر گمارد و ولید را در کوفه و مروان را مشاور خود نمود.
بلاذرى در انساب گوید: عثمان چه بسیار که بنیامیه را حکومت میداد و وقتى اعمال آنها مورد اعتراض اصحاب پیامبر قرار میگرفت و به او تذکر میدادند، گوش نمیداد[1] او شیفته خاندان خود بنیامیه بود و تلاش میکرد تا یک حکومت اموى بپا کند، شبل ابن خالد نزد عثمان آمد وقتى که در مجلس او جز بنیامیه کسى نبود و گفت: اى گروه قریش شما را چه شده؟ آیا در میان شما طفلى نیست که بخواهد بزرگ شود، یا فقیرى که بخواهد غنى گردد یا گمنامى که بخواهید نامش را بلند گردانید، چرا این اشعرى -ابوموسى- را بر عراق مسلط کردهاید که آن را کاملاً ببلعد، عثمان گفت: چه کسى را براى عراق در نظر دارید؟
گفتند: عبدالله ابن عامر و او عبدالله را در حالى که بیستوچهار یا پنجساله بود بر عراق حاکم نمود.[2]
آرى عثمان بنیامیه را بر امت اسلامى مسلط میکرد و میگفت: اگر کلیدهاى بهشت در دست من بود، آن را به بنیامیه میدادم تا همگى وارد بهشت شوند.[3]
و چه زیبا و دقیق است تعبیر حضرت امیر (ع) نسبت به اعمال عثمان آنجا که در خطبه شقشقیه میفرماید: هنرش خوردن و دفع کردن بود، فرزندان پدرش (بنیامیه) مانند شتر گرسنه که در فصل بهار علف صحرا را با اشتها میبلعد، آنها نیز اموال خدا را غارت کردند تا اینکه شیرازه زندگیاش گسیخت، اعمالش در سقوطش تسریع کرد و شکمخوارگى او وى را هلاک کرد.[4]
بنیامیه از نظر قرآن و حدیث
آرى عثمان شیفته خاندان بنیامیه است در حالى که قرآن این خاندان را شجره ملعونه مینامد و آن وقتى بود که پیامبر در خواب دید که بنیامیه همانند میمونها بر منبرها قرار گرفتهاند و غصهدار شد و فرمود: بهزودی آنها بر شما غلبه میکنند و رؤسای بدى خواهند بود، خداوند آیه 60 سوره اسراء را نازل نمود که در طى آن فرمود: و ما جعلنا الرؤیا اللتى اریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فى القرآن الایه.[5]
و از ابى برزه روایت کردهاند که مبغوض ترین زندهها یا مبغوض ترین مردم نزد پیامبر بنیامیه بودند و حضرت امیر (ع) فرمود: هر امتى آفتى دارند و آفت این امت بنیامیه هستند.[6]
و اگر میخواهید به کیفیت اسلام و مسلمین در دوران حکومت بنیامیه پى ببرید به سخن پیامبر اکرم (ص) توجه کنید که فرمود:
هرگاه بنیامیه تعدادشان به چهل نفر رسید، بندگان خدا را برده خود گردانند و مال خدا را بخشش قرار دهند و کتاب خدا را به فساد و تباهى کشند.[7]
خلافت حضرت امیر و مشکلات به ارث رسیده
فساد و تباهى در زمان عثمان کار را به جایی رساند، که خشم مردم را برانگیخت و سرانجام او را در میان خاندانش به قتل رساندند و قتل او خود سر منشأ حوادث بزرگ و جنجالى در تاریخ شد، پس از عثمان، مردم بهطرف حضرت على (ع) هجوم بردند، حضرت با اصرار زیاد مردم خلافت را پذیرفت، اما با اینکه به آنها تذکر داد که روش او با دیگران فرق دارد و آنها قبول کردند، ولى در عمل هرگز نتوانستند خود را با عدالت علوى وفق دهند.
طى پنج سال حکومت حضرت امیر (ع)، اکثر آن به سه جنگ خونین و داخلى با ناکثین و مارقین و قاسطین سپرى شد، اصرار حضرت امیر (ع) نیز بر اصلاح امور به خاطر رسوخ سنتهای خلفاى گذشته بیثمر ماند، در مقابل اعتراض حضرت امیر (ع) به برخى بدعتها مردم صدا بر میآوردند که سنت شیخین را میخواهد تغییر دهد، واى که سنت شیخین از میان رفت!
معاویه بیست سال امیر و بیست سال خلیفه بود
و پس از شهادت حضرت امیر (ع) معاویه که تا به حال به عنوان یک شورشى شناخته میشد، رسماً بهعنوان خلیفه بر سرکار آمد، روى کار آمدن معاویه، نمودار شدن تمام کینههای باطنى بود که سالها جرأت ظهور نداشتند، حکومت وى اوج تباهى و فساد جریان مخالف را نشان داد، معاویه از دوران خلیفه دوم پس از برادرش یزید والى شام شد، عمر در زمان خلافتش برخلاف برنامه و طبیعت خود که به استانداران سختگیری میکرد، با معاویه مسامحه کرد و به او گفت: نه به تو امر میکنم و نه تو را نهى میکنم[8] و به این ترتیب او در اعمال خود افسار گسیخته و همانند پادشاهان کسرى و قیصر عمل میکرد او که سالهای سال در شام حکومت کرده بود و پایه خود را محکم نموده بود، با به دست گرفتن خلافت، دین خدا را به بازیچه گرفت، معاویه بیست سال از زمان عمر تا پایان خلافت عثمان بر شام امیر بود و پس از آن نیز به مدت بیست سال دیگر بهعنوان خلیفه خلافت کرد.
شناسنامه معاویه ابن ابیسفیان
ما براى نشان دادن مظلومیت اسلام و اهل بیت (ع) در زمان امام حسین (ع) ناچاریم مقدارى بیشتر راجع به احوالات مردم و انحرافات دینى در زمان خلافت بیستساله معاویه صحبت کنیم.
مادرش هند دختر عقبه است، که در دشمنى پیامبر بسیار کوشا بود و از ابن ابى الحدید و ابن عبدربه نقل شده است که گفتهاند هند متهم به زنا بوده، بلکه گفتهاند از زنا دهندگان معروفه بوده است.
و او همان است که پس از شهادت حضرت حمزه عموى گرامى پیامبر اکرم (ص) بر سر نعش ایشان آمد و جگر ایشان را در آورده و در دهان گذارد و به قدرت الهى سخت شد و دندان در وى اثر نکرد و سپس جسد حمزه را مثله کرد و اعضاء قطعه قطعه شده حضرتش را چون گردنبند آویخت، سایر زنان قریش نیز به او اقتداء کرده با شهدا چنین کردند و زینب کبرى در مجلس یزید همین جریان را به یزید گوش زد نمود.
این کار بر رسول خدا گران آمد و خون هند را هدر نمود و به همین سبب بود که او را هند جگرخوار نامیدند.[9]
اما پدر معاویه همان ابوسفیان است که در سابق نسبت به شدت عداوت و نفاق او تا آخر عمر، اندکى صحبت شد، لیکن باید دانست که طبق نظر محققین، ابوسفیان در ظاهر پدر معاویه است.
چنانکه راغب اصفهانى در محاضرات و ابن ابى الحدید از ربیع الابرار زمخشرى نقل کرده است که نسب به معاویه به چهار نفر میرسد 1.مسافر ابن ابى عمرو 2.عماره ابن ولید 3.عباس 4.صباح و این مصباح کارگر ابوسفیان و جوان زیبا بود، برعکس ابوسفیان که بسیار زشت و کوتاه بود.
علامه حلى رضوانالله علیه نیز از کلبى نسابه که از ثقات علماء اهل سنت است نقل کرده و فضل ابن روزبهان که از علماء عامه است او نیز قبول کرده که معاویه فرزند چهار نفر بوده است و هند مادر او از زنا دهندگان مشهور و صاحب پرچم بوده است، که بیشتر با غلامان سیاه آمیزش داشته و هرگاه بچه سیاه میزاد، او را میکشت، یکى از مادربزرگهای معاویه بنام حمامه نیز صاحب پرچم بود و در زنا بسیار فعال بوده است.
امام مجتبى (ع) نیز در کلام خویش به معاویه به همین نکته اشاره دارد آنجا که فرمود: تو خود میدانی آن بسترى را که بر آن متولد شدهای.[10]
سه نفر در مقابل سه نفر
آن پدر معاویه و این خود معاویه و آن دیگرى هم یزید پسر معاویه که احوالش معروف است و عجب اینجاست که پدر معاویه در مقابل پیامبر ایستاد و خود معاویه در مقابل حضرت على (ع) و فرزند معاویه در مقابل امام حسین (ع) و این تناسب افراد یک خاندان را نشان میدهد.
حکیم سنایی در این مورد گوید:
داستان پسر هند مگر نشنیدى
که ازو و سه کس او به پیمبر چه رسید
پدر او دُرّ دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
او بهناحق حق داماد پیمبر بستاد
پسر او سر فرزند پیمبر برید
بر چنین قوم تو لعنت نکنى شرمت باد
لعن الله یزیدا و على آل یزید
آن پدر معاویه و این خود معاویه و آن دیگرى هم یزید پسر معاویه که احوالش معروف است و عجب اینجاست که پدر معاویه در مقابل پیامبر ایستاد و خود معاویه در مقابل حضرت على (ع) و فرزند معاویه در مقابل امام حسین (ع) و این تناسب افراد یک خاندان را نشان میدهد.
رسوایی تا کجا؟
عجب آنجاست که در محاضرات ج 1 ص 172 راغب از قدامه نقل میکند که اولاد زنا نجیبتر از حلالزادهها هستند زیرا هنگام زنا، مرد با شهوت و نشاط است و فرزند او کامل به دنیا میآید، اما در آمیزش حلال، آمیزش از شهوت مصنوعى است! و مانند همین را قطب شیرازى در نزهه القلوب آورده و افزوده است که به همین جهت عمرو ابن عاص و معاویه از زیرکان سیاستمدار بودهاند.[11]
آیا کسى نیست که از این جاهلین متعصب بپرسد، بر فرض شما غیرت دینى ندارید! اما عقل و علم شما کجا رفته است؟ آیا هر زنا کنندهای پر شهوت است؟ آیا هر زنا کنندهای عزب و بى همسر است، آیا آن زن زنا دهنده که هر روز با کثیفى میآمیزد و شهوت او مرده است، در انعقاد نطفه بیتأثیر است؟!
و از آن طرف آیا هر آمیزش حلالى، از روى شهوت مصنوعى و بدون نشاط است؟ خداوند تعصب و محبتهای بیجا را بکشد که چگونه عقل و شرع انسان را خام و بیاثر میکند! اینها و امثال اینان بدانند که رسوایی و افتضاح امثال معاویه و یزید، با آب زمزم و کوثر قابل تطهیر نیست تا چه رسد به این لقلقه ها و آوازهاى شوم.
ادامه را در اینجا بخوانید