1- مقدمه

نیایش‌های ماثور، منبعی مطمئن و غنی برای شناخت تعالیم عرفانی و توحیدی اسلام و ذخیره فرهنگ ارزشمندی است که گران‌سنگ‌ترین آموزه‌های معرفتی را در خود به ودیعت نهاده است. در این میان نیایش‌های ائمه: که «ثقل اصغر» به شمار می‌آیند و به فرموده نبوی در کنار «ثقل اکبر»، قرآن جای گرفته‌اند: «إِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ما إِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی أَهلَ بَیتی وَ إِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ». (حر عاملی، 1409: 27 / 34) در تمامی ابعاد و زمینه‌های فکری و علمی راهکارهایی را پیش می‌نهند و با نگاهی فراگیر پرسمان‌های اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، تربیتی را بررسی می‌کنند. نگرش ابتدایی به دعا این است که دعا عبارت است از حاجت خواستن، آن هم خواستن‌های خرد و محدود به زندگی روزمره و تصور نادرست‌تر این است که گمان شود فایده دعا، فقط در اجابت آن است. خداوند، خود ما را دعوت به دعا کرده و قول اجابت آن را هم به ما داده است؛ اما مهم‌ترین هدف از این دعوت، هدایت و اتصال به مسیر کمال است. مغز دعا و عبادت چیزی نیست جز ابراز بندگی و اظهار نیازمندی؛ ادعیه قرآنی نیز این بندگی و نیازمندی را گوشزد می‌کنند و این شناخت فکری را در انسان به جوشش در می‌آورند. بیان این ادعیه بر این مسئله تاکید دارد که دعاهای اصلی همه افراد باید درخواست عبودیت و رسیدن به مقام قرب الهی و مقام تسلیم باشد. این ویژگی در مناجات‌های رسیده از معصومین، به گونه‌ای زیبا نمود پیدا کرده است؛ از جمله این مناجات‌ها، مناجات خمسه عشره از امام سجاد (ع) است که می‌تواند به عنوان الگویی در نحوه و نوع درخواست‌هایمان از خداوند متعال باشد. با مطالعه و بررسی سبک زندگی امام سجاد (ع) به دست می‌آید که یکی از مهم‌ترین شیوه‌های این امام در پرورش و تربیت شیعیان، تاثیرگذاری ایشان به سبب دعا و مناجات‌های خود می‌باشد. ازاین‌رو ضرورت دارد که این مناجات را از جهت اینکه چه مقدار ادعیه قرآنی در محتوای آن تجلی یافته و مورد تاکید واقع شده است مورد بررسی قرار گیرد. در مورد ادعیه قرآنی و مناجات خمسه عشره تحقیقاتی صورت گرفت اما تحقیق مستقلی با همین موضوع صورت نگرفته است. روش تحقیق در این نوشتار با توجه به نظری بودن موضوع مبتنی بر مطالعه کتابخانه‌ای بوده بدین صورت که با مراجعه به کتابخانه‌ها و مطالعه منابع روایی و کتب مرتبط در مورد تجلی ادعیه قرآنی در مناجات خمسه عشره، مطالب مورد نظر فیش‌برداری و سپس مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است؛ بنابراین شیوه تحقیق تحلیلی-توصیفی مد نظر است.

2- معرفی و توصیف اجمالی از دعای خمسه عشره

یکی از دعاهای مشهور شیعه که مأثور از امام علی بن الحسن (ع) و در قالب مناجات با پروردگار متعال است، مناجات خمسه عشره است. در بررسی سندی دعا با مراجعه به منابع و کتاب‌های متقدمین و جست‌وجو در کتاب‌های موجود ازجمله کامل الزیارات ابن قولویه، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ابوجعفر محمد طوسی (شیخ طوسی)، ثواب الاعمال شیخ صدوق، المصباح کفعمی، ارشاد القلوب شیخ مفید و از متاخرین: سید بن طاووس در عقاب الاعمال، و... هیچ یک مناجات خمسه عشره را روایت ننموده‌اند، علامه مجلسی (ره) می‌نویسد، من این مناجات‌ها را به روایت از امام علی بن الحسین (ع) در چند کتاب معتبر دیده‌ام (مجلسی، 1404: 91 / 142) و شیخ حر عاملی این مناجات‌ها را در الصحیفه السجادیه الثانیه در ابتدای کتاب خود ذکر کرده است. (حر عاملی، بی‌تا: 50)

همچنین علامه مجلسی در زاد المعاد (مجلسی، 1389: 414) نیز این مناجات را ذکر کرده است و نیز در الذریعه آقابزرگ تهرانی ذکر شده است. (آقابزرگ تهرانی، بی‌تا: 22 / 239) شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح‌الجنان در بخش مناجات‌ها آن را نقل نموده است و نیز در صحیفه کامله سجادیه این مناجات ذکر شده است. فهرست عناوین این مناجات عبارت‌اند از: مناجات تائبین (مناجات توبه کنندگان)، مناجات شاکین (شکوه کنندگان)، خائفین، راجین (امیدواران)، راغبین (مشتاقان)، شاکرین (سپاسگزاران)، مطیعین (فرمانبرداران)، مریدین (اهل ارادت)، محبین (دوستان)، متوسلین (توسل جویان)، مفتقرین (نیازمندان)، عارفین (عارفان)، ذاکرین (یادکنندگان حق)، متعصمین و مناجات زاهدین (پارسایان). در پایان این مطلب باید دقت کرد که اگرچه مناجات خمسه عشره به لحاظ سندی خصوصا در میان متقدمین بسیار کم روایت گردیده است، اما مضامین و محتوای بلند این مناجات‌ها آن‌قدر شیوا و بلیغ و زیبا مطرح گردیده که خود نشان‌دهنده این است که این جملات عارفانه و این گونه سخن گفتن عاشقانه جز از ائمه اهل بیت، بر نمی‌آید.

3- مفهوم دعا در کلام معصومین (ع)

در مفهوم دعا می‌توان گفت که دعا یعنی «پیوند باطنی با مبدأ همه نیکی‌ها و خوبی‌ها» (مکارم شیرازی و همکاران، 1374: 1 / 643) و این پیوند باید بر اساس یک نوع خودآگاهی و بیداری اندیشه و دل باشد؛ یعنی اول انسان از غفلت خارج شود تا آنگاه به مرتبه دعای حقیقی برسد. لذا در سخنان امیر المومنین علی (ع) آمده است که «لا یقبل الله عزّوجل دعاء قلب لاه»: خداوند دعای غافل دلان را مستجاب نمی‌کند. (ابن فهد حلی، 1407: 180) همچنین در روایتی از امام صادق (ع) منقول است که دعا همان عبادت است: «اُدعُ وَ لا تَقُل قَد فُرِغَ مِنَ الأَمرِ فَإِنَّ الدُّعاءَ هُوَ العِبادَه» (کلینی، 1407: 2 / 467) و به فرموده امام باقر (ع)، بهترین عبادت دعا است. (همان، 466) پس دعا و راز و نیاز با خداوند، عبادت است.

در مفهوم دعا، خواستن و طلب هم مستتر است، چنانچه در مورد حقیقت دعا باید گفت که آن «خواستن چیزی است به وسیله موجود پست‌تر، از موجود برتر، به جهت فروتنی و درماندگی». (ملکی تبریزی، 1380: 139) و در خصوص خداوند کلمه موجود برتر نفی شده است و واژه «وجود برتر» مطرح می‌شود. امام صادق (ع) می‌فرماید: حقیقت دعا این است که تمام اعضا و جوارح با تو موافق و هم‌آواز شده و همه در مقابل حق تعالی طلب حاجت و درخواست مطلب کنند و قلب در مشاهده و حضور پروردگار متعال فانی گشته و تمام اختیار در مقابل عظمت و حکومت او سلب شده و همه امور خود را در ظاهر و باطن به خداوند متعال تسلیم و واگذار کند. (مصباح الشریعه، 1360: 77)

4- نمونه‌هایی از تجلی ادعیه قرآنی در محتوای مناجات خمسه عشره

در این بخش به موارد احصاء شده در مورد تجلی ادعیه قرآنی در مناجات خمسه عشره پرداخته خواهد شد.

1-4- تقاضای مسلمان مردن و پیوستن به نیکان

خردمندان مومن با مقام رفیعی که دارند، در نیایش خود، همراهی و مرگ با ابرار و حضور در عوالم آنان و حشر با ایشان را از خدا می‌خواهند: «...وَ أَلحِقنی بِالصّالِحینَ الأَبرارِ» (مناجات خمسه عشره، مناجات المطیعین لله) این درخواست بیانگر حسن عاقبت ابرار است؛ زیرا خردمندان مومن که نگران حسن عاقبت خویش‌اند، از خدای متعال وفات با ابرار را می‌خواهند. این درخواست در آیات قرآن کریم نیز دیده می‌شود. از جمله این موارد به آیات ذیل می‌توان اشاره کرد: (تَوَفَّنی مُسلِماً وَ أَلحِقنی بِالصّالِحینَ)؛ (یوسف / 101) در این آیه حضرت یوسف (ع) درخواست می‌کند که او را آنچنان قرار دهد که ولایت او بر وی در دنیا و آخرت مقتضی آنست، و آن این است که وی را تسلیم در برابر خود کند، مادامی که در دنیا زنده است، و در آخرت در زمره صالحین قرارش دهد، زیرا کمال بنده مملوک آن است که نسبت به صاحب تسلیم باشد، و مادامی که زنده است در برابر آنچه وی از او می‌خواهد سر تسلیم فرود آورد، و در اعمال اختیاریه خود چیزی که مایه کراهت و نارضایتی او است از خود نشان ندهد و تا آنجا که می‌تواند و در اختیار اوست خود را چنان کند که برای قرب مولایش صالح، و برای مواهب بزرگ او لایق باشد. (طباطبایی، 1374: 11 / 341) از دیگر آیات مرتبط با این بحث می‌توان به آیات: «آل‌عمران/193، اعراف/126، شعراء/83 و نمل/19» اشاره نمود.

2-4 سربلندی و آبرومندی در روز قیامت

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های عبادالرحمن این است که از کوچک‌ترین گناهان خود از خشیت و ترس پروردگار عالم به اضطراب می‌افتند و از خدای سبحان تقاضا دارند که قلم عفو بر خطای آن‌ها کشیده و آن‌ها را از لطف خود حروم نسازد و سعادت و فلاح خویش را مسئلت دارند.

در قسمتی از نیایش آمده است: «وَ لا تُخلِنی فی مَشهَدِ القیامَهِ مِن بَردِ عَفوِکَ وَ غَفرِکَ» (مناجات خمسه عشره، مناجات التائبین) «و مرا در بازار قیامت از نسیم جان‌بخش عفو و آمرزشت محروم نفرما»

نکته‌ای که در این بخش از مناجات باید مورد بررسی و دقت قرار بگیرد تاکیدی است که امام سجاد (ع) بر روی عفو الهی دارد و یکی از تقاضاهای ایشان پرده‌پوشی روی گناهان در دنیا و آخرت است و از پروردگار می‌خواهد که در روز قیامت او را از نسیم خوش عفو و بخشش  محروم نسازد و در جای دیگر که به گونه‌ای بیانگر همین مطلب است، چنین می‌فرماید: «وَ أَقرِر أَعیُنَنا یَومَ لِقائِکَ بِرُؤیَتِکَ» (همان، مناجات الزاهدین) «و دیدگانمان را در روز قیامت به مشاهده جمالت روشن کن».

و از آنجا که این بحث از مباحث ارزنده و انسان‌سازی است که در آیات قرآن و مناجات‌های اهل بیت روی آن تاکید شده است، به طور خلاصه به بحث در مورد آن پرداخته خواهد شد.

رسوایی آن روز به قدری دردناک است که خردمندان و افراد با شخصیت بیش از آنچه از آتش دوزخ می‌ترسند از رسوایی وحشت دارند.

آن‌ها حاضرند هر گونه رنج و ناراحتی را تحمل کنند، اما حیثیت و آبروی آن‌ها محفوظ بماند. از این‌رو دردناک‌ترین عذاب رستاخیز برای این دسته همان رسوایی در پیشگاه خدا و بندگان خداست.

قرآن مجید آنگاه که صاحبان خرد و اندیشمندان را معرفی می‌کند، یکی از نشانه‌ها و ویژگی‌های آنان را تقاضای رسوا نشدن در روز رستاخیز بیان می‌کند که از آن جمله می‌توان به آیات ذیل اشاره کرد.

(وَ لا تُخزِنی یَومَ یُبعَثونَ)؛ و در روز قیامت مرا رسوا مساز (شعراء/87). (رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدتَنا عَلَی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یَومَ القیامَهِ إِنَّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ) (آل‌عمران/194). و لا تخزنی از ماده «خزی» است و آن‌گونه که راغب اصفهانی می‌گوید: «به معنی شکست روحی (و شرمساری) است که یا از ناحیه خود انسان به صورت حیاء مفرط جلوه‌گر می‌شود و یا از ناحیه دیگری است که بر انسان تحمیل می‌کند» آنگاه می‌نویسد: «در حدیث آمده است خدایا ما را محشور کن، نه با شکست و شرمساری و نه نادم و پشیمان». (راغب، 1412: 147)

ممکن است کسی به ذهنش خطور کند مگر خداوند خلف وعده می‌نماید؟ پس منظور از این درخواست چیست؟

در پاسخ به این سوال می‌توان گفت، مقصود از دعا، طلب فعل نیست بلکه منظور اظهار خضوع و تضرع است که به نوعی عبودیت خود را ابراز کند. مضافا بر اینکه شاید منظور این باشد خداوند به مومنان وعده نصرت در دنیا را داده است، ازاین‌رو آن‌ها درخواست تعجیل آن را دارند. (فخر رازی، 1420: 9/147)

(وَ لا تُخزِنا یَومَ القیامَهِ)؛ و ما را در روز قیامت رسوا مکن (آل‌عمران/194)

این جمله به یک نوع عذاب روحی اشاره دارد؛ زیرا انسان به گمان خود همواره خویشتن را بر حق دانسته و اعمالش را جملگی صالح و شایسته می‌پندارد، ولی روز قیامت عکس آن را مشاهده می‌کند و پیوسته خجالت و حسرت می‌کشد و این از عذاب جسمانی سخت‌تر است، اما جمله (وَ قِنا عَذابَ النّارِ) (آل‌عمران/16، بقره/201) مربوط به عذاب جسمانی است. (فخر رازی، 1420، 9/147)

ولی به هر حال درخواست عدم رسوایی از سوی صاحبان خرد، نمایانگر این است که ایشان رسوایی را برای خود تلخ‌ترین عذاب می‌دانند، ازاین‌رو اگر رنج همه‌گونه مجازات‌ها را تحمل کنند هرگز حاضر نیستند این نوع مجازات و کیفر را مشاهده نمایند؛ چراکه آنان در دنیا همواره به پیروی از عقل و اندیشه خود، شخصیت انسانی و معنوی خویش را حفظ نموده و از ارتکاب هر عملی حیثیت و شرفشان را احیانا خدشه‌دار سازد به طور کلی خودداری می‌کردند، لذا یکی از اساسی‌ترین درخواست‌هایشان از خداوند این است که همان‌گونه که در دنیا لطف و رحمتت شامل حال ما بود و تاکنون باعزت زندگی کردیم، در روز رستاخیز نیز ما را مشمول رحمت خود قرار ده و رسوایمان مگردان.

3-4- توبه و آمرزش گناهان

«توبه» در لغت به معنای رجوع و بازگشتن است. (ابن فارس، 1412: 1/357) برخی لغت‌شناسان در معنای آن قید «معصیت و گناه» را افزوده‌اند و گفته‌اند: توبه رجوع و بازگشتن از معصیت و گناه است. (جوهری، 1410: 1/91؛ ابن منظور، 1414: 2/41؛ فیروزآبادی، 1344: 1/41)

با توجه به اینکه توبه مراتبی دارد و برای هر انسانی با توجه به مرتبه‌اش توبه‌ای است و نیز واژه توبه در قرآن کریم درباره خدای متعال به کار رفته است، مطلق رجوع و بازگشتن در معنای توبه صحیح است؛ زیرا رجوع و بازگشتن از معصیت و گناه درباره خدای سبحان معنا ندارد و توبه خداوند به معنای بازگشت لطف و رحمت پروردگار است به سوی بنده گنهکار، چنانکه فرموده است: (ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتوبوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم)؛ (توبه/118) بنابراین انسان هم در توفیق برای توبه به خدا نیازمند است و هم در پذیرش توبه و شمول غفران و پاک شدن از پلیدی‌ها و اسباب دوری از خدا؛ (طباطبایی، 1417: 4/245)

پس توبه آن است که انسان به توفیق الهی به مقام غفاریت حق تعالی پناه برد و حالت استغفار و آمرزش خواستن واقعی را تحصیل کند، (امام خمینی، 1371: 281) و دل خود را از گناه بشوید و بر ترک آنچه از او رفته است عزم نماید و تلافی و تدارک تقصیر گذشته کند و از دوری ساحت ربوبی به نزدیکی بازآید. (نراقی، 1387: 3/49)

نخستین مناجات از مناجات خمسه عشره که به مناجات توبه کنندگان مشهور است در جای‌جای آن از توبه سخن به میان آمده، «اِلهی اَلبَسَتنیِ الخَطایا ثَوبَ مَذَلّتی، وَ جَلَّلنیِ التّباعُدُ مِنکَ لِباسَ مَسکَنَتی، وَ اَماتَ قَلبی عَظیمُ جِنایَتی، فَأَحیِهِ بِتَوبَهٍمِنکَ یا اَمَلی و بُغیَتی، وَ یا سُؤلی وَ مُنیَتی، فَوَ عِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوبی سِواکَ غافِراً» (مناجات تائبین) از نیایش بخشش‌خواهانه در این مناجات،برداشت می‌شود که در سلوک توحیدی نیز، بیم غرور و خودفریبی می‌رود و سالک حق‌جو باید هوشیارانه در جست‌وجوی آسیب‌شناسانه رفتارهای خود برآید. ایمان‌آورنده‌ای که در ضمن تعبد و هماهنگی با جهت‌گیری‌های دین در قلمرو زندگی فردی و اجتماعی‌اش، تعقل را ارج می‌نهد و عیب و هنر دینداری‌اش را دنبال می‌کند، بی‌شک جوانان را متمایل به دین می‌سازد. در این نوع نگرش، دین با بصیرت گره خورده و بی آنکه به اعمال قدرت نیاز باشد، جامعه و فرهنگ، متناسب با آموزه‌های دینی می‌گردد. اعتقاد خالصانه توأم با انتقاد از خویشتن و عملکردهای مذهبی –که در قالب دعا و اعتراف به تحلیل کنش‌ها و واکنش‌های موجود در جامعه دینی، تجلی می‌نماید- به میزان‌ تعیین‌کننده‌ای بر روند حرکت اجتماع تاثیر خواهد گذاشت، در آیات بسیاری از قرآن کریم، می‌توان مواردی از تقصیر و قصورهای بندگان را یافت که بنده خود بدان اعتراف کرده و طلب مغفرت و رحمت نموده‌اند. که در ذیل به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌رود.

(وَ اغفِر لَنا ربَّنا إِنَّکَ أَنتَ العَزیزُ الحَکیمُ)؛ و ما را بیامرز که تو پیروزمند و حکیمی. (ممتحنه/5)

(وَ تُب عَلَینا إِنَّکَ أَنتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ)؛ و توبه ما را بپذیر که تو توبه پذیرنده و مهربان هستی. (بقره/128)

(قالَ رَبِّ إِنّی ظَلَمتُ نَفسی فَاغفِر لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الغَفورُ الرَّحیم)؛ گفت: ای پروردگار من، من به خود ستم کردم، مرا بیامرز؛ و خدایش بیامرزید. زیرا آمرزنده و مهربان است. (قصص/16)

در آیات فوق از خدای متعال درخواست غفران شده است و خداوند با صفاتی نظیر عزیز، تواب، رحیم و غفور خوانده شده است. در قسمت دیگر از مناجات نیز از خداوند به خاطر خطاهای انجام شده طلب مغفرت شده و خداوند به عنوان تنها آمرزنده گناهان خوانده شده و این مفهوم در تاکیدات آیه مانند: (إِنَّهُ هُوَ الغَفورُ الرَّحیم)؛ (إِنَّکَ أَنتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ) مستفاد است.

4-4- طلب رحمت الهی

از تامل در احوال انبیا و اولیا به دست می‌آید که آنان در رویارویی با مظاهر کفر و شرک و بیداد تنها چشم به رحمت الهی دوخته و از خداوند کریم مدد می‌جستند. آنچه برای آنان اهمیت داشته، ورود در حریم رحمانی و برخورداری از عنایت رحیمی پروردگار بوده است. در بیشتر مناجات‌های عارفانه پیشوایان دین، سحن از رحمت و طلب آن به میان آمده است که به روشنی از ضرورت تهذیب و تداوم عنایت پروردگار حکایت دارد. همان‌گونه که در مناجات خمسه عشره می‌خوانیم:

«فَافعَل بی ما أَنتَ أَهلُهُ مِنَ المَغفِرَهِ وَ الرَّحمَهِ»؛ پس انجام ده درباره‌ام آنچه را تو شایسته آنی از آمرزش و مهربانی. (مناجات خمسه عشره، مناجات الراغبین)

«اِلهی ظَلِّل عَلَی ذُنوبی غَمامَ رَحمَتِکَ»؛ خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز. (همان، مناجات التائبین)

«وَ کَفِّر خَطیئَتی بِمَنِّکَ وَ رَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرّاحِمینَ»؛ و گناهانم را به کرم و مهربانی خود نادیده گیر ای مهربان‌ترین مهربانان. (همان)

«وَ عَنِ المَعاصی عاصِماً بِرَأفَتِکَ وَ رَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرّاحِمینَ»؛ و از گناهان نگاهم داری به مهر و رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان. (مناجات خمسه عشره، مناجات الشاکین)

«لاتُغلِق عَلَی مُوَحِّدیکَ أَبوابَ رَحمَتِکَ»؛ درهای رحمتت را بر روی یکتاپرستانت مبند. (همان، مناجات الخائفین)

«وَ أَوفِر مَزیدَنا مِن سِعَهِ رَحمَتِکَ»؛ و از رحمت وسیع خود سهمیه عطای ما را افزون گردان. (همان، مناجات الزاهدین)

در واقع همین درخواست رحمت از خداست که آدمی را از ورطه خشم و ذلت و کیفر دنیوی و اخروی می‌رهاند و به سرای امن و امان رضوان خداوند می‌رساند. جهت روشنگری بحث می‌توان تعریفی اجمالی از معنای رحمت ارائه داد. علامه طباطبایی در ذیل تفسیر بسمله می‌نویسد:

رحمت انفعال و تاثر خاصی است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب می‌شود و شخص را به رفع احتیاج و نقیصه طرف وادار می‌کند این معنی بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر می‌گردد و به همین معنی خداوند سبحان با رحمت توصیف می‌شود. یعنی رحمت در خدا به معنی عطا و احسان است نه تاثر و انفعال قلب، زیرا در ذات باری انفعال نیست. (طباطبایی، 1417: 1/18)

در نیایش و اعتراف دعاکنندگان چنانچه در جای‌جای قرآن کریم به چشم می‌خورد درخواست رحمت پروردگار، تجلی می‌کند. از جمله این آیات عبارتند از:

(رَبَّنا ءاتِنا مِن لَدُنکَ رَحمَهً وَ هَیّیء لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً)؛ (کهف/10)

(رَبِّ اغفِر لی وَ لِأَخی وَ ادخِلنا فی رَحمَتِکَ وَ أَنتَ أَرحَمُ الرّاحِمینَ)؛ (اعراف/151)

(وَ هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَهً إِنَّکَ أَنتَ الوَهّابُ)؛ (آ‌ل‌عمران/8)

(رَبِّ اغفِر وَارحَم وَ أَنتَ خَیرُ الرّاحِمینَ)؛ (مومنون/118)

(رَبَّنا آمَنّا فَاغفِر لَنا وَارحَمنا وَ أَنتَ خَیرُ الرّاحِمینَ)؛ (مومنون/109)

تامل در این آیات حکایت از آن دارد که هر چه بر مرتبه و میزان تقوای انسان افزوده شود، بیشتر متوسل به لطف حق می‌گردد. او دشواری گذرا از مراحل و و منازل سلوک مومنانه را درک کرده و دغدغه سلامت قلب و جانش را می‌پرورد. اینکه در اینجا مومنان خداوند را «خیر الراحمین» خوانده‌اند، نشان می‌دهد که شناخت واقع‌بینانه آنان از هستی و مبدأ آن، سبب شده است تا در کنار اصلاح نفس و کردار خود، چشم به راه رحمت خداوند باشند. در این صورت است که دچار غرور نمی‌شوند و بر خدا و پیغمبر منت نمی‌گذارند که در شمار اهل ایمان درآمده‌اند.

رحمت فرود آمده از جانب خدا گوناگون است، ولی مهم‌ترین آن‌ها شناخت و معرفت است که خداوند به بشر یا از طریق وحی قرآنی یا از طریق الهام، ارزانی می‌دارد و دعا کردن و خواستن از خدا توجه مومنان راسخ در علم را به معرفت رشد می‌دهد و به همین سبب آنان این دعا را تکرار می‌کنند و از خدا خواستار رحمت (معرفت) می‌شوند و روح علمی اساسا نیازمند به پرورش و رشد است و مومنان با این دعا به رشد دادن و تقویت کردن این روح می‌پردازند. (مدرسی، 1377: 1/484)

بی‌گمان این تقاضا حاکی از شناخت پروردگار و امکان دستگیری معنوی اوست. در برابر آفت‌های بسیاری که درخت علم دارد و بسا موجب نابودی آن می‌شود، نظر و عنایت حق است که سبب مصونیت و سلامت روال دانش‌گری انسان می‌گردد. (باقری‌فر، 1381: 208)

بدین سبب می‌توان گفت که پیوستگی مغفرت و رحمت در تعالیم دینی، حاکی از بسترسازی گرایش‌های عارفانه و سازنده‌ای است که ایمان آورندگان سخت بدان محتاج‌اند.

5-4- غلبه بر باطل (پیروزی بر کافران)

جبهه مقابل مومنان مجاهد و صابر را کفرورزانی تشکیل می‌دهند که یکسره در عنادورزی بوده و پیام خدا و پیامبر را نادیده گرفته‌اند. آنان به سبب غرور و جهل و آلودگی به دنیاپرستی و قدرت‌طلبی، پیامبر و پیروان او را ریشخند کرده و خوار شمرده‌اند. درخواست پیروزی بر کافران که همان ستمگران و تجاوزپیشگان می‌باشند جنبه شخصی و منفعت‌جویی نداشته و به خاطر عدالت و رستگاری مومنان بوده است. توسل به قدرت پروردگار در پیکارهای نابرابر، بهترین فرصت‌ها و روحیه‌ها را در اختیار مجاهدان قرار می‌دهد و آنان را از هراس ایمن می‌سازد. آنان بر اثر تفکر و تقوای الهی پی می‌برند که می‌توان راه کامیابی و پیروزی حقیقت و عدالت را به‌رغم تهی‌دست بودن از نطر عِده و عُده طی نمود. قرآن کریم و اساسا مکتب وحی به تمامی یکتاپرستان آموخته است که نیروی یک فرد پیوسته به حق که مدام در حال فزودن معرفت توحیدی است چند برابر نیروی گسسته از حق کارآمد است. در دعای خمسه عشره نیز چنین آمده است که: «وَ کُن لی عَلَی الأَعداءِ ناصِراً» و مرا در پیروزی بر دشمنان یاری کن. (مناجات خمسه عشره، مناجات الشاکین)

درخواست تعلیمی این دعا، انقطاع از غیر خداوند است. هر مسلمان حتی پیامبر (ص)، به گونه‌ای باید حرکت کند که کمترین نیاز مادی-معنوی به غیر حق نداشته و فقط از خداوند یاری طلبد و در هر حال او را پشتیبان خود قرار دهد. این شیوه و روحیه متعالی سبب می‌شود تا کافران و مشرکان، امکان تسلط بر مومنان را پیدا نکنند و به کلی از نفوذ در جامعه و فرهنگ و زندگی آنان مایوس شوند.

گاهی اوقات احساس می‌کنیم کاری از ما ساخته است، اما تا نصرت خدای سبحان در میان نباشد کاری از هیچ کس ساخته نیست.

نصرت خداوند هم در برابر نفس انسان که دشمن درونی اوست می‌باشد و هم در برابر دشمنان درونی، این نصرت منوط به درخواست آن از حضرت حق است. نمونه این درخواست‌ها را در جای‌جای قرآن می‌توان شاهد بود:

(رَبِّ انصُرنی عَلَی القَومِ المُفسِدینَ) (عنکبوت/30)

(وَانصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرینَ) (بقره/250؛ آل‌عمران/147)

(أَنتَ مَولانا فَانصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرینَ) (بقره/286)

6-4- درخواست پناهندگی به خداوند (استعاذه)

یکی دیگر از دعاهایی که خداوند به اولیاء خود تعلیم می‌دهد این است که به خدایش عرضه بدارد: من از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌برم، از اینکه آن‌ها نزد من حاضر شوند. اولیاء خدا با اینکه از مقام قدسیه الهی یعنی عصمت برخوردارند، مع‌الوصف این‌چنین به پیشگاه الهی دست به دعا برمی‌دارند که مبادا لحظه‌ای آن‌ها را به خودشان واگذارد. همان‌گونه که در مناجات خمسه عشره می‌خوانیم:

«وَ إِن رَدَدتَنی عَن جَنابِکَ فَبِمَن اَعوذُ»؛ و اگر توعم از نزد خویش بازگردانی به که پناه برم؟ (مناجات خمسه عشره، مناجات التائبین)

اِن لَم اَعُذ بِعِزَّتِکَ فَبِمَن اَعوذُ»؛ اگر من به عزت تو پناه نیاورم پس به که پناه برم؟ (همان، مناجات المعتصمین)
وسواس شیطان و آزاری که بشر از شیاطین می‌بیند، بر کسی پنهان نیست. همه می‌دانند که شیطان، دشمن سرسخت انسان است و تا نفس آخر دست برنمی‌دارد. تمام هدفشان این است که بشر، مومن به خدا و آخرت نشود و در مرتبه دوم، خیری از او سر نزند بلکه به هر شری روی آورد. چیزی که مهم است، دانستن راه نجات از دست شیاطین است.

حالا که دشمن این‌گونه قوی و در کمین است، باید به دنبال راه چاره گشت.

تنها راه علاج آن است که در قرآن مجید به آن امر فرموده که: (...فَاستَعِذ بِاللهِ...) (فصلت/36) به خدا پناه ببر! که جز پناهندگی به حق، راهی نیست. پس درخواست پناهندگی از خداوند در آیات:

(رَبِّ أَعوذُ بِکَ مِن هَمَزاتِ الشَّیاطینِ وَ أَعوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحضُرونِ) (مومنون/97 و 98)

(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ قُل أَعوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ مِن شَرِّ ما خَلَقِ وَ مِن شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِن شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی العُقَدِ وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ) (سوره فلق)

(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ قُل أَعوذُ بِرَبِّ النّاسِ مَلِکِ النّاسِ إِالَهِ النّاسِ مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ الَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاسِ مِنَ الجِنَّهِ وَ النّاسِ) (سوره ناس)

(رَبِّ إِنّی أَعوذُ بِکَ أَن أَسئَلَکَ ما لَیسَ لی بِهِ عِلمٌ) (هود/47)

روشن‌کننده این حقیقت می‌باشد که حتی زمانی که پیامبر اسلام (ص) از قوه قدسیه الهی برخوردار است و از شر وسوسه گران در امان نیست، پس انسان‌های عادی وضع و حالشان معلوم است، چه آنکه ایشان در برابر امواج طوفان فتنه‌ها و وسوسه‌های شیطانی، چگونه باید خویشتن را به نیروی ایمان و تقوا مجهز سازند تا در جهت خنثی ساختن نغمه‌های شوم آن‌ها موفق و پیروز بیرون آیند. آن هم در عصر کنونی که هر لحظه آدمی با شیاطینی روبه‌رو می‌شود که با ابزارهای مختلف و طرق گوناگون و با چهره‌های نفاق‌آمیز در حالی که به حسب ظاهر خود را به دین و ایمان آراسته‌اند، سعی در اغفال او دارند، راستی با چه نیرویی می‌توان در برابر چهره مزورانه این گروه مقاومت و ایستادگی کرد؟ آیا به غیر از استعاذه و پناه آوردن به ذات اقدس احدیت راه حل دیگری می‌توان ارائه داد؟ (مختاری مازندرانی، 1377: 72)

7-4- تسبیح و تحمید در مناجات خمسه عشره

از جمله مواردی که تسبیح و تحمید در این مناجات به کار برده شده است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

«فکُلَّما قُلتُ لَکَ الحَمدُ، وَجَبَ عَلَیَّ لِذلِکَ اَن أَقولَ لَکَ الحَمدُ»؛ و هر گاه بگویم ستایش مخصوص تو است برای همین جمله لازم است دوباره بگویم ستایش مخصوص تو است. (مناجات خمسه عشره، مناجات الشاکرین)

«الحَمدُ عَلَی حُسنِ بَلائِکَ وَ سُبوغِ نَعمائِکَ، حَمداً یُوافِقُ رِضاکَ»؛ و ستایش تو را است برای آزمایش نیکویت و نعمت‌های فراوانت ستایشی که برابر خشنودیت باشد. (همان)

«سُبحانَکَ ما اَضیَقَ الطُّرُقَ عَلَی مَن لَم تَکُن دَلیلَهُ»؛ منزهی تو! چه اندازه تنگ است راه‌ها بر کسی که توأش رهنمون نباشی. (مناجات خمسه عشره، مناجات المریدین)

«أَنتَ المُسَبِّحُ فی کُلِّ َکانٍ وَ المَعبودُ فی کُلِّ زَمانٍ»؛ تویی که در هر جا تسبیحت گویند و در هر زمانی پرستش کنند. (همان، مناجات الذاکرین)

همان‌گونه که معنای تسبیح و تحمید برایمان روشن شد به کار رفتن آن در این مناجات نیز خود نمونه تجلی‌یافته همان تسبیح و تحمیدی است که در قرآن به کار برده شده است.

واژه «حمد»، در لغت به معنای ثنا و ستایش است. (ابن منظور، 1404: 3/155؛ فراهیدی، 1409: 3/188 و 189) ابن منظور نیز بر آنست که حمد نقیض ذم است. (ابن منظور، 1404: 3/156) و در اصطلاح، عبارت است از کار شایسته و صفت پسندیده‌ای که به صورت اختیاری انجام و ظاهر شود. (طباطبایی، 1417: 1/19؛ حسینی همدانی، 1404: 1/15)

1-7-4- تسبیح، عامل نجات

علامه طباطبایی از آیه شریفه (فَلَو لا أَنَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحینَ؛ لَلَبِثَ فی بَطنِهِ إِلَی یَومِ یُبعَثون)؛ پس اگر نه از تسبیح‌گویان می‌بود تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند. (صافات/143 و 144) استفاده می‌کند که صرفا تسبیح یونس، عامل نجات او شده است. لازمه این گفتار این است که یونس گرفتار شکم ماهی نشد، مگر به خاطر اینکه خدا را تسبیح گوید و او را از آن معنایی که عملش حکایت از آن می‌کرد، منزه بدارد همان که با خشم قومش را ترک کرد. (ترک وظیفه نبوت و هدایتگری). در حالی که گمان می‌کرد خدا بر او تنگ نمی‌گیرد. همچنان که جمله (فَظَنَّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ)؛ و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی‌گیریم (انبیاء/87) دلالت بر آن دارد. به نظر علامه این عمل که حضرت یونس راه خود را گرفت و قومش را به عذاب خدا سپرد، بدون اینکه از جانب خدا دستوری داشته باشد –گرچه او چنین قصدی نداشت- این معنا را ممثل می‌کرد که غیر خدا مرجع دیگری هست که بتوان به او پناه برد. پس از آنکه متوجه شد عملش بیانگر چنین معنایی بوده، از این معنا بیزاری جست و عرض کرد: (... لا إِلَهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَکَ إِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ)؛ هیچ خدایی جز تو نیست، تو منزه هستی و من از ستمکاران هستم. (انبیاء/87) و دریافت این حقیقت باعث نجات او شد. اینکه پیش از تسبیح (لا إِلَهَ إِلّا أَنتَ) را ذکر کرده به نظر علامه طباطبایی به منزله علتی است برای تسبیحش، گویا فرموده:

خدایا معبود به حقی که باید به سویش توجه کرد غیر تو کسی نیست. پس تو منزهی از آن معایی که عمل به آن را می‌رسانید که همان اغراض از عبودیت تو و فرار از تو بود. (طباطبایی، 1417: 163-166)

2-7-4- تحمید

حمد به عنوان عبادت برگزیده خداوند در قرآن کریم از ویژگی خاص و جایگاهی والا برخوردار است. ازاین‌رو خداوند انسان‌های شایسته را به انجام آن ترغیب کرده است. هرچند در قرآن کریم واژه‌های «الحمد لله»، «له الحمد»، «بحمد ربک»، «بحمد ربهم» و «نسبّح بحمدک» به کار رفته است، اما کلمه مبارک «الحمد لله» جایگاهی ویژه دارد. حضرت امام خمینی (ره) می‌فرماید: الحمد لله یعنی، جمیع انواع ستایش‌ها مختص به ذات مقدس الوهیت است... چون حمد در مقابل نعمت و انعام و احسان است و منعمی جز حق در دار تحقق نیست، پس جمیع محامد مختص او است... (امام خمینی، 1373: 251)

8-4- درخواست دور ماندن از عذاب دوزخ

در آیاتی از قرآن کریم به گروهی اشاره دارد که نسبت به آخرت و عاقبت خویش در دستیابی به حسنه اندیشناک بوده و بیم آن دارند که مبادا گرفتار خشم و عذاب خدا در آخرت گردند ازاین‌رو دست به دعا برداشته و از خداوند متعال درخواست دور کردن آتش دوزخ را دارند؛ این آیات عبارت‌اند از:

(سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ)؛ (آل‌عمران/191)

(فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ)؛ (آل‌عمران/16)

(وَ قِنا عَذابَ النّارِ)؛ (بقره/201)

(رَبَّنا اصرِف عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً)؛ ای پروردگار ما، عذاب جهنم را از ما بگردان، زیرا عذاب جهنم عذابی است دائم (فرقان/65)

درخواست دور ماندن از عذاب دوزخ، بیمناک بودن از انحراف و تجاوزپیشگی را نشان می‌دهد. نیایشگری که می‌کوشد تا پارسا بودن خود را حفظ کند، همواره در حال طلب توفیق در جهت مصونیت از خشم و کیفر خداوند می‌باشد. تصویر دل‌انگیزی که پرواپیشگان از جهان دیگر و بهشت و ملاقات خدا دارند، آنان را برمی‌انگیزد که به مدد حق، چنان‌که شایسته بندگی است گام بردارند. این گروه به سبب اندیشه و نگرش توحیدی، برتری نعمت‌های پایدار بر لذت‌های فناپذیر را پذیرفته‌اند. از همین رو، دنیاگری خویش را به گونه‌ای نظم و سامان بخشیده‌اند که آنان را از آخرت‌گرایی و بهره‌وری از قرب پروردگار و پیامبران بازنمی‌دارد. امام سجاد (ع) در مناجات خمسه عشره می‌فرمایند:

«نَجِّنی بِرَحمَتِکَ مِن عَذابِ النّارِ»؛ نجاتم ده به رحمت خود از عذاب دوزخ (مناجات خمسه عشره، مناجات الخائفین)

«وَ لا تَفعَل بی ما اَنا اَهلُهُ مِنَ العَذابِ وَ النِّقمَهِ»؛ و انجام مده درباره‌ام آنچه را من سزاوار آنم از عذاب و انتقام. (همان، مناجات الراغبین)

«وَ لا تَفعَل بی ما اَنا اَهلُهُ مِنَ العَذابِ وَ النِّقمَهِ»؛ و انجام مده درباره‌ام آنچه را من سزاوار آنم از عذاب و انتقام. (همان)

درخواست نجات و امنیت در برابر آتش دوزخ و شقاوت آخرت، محصول تفکر و یاد خداوند است. مومنان با اندیشیدن، بیهوده بودن آفرینش را نفی می‌کنند و در ورای پدیده‌ها، آفریدگار حکیمی را می‌نگرند که این همه را آفریده است. غرض از ایجاد و تدام هستی و آسمان و زمین، چیزی به جز آشنا ساختن جان‌ها با خداوند و محبت و عبودیت او نیست.

مومنان که به راز خلقت، معرفت و عبودیت پی برده‌اند، می‌کوشند تا خویشتن خویش را از حلقه تنگ جهل و شهوت برهانند و با رویکرد عادلانه و خالصانه در امور فردی و جمعی، از عذاب آتش دور بمانند. (باقری‌فر، 1381: 108 و 109)

9-4- درخواست متنعم بودن در بهشت

«وَ اجعَلنی مِن صَفوَتِکَ الَّذینَ اَحلَلتَهُم بُحبوحَهَ جَنَّتِکَ، وَ بَوَّأتَهُم دارَ کَرامَتِکَ»؛ و در زمره آن دسته از برگزیدگانت قرارم ده که در وسط بهشتت فرودشان آوردی و در خانه بزرگواری خویش جایشان دادی. (مناجات خمسه عشره، مناجات المتوسلین)

«وَ أَحلِلنا بُحبوحَهَ جِنانِکَ»؛ و ما را در وسط بهشت‌هایت جایمان ده. (همان، مناجات المطیعین لله)

در ادعیه قرآنی نیز یکی از درخواست‌های پیامبران بزرگ الهی ورود به بهشت است؛ چراکه آنان واقف بودند که برای ورود به بهشت کمک و نصرت الهی لازمه این راه می‌باشد و اگر خداوند متعال آن‌ها را در این مشکلات به خود رها کند هرگز امید به ورود به بهشت را در خود نمی‌یابند.

آیات دعایی قرآن که مربوط به ورود به بهشت است عبارت‌اند از:

(وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنوا امرَأهَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَبِّ ابنِ لی عِندَکَ بَیتاً فی الجَنَّهِ وَ نَجِّنی مِن فِرعَونَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ القَومِ الظّالِمینَ) و برای کسانی که ایمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آن گاه که گفت: «پروردگارا، پیش خود در بهشت خانه‌ای برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان.» (تحریم/11) در شان نزول آیه آمده که همسر فرعون که نامش آسیه دختر مزاحم بود، چون معجزه موسی و غلبه بر ساحران را دید ایمان آورد، فرعون از ایمانش واقف شد و او را به ارتداد دعوت کرد، او نپذیرفت، فرعون فرمان داد او را به چهار میخ کشیدند و در مقابل آفتاب گذاشتند، آن گاه سنگ بزرگی بر روی او انداختند که شهید شد. (طبرسی، 1372: ج 10، ص 479)

این درخواست همسر فرعون کمال عبودیت و خلوص و انقطاع او را می‌رساند، یعنی: خدایا قصر فرعون که توأم با طغیان و شرک و کفر است با همه نعمت‌ها و وسایل خوشگذرانی پیش من ارزش ندارد زیرا که قصر شرک است پس خانه‌ای در بهشت در جوار خودت برای من بنا کن که عاشق تو هستم و در جوار تو باشم، و دعایش یک دعای واقعی بود. (قرشی، 1375: 11/244)

در آیه (وَ اجعَلنی مِن وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعیم)؛ و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان. (شعراء/85) از جمله درخواست ابراهیم (ع) آنست که بار پروردگارا مرا از ساکنان بهشت جوار رحمت و فضل خود قرار بده که به وراثت سهم خود را از این نعمت بیابم و بهره‌مند گردم. بهشتی که نعمت‌های معنوی و مادی در آن موج می‌زند، نعمت‌هایی که نه زوالی دارد، و نه ملالی، نعمت‌هایی که برای ما زندانیان جهان دنیا حتی قابل درک نیست نه از مغزهایمان گذشته و نه چشم‌هایمان دیده و نه گوش‌هایمان شنیده است. (مکارم شیرازی، 1374: 15/263)

در این رابطه به آیات ذیل می‌توان استناد کرد: (رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدتَنا عَلَی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یَومَ القیامَهِ إِنَّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ)؛ پروردگارا! آنچه را که به وسیه فرستادگانت به ما وعده داده‌ای به ما عطا فرما و روز قیامت، ما را رسوا و خوار مکن زیرا تو وعده خلافی نمی‌کنی. (آل‌عمران/194)

(رَبَّنا وَ أَدخِلهُم جَنّاتِ عَدنٍ الَّتی وَعَدتَهُم وَ مَن صَلَحَ مِن آبائِهِم وَ أَزواجِهِم وَ ذُرِّیاتِهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزیزُ الحَکیمُ)؛ پروردگارا! و آنان را در بهشت‌های جاودانی که به آنان و به شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان وعده داده‌ای درآور یقینا تو توانای شکست‌ناپذیر و حکیمی (غافر/8)

نتیجه

خداوند سبحان هدفی از خلقت انسان نداشته مگر عبادت و اینکه عبادت باید چگونه باشد را باید در کلام و سیره معصومین، جست‌وجو کرد. آنچه در مناجات خمسه عشره بدان پرداخته شد و از نظر گذشت، شیوه عبادت و بندگی را به خوبی در جای‌جای کلام امام سجاد نشان می‌دهد. در پژوهش حاضر نمونه‌هایی از تجلی ادعیه قرآنی و هماهنگی مفاهیم این مناجات با آیات قرآن، بیان شد. این مفاهیم به صورت تطبیقی عبارتند از:

تقاضای مسلمان مردن و پیوستن به نیکان: جمله «و أَلحِقنی بِالصّالِحِینَ الأَبرارِ» با آیه (تَوَفَّنی مُسلِماً وَ أَلحِقنی بِالصّالِحینَ). سربلندی و آبرومندی در روز قیامت: جمله «و لا تُخلِنی فی مَشهَدِ القیامَهِ مِن بَردِ عَفوِکَ وَ غَفرِکَ» با آیه (وَ لا تُخزِنی یَومَ یُبعَثونَ). طلب توبه و آمرزش گناهان: جمله «وَ اَماتَ قَلبی عَظیمُ جِنایَتی، فَاَحیِهِ بِتَوبَهٍ مِنکَ» با آیه (وَ تُب عَلَینا إِنَّکَ أَنتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ). طلب رحمت الهی: جمله «فَافعَل بی ما أَنتَ اَهلُهُ مِنَ المَغفِرَهِ وَ الرَّحمَهِ» با آیه (رَبَّنا آتِنا مِن لَدُنکَ رَحمَهً وَ هَیِّئ لَنا مِن اَمرِنا رَشَداً). طلب پیروزی بر کافران: جمله «وَ کُن لی عَلَی الأعداءِ ناصِراً» با آیه (رَبِّ انصُرنی عَلَی القَومِ المُفسِدینَ). درخواست پناهندگی به خداوند (استعاذه): جمله «وَ إِن رَدَدتَنی عَن جَنابِکَ فَبِمَن أَعوذُ» با آیه (رَبِّ اَعوذُ بِکَ مِن هَمَزاتِ الشَّیاطینِ وَ اَعوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحضُرونِ). تسبیح و تحمید خداوند: جمله «فَکُلّما قُلتُ لَکَ الحَمدُ، وَجَبَ عَلَیَّ لِذلِکَ اَن اَقولَ لَکَ الحَمدُ» با آیه (الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین). درخواست دور ماندن از عذاب: جمله «نَجِّنی بِرَحمَتِکَ مِن عَذابِ النّارِ» با آیه (سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ». درخواست متنعم بودن در بهشت: جمله «وَ اَحلِلنا بُحبوحَهِ جِنانِکَ» با آیه (رَبِّ ابنِ لی عِندَکَ بَیتاً فی الجَنَّهِ).

بنابراین مضامین مناجات خمسه عشره هماهنگی کاملی با آیات قرآن دارند به طوری که می‌توان بیان کرد که مبنای این مناجات قرآن است و با توجه به اینکه دعا و مناجات، ارتباط عبد و معبود است... بدین ترتیب بهترین شیوه، شیوه‌ای است که مطابق تعالیم قرآن و سیره اهل بیت باشد که این دو شرط در مناجات خمسه عشره وجود دارد.

منابع

«قرآن کریم» (ترجمه محمد مهدی فولادوند)

(امام) خمینی، سید روح‌الله (1373)، «آداب الصلاه (آداب نماز)»، قم: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

____ (1376)، «تفسیر سوره حمد»، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

____ (1371)، «چهل حدیث»، قم: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

ابن فارس، ابوالحسن احمد بن فارس بن زکریا همدانی (1412)، «معجم مقاییس اللغه»، بیروت: دارالجی.

ابن فهد حلی، محمد بن احمد (1407)، «عده الداعی و نجاح الساعی»، تصحیح موحدی قمی، قم: دارالکتب الاسلامی.

ابن منظور، محمد بن مکرم (1414)، «لسان العرب»، چاپ سوم، بیروت: دار صادر.

تهرانی، آقابزرگ (بی‌تا)، «الذریعه الی تصانیف الشیعه»، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.

باقری‌فر، علی (1381)، «پژوهشی در نیایش‌های قرآن کریم»، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.

بی‌نا (1360)، «مصباح الشریعه»، از کلمات امام ششم حضرت صادق (ع)، ترجمه حسن مصطفوی، تهران: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی.

جوهری، اسماعیل بن حماد (1410)، «الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه»، محقق: احمد عبدالغفور عطار، بیروت: دارالعلم للملایین.

حر عاملی، محمد بن حسن (بی‌تا)، «الصحیفه السجادیه الثانیه»، قم: موسسه المعارف الاسلامیه.

____ (1409)، «وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه»، قم: موسسه آل البیت لإحیاء التراث.

حسینی همدانی، سید محمدحسین (1404)، «انوار درخشان»، تهران: کتابفروشی لطفی.

راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد (1412)، «المفردات الألفاظ القرآن»، به کوشش: صفوان عدنان داوودی، دمشق: دارالقلم.

طباطبایی، سید محمد حسین (1417)، «المیزان فی تفسیر القرآن»، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم.

طبرسی، فضل بن حسن (1372)، «مجمع البیان لعلوم القرآن»، تهران: انتشارات ناصر خسرو.

فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420)، «مفاتیح الغیب»، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

فراهیدی، خلیل بن احمد (1409)، «کتاب العین»، بی‌جا: موسسه دار الهجره.

فیروزآبادی، محمد بن یعقوب (1344)، «قاموس المحیط»، القاهره: المطبعه الحسینیه.

قرشی، سید علی‌اکبر (1375)، «تفسیر احسن الحدیث»، تهران: بنیاد بعثت.

مجلسی، محمدباقر (1389)، «زاد المعاد»، ترجمه سید حسن موسوی، قم: جلوه کمال.

مجلسی، محمدباقر (1404)، «بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار»، بیروت: موسسه الوفاء.

مختاری مازندرانی، محمد حسین (1377)، «تفسیر ادعیه قرآنی»، قم: نشر مرتضی.

مدرسی، محمدتقی (1377)، «تفسیر هدایت»، ترجمه مترجمان، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.

مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (1374)، «تفسیر نمونه»، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

ملکی تبریزی، جواد (1362)، «چه باید کرد؟ (2)» ترجمه و تنظیمی ویژه از المراقبات اعمال السنه، قم: رسالت.

ملکی تبریزی، جواد (1380)، «المراقبات فی اعمال السنه»، ترجمه ابراهیم محدق، قم: نشر اخلاق.

نراقی، محمد مهدی بن ابی ذر (1387)، «جامع السعادات»، نجف اشرف: چاپ کلانتر.