1. طرح مسئله

سیاست سرکوب همه‌جانبه امویان، به‌ ویژه نحوه برخوردشان با امام حسین (ع)، پایه‌های حکومت آنان را سست کرد و از وجهه و اعتبارشان کاست؛ این شرایط بستری برای قیام شیعیان سیاسی جویای خلافت و دشمنان دیگر امویان فراهم کرد. در این میان، قیام عبدالله‌ بن زبیر (61-72 ه. ق) و قیام مختار ثقفی (64-66 ه. ق) به دلیل همراهی ابراهیم‌ بن مالک اشتر با آن‌ها، قابل توجه و بررسی است. هرچند زبیریان زودتر از مختار قیام کرده بودند، نخستین نقش سیاسی و مهم ابراهیم، در اتحاد با مختار ایفا شد؛ با این حال درباره ابراهیم و نقش وی در حوادث سیاسی عراق پیش از قیام مختار ثقفی، آگاهی‌های دقیقی در دست نیست. با اینکه برخی از منابع به حضور و شرکت ابراهیم همراه پدرش در پیکار صفین در کنار امام علی (ع) و بر ضد معاویه اشاره کرده‌اند (منقری،{بی‌تا}:441)، در رخدادهای بعدی، چون شورش علیه عثمان و جنگ و صلح امام حسن (ع) با معاویه، ذکری از او به میان نیست. همچنین شاهد سکوت منابع نخستین درباره هرگونه نقش ابراهیم در جریان دعوت کوفیان از امام حسین (ع) و رخداد کربلا هستیم. مهم‌تر از همه این است که در گزارش‌های مربوط به قیام توابین که نخستین گروه خونخواه امام حسین (ع) به رهبری سلیمان ‌بن صرد خزاعی در کوفه؛ محل تولد و سکونت ابراهیم (ابن‌ قتیبه، 1960:‌463) بودند، اشاره‌ای به حضور یا عدم حضور او نشده است.

در مقابل، ابراهیم با نقش برجسته‌اش در قیام مختار، شهرت ویژه‌ای یافت. او در کنار مختار ثقفی، خونخواهی قتله‌ دشت طف را تحقق بخشید و دل شیعیان و اهل بیت (ع) را شاد کرد اما پس از چندی مختار و دیگر شیعیان را رها کرد و به دنبال شکست قیام شیعیان، به زبیریان پیوست. با تأملی بر تعلقات گروهی و مکتبی دو گروه درمی‌یابیم که زبیریان همواره معاند اهل بیت (ع) و دشمن شیعیان بودند بنابراین در اینجا با این پرسش روبه‌رو می‌شویم که چه عواملی در پیوستن ابراهیم به این دو قدرت دخالت داشتند و اساساً چه هدف مشترکی ابراهیم را به سمت این دو گروه آورد؟ برای پاسخ به این سؤال می‌توان نکات زیر را مطرح کرد:

1. علاقه ابراهیم به انتقام از مسببین حادثه کربلا و کسب قدرت سیاسی، دلیل اتحاد او با مختار بوده است.

2. تحقق این امور می‌تواند عامل جدایی ابراهیم از مختار و پیوستن به زبیریان باشد.

3. جدایی میان ابراهیم و مختار به دلیل اختلافات سیاسی و عقیدتی بوده است.

4. ابراهیم با پیوستن به زبیریان معاند اهل بیت (ع)، بر خلاف باور شیعیان مکتبی عمل کرده و به خطا رفته است.

درباره ابراهیم پژوهش‌های مستقل اندکی صورت گرفته است. به نظر می‌رسد که جدی‌ترین پژوهش در این زمینه، مقاله شاکر حسین با عنوان «نقش ابراهیم ‌بن مالک اشتر نخعی در حوادث سیاسی عراق، 66-72 هجری» است. چنانکه از عنوان این اثر پیدا است، تأکید مؤلف بر نقش ابراهیم در رخدادهای بین سال‌های 66-72 ه. ق، یعنی زمان رخداد قیام مختار و عبد‌الله بن زبیر است. مقاله شاکر حسین به عنوان نخستین اثر جدی در این باره قابل ستایش است اما به نظر می‌رسد مؤلف تحت تأثیر جایگاه ابراهیم، به جای کشف حقیقت امور، کوشیده است حُسن اندیشه و سیاست او را ثابت کند و با پَر و بال‌دادن به شایعات معاندان اموی و زبیری مختار، تنها جدایی ابراهیم را از او توجیه کرده است (شاکر حسین، 1383: 97). نکته مهم‌تر این است که مشخص نکرده است دلیل اینکه ابراهیم علوی در کنار زبیریان معاند اهل بیت (ع) قرار گرفت، چه بوده است. مهدی احمدی در مقاله «افسر سلحشور (ابراهیم‌ بن مالک اشتر)»، با اینکه نقش ابراهیم را در قیام مختار بررسی کرده است، از تحلیل علل جدایی او از مختار و پیوستنش به زبیریان غافل مانده است (احمدی، 1381:‌162). در مقاله ابراهیم در دائره المعارف بزرگ اسلامی، بنا بر روال معمول مروری تحقیقی آن، تنها به ذکر کلیاتی بسنده شده است (بجنوردی،‌1367: 2/450) و مقاله همنام آن در دائره المعارف اسلام، چاپ لیدن هم از چند سطر تجاوز نمی‌کند (3/987 :2002-1957 ,Bosworth and others).

 در بیشتر تحقیقات پُرشماری که پیرامون تاریخ اسلام و عصر اموی یا تاریخ تشیع به طور خاص انجام شده، شاید به مقتضای گستردگی موضوع و دوره مورد بحث، تحلیل این موضوع از نظر دور مانده است. در کتاب ارزشمند رضوی اردکانی با نام «ماهیت قیام مختار» هم با وجود بررسی محققانه زندگی و قیام مختار و ارائه تصویری روشن از ماهیت قیام او، علل جدایی ابراهیم از او و پیوستنش به زبیریان ذکر نشده است.

در این پژوهش می‌کوشیم به دور از تعصبات عقیدتی و گروهی، با گرد آوردن گزارش‌های متفرق و بازخوانی روایت‌های تاریخی مربوط ، این موضوع مهم را در حد امکان روشن کنیم.

2. قیام عبد‌الله ‌بن زبیر و مختار ‌بن ابی‌عبید ثقفی

 پس از مرگ معاویه ‌بن ابی سفیان، تنها دو نفر از رجال مطرح حجاز از بیعت با فرزندش یزید سرباز زدند؛ آن‌ها حسین‌بن علی (ع) و عبدالله بن زبیر بودند که برای در امان‌ ماندن از فشار و آزار امویان، معتکف خانه خدا شدند (خلیفه بن خیاط ، 1967: 1/ 222-224). با اینکه ابن ‌زبیر نیز مخالف یزید بود، مخالفت خود را با امویان آشکار نکرد و حتی خود را از جنبش در حال شکل‌گیری شیعیان علیه امویان دور نگه داشت زیرا خود سودای ریاست و خلافت داشت و می‌دانست با وجود امام حسین (ع)، دعوت او اقبال عام نخواهد یافت. در نتیجه در انتظار نشست تا جنبش امام حسین (ع) مشخص شود و پس از آن ادعای خود را آشکار کرد. شهادت امام حسین (ع) در سال 61 هجری پایان ظاهر‌سازی‌های امویان بود و وجهه و اعتبارشان را در اذهان کمرنگ‌تر و مخالفان آن‌ها را افزون‌تر کرد (دینوری،‌1963: 7 - 8). زبیریان خونخواهی امام حسین (ع) را بهانه قرار دادند و از شرایط پیش‌آمده، برای جامه عمل پوشاندن به منویات خویش سود بردند؛ آن‌ها با یادآوری ظلم و جور امویان در حق خاندان رسالت و قتله دشت طف، مردم نادم و متأثر از رخداد کربلا را علیه امویان شوراندند. عبدالله‌ بن زبیر موفق شد همراه برادران خود بر مناطق وسیعی، از جمله حجاز، عراق، مصر و قسمتی از شرق اسلامی تسلط یابد و مکه را مرکز ثقل حکومت خود قرار دهد؛ در حالی که قلمرو حکومت امویان تنها به شام و بخشی از مناطق دیگر محدود شده بود. بدین ترتیب همزمان دو خلیفه بر سرزمین اسلامی حکمرانی می‌کردند (ابن اعثم، 1412: 2/ 28-29).

 در آغاز که زبیریان مکه را عرصه مخالفت با امویان ساخته بودند، کوفیان نادم از کوتاهی در یاری امام شهیدشان، در تدارک جنبشی ضد حکومت بودند. نخستین آن‌ها توابین یا همان توبه‌گذاران بودند که بلافاصله سرکوب شدند و اکثر قریب به اتفاقشان در مبارزه با مسببین واقعه کربلا به شهادت رسیدند (ابن‌جوزی، 1412: 6/ 28). پس از آن‌ها مختار‌ بن ‌ابی عبید ثقفی با شعار «یالثارات‌الحسین» علم خونخواهی امام حسین (ع) را برافراشت و موفق شد با حمایت معنوی محمد‌ بن حنیفه (بلاذری، 1400: 5/ 218) شیعیان را برای تحقق این کار مهم گرد هم آورد (دینوری، 1960: 334- 335؛ طبری، [بی‌تا]: 4/ 194- 195). وی همچنین با تکیه بر حمایت شیعیان و گروه‌های غیرشیعه چون موالی ایرانی، بر کوفه تسلط یافت و آن شهر را قتلگاه مسببین حادثه کربلا ساخت (خلیفه ‌بن خیاط، 1967: 1/ 295؛ ابن‌ قتیبه،‌1960: 347)؛ به این ترتیب، کوفه بار دیگر مرکز جنب ‌و‌ جوش شیعیان و مختار سومین حکمران سرزمین اسلامی، همزمان با حاکم اموی و زبیری و رقیب و دشمن آن‌ها شد (ابن‌ اثیر، 1399:‌218).

3. ابراهیم و قیام مختار

1-3. همراهی با قیام

در زمان قیام مختار، ابراهیم‌ بن مالک اشتر؛ زعیم قبیله بزرگ نخع و از رجال با‌نفوذ و تأثیر‌گذار در حوادث کوفه و مردی شجاع و مدبر بود (ابن‌ حزم، 1403:‌11/ 664؛ ذهبی،‌1989: 5/344). همچنین افتخار پیکار در رکاب امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگ صفین، با وجود داشتن سن کم (منقری، [بی‌تا]: 441)، وجهه‌ای در‌خور برای او پدید آورده بود؛ از این رو، در پی اتفاق شیعیان بر همراهی مختار، گروهی از کبار کوفه که همراهی ابراهیم را مایه پیروزی و اقبال بلند قیام می‌دانستند، از طرف مختار مأمور شدند او را دعوت کنند. آن‌ها ضمن بیان موضوع، هدف قیام خود را خونخواهی امام حسین (ع) و اهل بیت او بیان کردند و یادآور شدند که از سوی اهل بیت پیامبر (ص) در این امر اجازه دارند. هرچند ابراهیم خواستار و دوستدار انتقام از مسببین واقعه کربلا بود، رهبری مختار را برای تحقق این کار نپذیرفت و اعلام کرد که تنها در صورتی همراه و همگام آن‌ها خواهد شد که خود سالار و رهبر قیام باشد؛ سران داعی هم با گوشزد‌ کردن اتفاق شیعیان بر مختار، شرط ابراهیم را نپذیرفتند و باز‌گشتند (مسکویه رازی، 1366: 2/ 121-122). اهمیت و ضرورت همراهی ابراهیم با قیام باعث شد، چندی بعد مختار خود، در رأس ده نفر از سران، زعما و کبار قوم، بار دیگر او را به همراهی فراخواند؛ با این تفاوت که این بار، نامه‌ای به همراه داشت و مدعی بود که نامه ابن‌ حنیفه برای دعوت از ابراهیم به همراهی با قیام است (ابن ‌سعد،‌1410: 5/99). در این نامه خطاب به ابراهیم آمده بود:

از محمد مهدی به ابراهیم‌ بن مالک اشتر، درود بر تو و سپاس خدایی را که جز او خدایی نیست؛ اما بعد، من وزیر و امین و منتخب خویش را که برای خویشتن پسندیده‌ام، سوی شما فرستاده‌ام و به او گفته‌ام که با دشمن من نبرد کند و به خونخواهی خاندان من قیام کند. خودت و عشیره‌ات و مطیعانت با وی به پا خیزید که اگر مرا یاری کنی و دعوت مرا بپذیری و به وزیر من کمک کنی نبرد من مایه برتری تو شود و سالاری سواران و همه سپاهیان عازم نبرد و هر شهر و هر منبر و مرزی که بر آن تسلط یابی از کوفه تا اقصای شام از آن تو خواهد بود و با پیمان مؤکد به قسم انجام این به عهده من است. اگر چنین کنی به وسیله‌ آن به نزد خدای حرمت بالا یابی و اگر دریغ کنی، به هلاکت سخت درافتی که هرگز از آن رها نشوی (طبری، [بی‌تا]: 4/493).

گرچه ابراهیم به دلیل عنوان «مهدی» که بعد از نام محمد ‌بن حنیفه آمده بود، در صحت نامه تردید کرد، با گواهی حاضران و پس از استفسار بسیار[1] (دینوری، 1960: 289-290؛ طبری، [بی‌تا]: 4/ 494-495-496) پذیرفت و با مختار همراه شد (مسکویه رازی ، 1366: 142- 143‌؛ ‌ابن ‌اعثم، 1412: 2/‌229).

2-3. نقش ابراهیم در قیام مختار

پس از همراهی ابراهیم با قیام شیعیان، میان مختار، ابراهیم و سران دیگر توافق شد که در 14 ربیع الاول 66 هجری در کوفه خروج کنند اما چون در این تاریخ مقدمات خروج مهیا نشد، آغاز قیام را به پنج‌شنبه پس از نیمه رمضان همان سال موکول کردند؛ با این حال در پی برخورد و درگیری ابراهیم با ایاس ‌بن مضارب؛ شُرطه کوفه و کشته شدنش، قیام یک روز پیش از موعد مقرر علنی شد (ابن اثیر، 1399: 4/‌218-219؛ مسکویه ‌رازی، 1366: 2/ 112) که مختار آن را اول فتح (طبری، [بی‌تا]: 4/497-498) یا اول ظفر (ابن ‌اعثم،‌1412:‌2/‌101‌) خواند. به دنبال جنگ‌هایی که میان مختار و ابراهیم از یک سو و عمال و نیروهای عبدالله‌ بن مطیع، حاکم زبیری کوفه از سوی دیگر رخ داد، یاران مختار بر کوفه مسلط شدند (طبری، [بی‌تا]: 4/‌499) و زمان انتقام‌ستانی و تحقق هدف قیام بود؛ پس مختار با اعطای حکم امارت موصل به ابراهیم، وی را مأمور و به جنگ با عبید‌الله بن زیاد، یکی از عاملان اصلی واقعه کربلا که از جانب عبدالملک‌ بن مروان به سوی آن دیار در حرکت بود، روانه کرد. با مراجعه ابراهیم به موصل، برخی از کوفیان زمزمه ناسازگاری سر دادند و شورش کردند. مختار که دارالعماره را در خطر سقوط دید، بلافاصله پیکی در پی ابراهیم فرستاد. ابراهیم در مدائن بود که خبر به او رسید؛ بلافاصله بازگشت و به همراه مختار، طی جنگی‌هایی در میدان «سبیع» و نقاط دیگری از کوفه، شورش را سرکوب کرد (همان:‌513). این اتفاق نشان دهنده جایگاه ابراهیم نزد مختار و نقش بارزش در قوام و دوام امارت اوست. بی‌تردید عدم حضور ابراهیم در کوفه از عوامل اصلی ترغیب شدن کوفیان به شورش در این زمان بوده است و بدون حضور و بازگشت او و نیروهای تحت امرش از مدائن، حکومت مختار سقوط می‌کرد زیرا شورشیان چند قدم تا تسلط بر دار‌العماره فاصله نداشتند که ابراهیم سررسید و نقشه‌های اشراف کوفه نقش بر آب شد.

 ابراهیم پس از این پیروزی، با مردانی که قریب به اتفاقشان موالیان ایرانی معروف به «حمراء»[2] (ابن رسته، 1891: 7/ 218 و بالغ بر 8 تا 20 هزار نفر بودند، در 6 یا 8 ذی‌الحجه سال 67 هجری (طبری، [بی‌تا]: 4/‌548-549) برای سرکوب سپاه شام، عازم موصل شد و با افرادش در پنج فرسخی نهر کوچکی به نام «خازر» اردو زد که میان موصل، اربل و زاب‌الاعلى (حموی، [بی‌تا]: 2/‌237) یا به گفته طبری در نزدیکی روستای «باربثیا» بود(طبری، [بی‌تا]: 4/‌552). در 10 محرم سال 67 هجری در این محل جنگی میان آن‌ها در گرفت و شامیان شکست خوردند (مسعودی، [بی‌تا]: 3/‌47) و ابراهیم به دست خود عبید‌الله ‌بن زیاد، شرحبیل ‌بن ذی‌الکلاع و حصین ‌بن نمیرسکونی[3] (مقدسی، [بی‌تا]: 2/‌21؛ طبری، [بی‌تا]: 4/ 524 -526) را کُشت. در کسب این پیروزی، شجاعت و راهبری ابراهیم تأثیر فراوان داشت و تحسین مختار و دوستداران اهل بیت (ع) را برانگیخت (بلاذری،‌1400:‌5/‌248؛ یعقوبی، [بی‌تا]: 2/‌259؛ خلیفه بن خیاط، 1967: 295؛ ابن ‌قتیبه،‌1960:‌347).

پیروزی در نبرد «خازر» ثمرات بسیاری در پی داشت؛ تعدادی از سران اصلی رخداد کربلا ، چون ابن‌ زیاد و ذی‌الکلاع و ابن ‌نمیرسکونی و بسیاری از لشکریان یزید تاوان جور خویشتن پس دادند و غنایم و دستاوردهای مادی فراوانی نصیب مختار شدند که به بقای امار‌تش یاری رساندند. ابراهیم با این پیروزی بر موصل تسلط یافت و کارگزاران خود را به مناطق جزیره، قرقیسیاء، سمیساط، کفر‌تو‌ثا، سنجار، میافارقین، نصیبین، رها و ... گسیل داشت (دینوری، 1918:‌309؛ ابن‌اثیر، 1399:‌4/ 265) و این مناطق جزو حوزه حکمرانی حکومت تازه‌تأسیس مختار شدند.

3-3. بررسی علل جدایی ابراهیم از مختار

برپایه گزارش منابع قدیمی‌تر، ابراهیم بعد از تسلط بر موصل، از جانب مختار به عنوان حاکم اداره آن را برعهده داشت (دینوری، 1918:‌309). شرایط به سامان بود و مختار مسببین حادثه کربلا را یکی پس از دیگری مجازات می‌کرد تا اینکه مصعب‌ بن زبیر با ترغیب کوفیان فراری و پناهنده به او در بصره، به امارت مختار طمع ورزید (طبری، [بی‌تا]: 4/‌561). آن‌گونه که روایت منفرد ‌ابن ‌اعثم گواهی می‌دهد مختار در این شرایط بحرانی نامه‌های متعددی برای ابراهیم نگاشت و وی را به کوفه فراخواند تا به کمک او حمله زبیریان را دفع کنند اما ابراهیم پاسخی به او نداد (ابن‌اعثم، 1412: 2/ 27-28).

عدم اجابت درخواست و دستور مختار، حاکم علوی کوفه از سوی ابراهیم، والی موصل در این شرایط حساس، آن‌هم با وجود تلاش‌ها و مجاهدت‌های پیشین او در قیام و دوام امارت تازه‌ تأسیس علویان، قابل تأمل است. گفتنی است که در هیچ گزارشی به طور مستقیم به این موضوع پرداخته نشده است؛ با این حال شاید بتوانیم با تحلیل جامعه‌شناسی گزارش‌های دیگر پیرامون نقش ابراهیم در قیام مختار، راه به جایی بریم. هرچند برخی از گزارشات، فرض تیرگی روابط ابراهیم و مختار را در زمان نبرد «خازر» فرارویمان می‌آورد (دینوری،‌1960: 293)، برای ردیابی ریشه این اختلافات باید کمی پیش‌تر برویم و برای روشن کردن موضوع، علل و چگونگی همراهی ابراهیم با مختار را موشکافی کنیم. پیش از این آوردیم که ابراهیم تنها در صورت واگذاری رهبری قیام، حاضر به همراهی شیعیان در انتقام از مسببین حادثه کربلا بود؛ بی‌تردید ابراهیم بی‌اطلاع از اتفاق شیعیان بر مختار نبود و تنها فرض محتمل این است که او خود را برتر از مختار برای رهبری قیام می‌دانست و حاضر نبود سیادت او را بپذیرد. نکته دیگر این است که هیچ‌یک از بزرگان کوفه و سران شیعه خواستار بیعت مشروط نبودند (دینوری، 1960:‌330؛ بلاذری، 1400: 5/ 217؛ طبری، [بی‌تا]: 4/ 447-449) و مهم‌تر از همه این است که ابراهیم در ابتدای قیام، زمانی که گروهی از یارانش درباره حُسن تدبیر مختار می‌گفتند، با جمله «من مطمئن نیستم به نتیجه برسیم» (ابن ‌اعثم، 1412: 2/‌104)، زعامت مختار و توانایی‌های او را در رهبری زیر سؤال برد و نشان داد که به زعامت او ایمان ندارد. او با این سخن، به طور ضمنی به اولی بودن خود اشاره می‌کند و‌می‌گوید که اگر من رهبر بودم حصول نتیجه حتمی بود؛ در حالی که هنوز ابتدای قیام بود و تا آن زمان هم روند امور خوب پیش رفته بود و تا فرجام مطلوب، فاصله‌ای نبود.

در مرحله دوم دعوت از ابراهیم، متن نامه ابن‌ حنفیه گواه نکاتی اساسی است. نخستین نکته، وعده واگذاری فرماندهی نیروها و امارت مناطق گشوده شده به ابراهیم است. اگر این نکته را موازی با خواسته پیشین ابراهیم برای رهبری قیام از نظر بگذرانیم، درمی‌یابیم که این بند آشکارا پاسخی به خواسته ابراهیم برای به دست آوردن پایگاه و منزلتی در قیام است. دیگر این است که در کنار این ترغیب، حذر و فرمانی برای ابراهیم آمده است؛ به سخن دیگر بر او تکلیف شده که با مختار همراه شود. با این زمینه‌ها می‌توان گفت که ابراهیم با وجود اعتقاد به برتری خویش و یکدل نبودن در زعامت مختار، پس از وعده اعطای فرماندهی نیروها، امارت مناطق گشوده شده و دستور ابن‌ حنفیه، با قیام همراه شده است.

در ادامه، آنچه در روابط ابراهیم و مختار می‌بینیم سراسر همراهی و اتحاد آن دو برای تحقق هدف اصلی قیام تا زمان نبرد «خازر» است. باید توجه کنیم که مختار در مراحل مختلف قیام خود، برای خارج‌شدن از بحران‌های موجود و پیشبرد اهدف قیام، تدابیر و ترفندهایی[4] به کار برد که یکی از مهم‌ترین این تدابیر بهره‌گیری معنوی از «کرسی مقدس»[5] بود. از آنجا که از نخستین روزهای امارت مختار، یمنیان همواره در کنار او بودند و نقش بارز و مهمی در قیام او داشتند، مختار در مواضع مختلف و برای ترغیب و تحریک آن‌ها از کُرسی بهره می‌برد؛ چنانکه در زمان حرکت سپاهیان برای نبرد «خازر» کرسی مقدس را پیشاپیش لشکریان حرکت می‌داد و به یارانش می‌گفت: «این کرسی سبب پیروزی شما می‌شود، آن را گرامی دارید و محترم شمارید که در میان شما مانند تابوت در میان بنی‌اسرائیل است» (طبری، [بی‌تا]: 4/ 549-550؛ مسکویه رازی،‌1366: 2/‌160). این شگرد بر عامه مردم و پیروان یمنی[6] او بسیار تأثیرگذار بود؛ چنانکه غلبه ابراهیم بر سپاه شام، مایه شگفتی گروهی شد و آن را نتیجه تمسک به کرسی دانستند و آن را بسیار گرامی داشتند (همان؛ مسکویه رازی،1366: 2/160) اما ابراهیم با این سیاست موافق نبود و مخالفت خود را با بیان جمله «خدایا ما را به دلیل کارهای این ابلهان میان ما عقوبت مکن و به خدایی که جانم در دست اوست این سنت بنی اسرائیل بود هنگامی که رو به گوساله خویش آوردند.» ابراز داشت.(دینوری، 1960: 293؛ طبری، [بی‌تا]: 4/ 194-195).

این شاهدی دیگر برای اختلاف نظر ابراهیم و مختار است و نشان می‌دهد که ابراهیم موافق برخی از سیاست‌های مختار نبوده است. شاید تبلیغات منفی امویان، زبیریان و دشمنان کوفی مختار در راستای تخریب شخصیت او، مانند کذاب خواندن او و پخش شایعاتی درباره ادعای نبوت و امامتش (مسعودی، بی‌تا، ج 3، ص97)، سخنان امام سجاد (ع) در مذمت او و قیامش (بلاذری، 1400: 5/ 272) شاید به دلیل تقیه و برای رفع اتهام همراهی با قیام موازی با این سیاست‌های مختار، چنانکه عوام مردد عراق را درباره او به تردید انداخت، حتی کسی چون ابراهیم را تحت تأثیر قرار داده باشد. ذهن او از ابتدا مستعد چنین نفوذ و تأثیری بود زیرا همواره خود را برتر از مختار می‌پنداشت و آن را یاد‌آور می‌شد. این مطلب بهترین روزنه را برای نفوذ تبلیغات منفی معاندان شیعه و مختار در ذهن ابراهیم پدید می‌آورد. نمونه تبلیغات منفی دشمنان مختار[7]بر مبنای این موارد تلاش‌های شبث ربعی، از مسببین حادثه کربلا، برای تخریب شخصیت مختار و ضربه زدن به حکومت علویان بود که با پیش کشیدن بحث کرسی و شایعاتی که درباره مختار مطرح بود، در این راستا می‌کوشید (طبری، [بی‌تا]: 4/‌549 -‌ 550). معاندان اموی، کوفی و زبیری مختار به تأثیر‌گذاری سیاست تفرقه‌افکنانه خود یقین داشتند و می‌دانستند مانند آنچه در شورش کوفه اتفاق افتاد (همان: 518)، دیگر ابراهیم از پشت غافلگیرشان نخواهد کرد. سخنان محمد ‌بن اشعث، مبنی بر عدم حضور ابراهیم، برای تهییج مهلب ‌بن ابی‌صفره به همراهی با زبیریان در جنگ با مختار و یقین او در این مورد، به روشنی این ادعا را تأیید می‌کند (ابن ‌اعثم، 1412: 2/ 29). مهم‌تر از همه درخواست توأمان امویان شام و زبیریان برای کسب همراهی ابراهیم، پس از مرگ مختار است که اطمینان این دو نیرو از اختلاف میان او و مختار را نشان می‌دهد.

ابراهیم بعد از این اظهار نظر اعتراض‌آمیز همچنان در کنار مختار بود و هدف قیام را دنبال کرد؛ شاید به این دلیل که خواستار انتقام از عاملین واقعه کربلا بود و شانه‌خالی کردن را خلل در خونخواهی و تخطی از دستور فرزند بزرگ امام علی (ع) ( بنا بر نامه مذکور) می‌دانست و ترجیح می‌داد با وجود همدل نبودن با سیاست‌های مختار، برای تحقق این هدف همچنان در کنار او بماند. همچنین به نظر می‌رسد ابراهیم علاوه بر ارج معنوی این مجاهدت، خواستار پایگاه مادی هم بوده است؛ چنانکه جز با وعده اعطای امتیازات همراه نشد. او پس از به دست آوردن فرماندهی نیروها، امارت سرزمین موصل را پیش روی خود می‌دید و پس از انتقام از قاتلین حسین (ع) به آرزوی قلبی خود دست یافت و با تصرف امارت موصل برای خود، عشیره و لشکریانش پایگاه مستقلی به دست آورد و پس از آن دیگر دلیلی ندید که در زیر بیرق مختار بجنگد که آماج تیرهای تهمت کوفی و غیر‌کوفی بود و سیادت و سیاست او را باور نداشت. جدایی ابراهیم از مختار می‌تواند معلول علل فوق باشد با این توضیح که هریک از این علل به یک اندازه دخیل نبودند و شدت و ضعف داشتند.

گفتنی است ابراهیم افزون بر عشیره نیرومندش، موالی و نیروهای بسیاری را تحت امر خود داشت و حضور او می‌توانست مایه قدرت سپاه مختار و پیروزی او باشد؛ چنانکه عدم حضور او از دلایل حمله زبیریان به مختار در رمضان سال 67 هجری بود (ابن ‌اعثم،1412:‌2/29).

4. ابراهیم و زبیریان

1-4. پیوستن به زبیریان

در پی شکست مختار و کشته شدنش (ابن ‌اثیر، 1399: 4/ 269-271) و تسلط زبیریان بر امور عراق، مصعب ‌بن زبیر به عنوان حاکم و نماینده برادرش عبدالله بن زبیر درصدد کسب همراهی ابراهیم برآمد (بلاذری، 1400: 232-236؛ مسکویه رازی، 1366: 213) و طی نامه‌[8]ای رسماً از او دعوت به همراهی کرد. در این نامه خطاب به ابراهیم آمده بود که در صورت پذیرش دعوت آن‌ها، امارت مناطق شمالی عراق به او واگذار خواهد شد (دینوری،‌1960: 309). ابن‌ اثیر آورده است که عبدالملک ‌بن مروان نیز درخواستی چون زبیریان داشت. افزون بر جایگاه و پایگاه ابراهیم و تأثیر‌گذار بودنش در حوادث عراق، جدایی او از مختار باعث طمع ورزیدن این دو قدرت به او بود. مشورت ابراهیم با سران همراهش نشان می‌دهد که او به دلیل نقشی که در مقابله با شامیان و کشتن بزرگان آن‌ها در زمان قیام مختار داشت، تمایلی به همراهی امویان نداشت (ابن‌اثیر، 1399: 4/ 275)؛ از این رو مصمم شد دعوت زبیریان را اجابت کند. او طی نامه‌ای تصمیم خود را به اطلاع مصعب ‌بن زبیر رساند و با گروهی از یاران خود در کوفه به او پیوست (ابن‌اثیر، 1399: 4/ 275) و پس از آن در زمره نزدیکان و افراد برجسته و مورد اعتماد مصعب قرار گرفت (دینوری، 1960: 309؛ صفدی، 1411: 99)؛ چنانکه حتی در نبود مصعب که برای جنگ با مروانیان به بصره رفته بود، مدتی اداره کوفه را بر عهده داشت (ابن‌اعثم، 1412: 2/‌256). ابراهیم سپس جانشین مهلب ‌بن ابی‌صفره در جنگ با ازارقه شد (بلاذری، 1400: 5/‌331؛ دینوری، 1960: 309) و خیلی زود حاکم زبیریان بر موصل، جزیره، آذربایجان و مناطق وابسته به آن شد تا اینکه عبدالملک به عراق تاخت (بلاذری، 1400: 5/‌231-237).

2-4. عوامل تأثیرگذار و تحلیل سیاسی

با وجود گزارش‌های منابع درباره تعصب علوی ابراهیم، پایبندی او به آرمان‌های تشیع و عدم انحراف عقیده‌اش و عنوان فرزند بهترین یار علی (ع) (بلاذری، 1400: 5/‌224؛ ابن‌جوزی، 1412: 6/‌52؛ ذهبی، 1401: 5/‌81؛ مجلسی، 1983: 45/ 349-366)، این تصمیم او مایه شگفتی و جای بسی سؤال است زیرا کینه و عداوت زبیریان به اهل بیت (ع)، به ویژه نقشی که در رخداد «جمل» داشتند و عناد آن‌ها با علی (ع) و خاندانش بر همه آشکار بود (مسعودی، [بی‌تا]: 3/‌372؛ ابن‌ابی‌الحدید، [بی‌تا]: 2/ 166؛ مفید، 1374: 414- 415). در سال 67 هجری اگر کمک مختار به موقع نمی‌رسید (یعقوبی، 1374: 2/ 205-206)، ابن‌ حنفیه که ابراهیم به او اعتقادی نیک داشت و شماری از بنی هاشم که در زمزم زندانی ابن‌ زبیر بودند، قربانی کینه زبیریان به اهل بیت (ع) و به بدترین شکل کشته می‌شدند (ابن ‌اثیر، 1399:‌251). آیا می‌توان پذیرفت که ابراهیم در آن شرایط ، چاره‌ای جز همراهی با یکی از دو قدرت اموی و زبیری نداشته و به دلیل نزدیک شدن سپاه شام برای تصرف سرحدات عراق به زبیریان پیوسته است؟ با وجود دقت و بررسی فراوان در منابع متقدم و متأخر، گزارشی در تأیید این فرضیه نیافتیم. نکته مهم‌تر این است که ابراهیم در موضع ضعیفی نبود؛ او عشیره‌ای نیرومند و بالغ بر بیست هزار سپاهی کار‌آزموده داشت (دینوری،‌1960: 293؛ طبری، [بی‌تا]: 194- 195). اگر چنین باشد، تصمیم عجولانه‌ای بوده است. بی‌تردید اگر با بیست هزار سپاهی خود به مقابله با عبدالملک برمی‌خواست، ارزشمندتر بود. اینکه ابراهیم با وجود کینه و عداوت زبیریان به اهل بیت (ع)، بر آن بود که با بهره‌گیری از قدرت زبیریان به جهاد با امویان بپردازد و پس از برانداختن قدرت آن‌ها در کار زبیریان تدبیر کند و در نهایت به حاکمیت شیعیان تحقق بخشد، منطقی به نظر نمی‌رسد؛ نخست اینکه تحقق حاکمیت شیعیان در سایه امارت مختار عملی‌تر بود و مرام علوی او نیز خدشه‌دار نمی‌شد و دیگر اینکه با پذیرش این فرض دیگر نمی‌توان جدایی او را از مختار به دلیل سیاست اصالت هدف مختار در مقابل وسیله دانست زیرا ابراهیم خود برای رسیدن به هدف، سیاست اصالت توأمان وسیله و هدف را از نظر دور داشته و به زبیریان معاند اهل بیت (ع) پیوسته است.

تا جایی که می‌دانیم، در مرام و منش شیعیان مکتبی و شیعیان پایبند به اصول شیعه، همواره هدف و وسیله ارزش پایاپای داشتند و به هیچ روی حاضر نبودند یکی را فدای دیگری کنند؛ برای نمونه در قیام توابین که همزمان با این رخ‌دادها نیز بود، با وجود پیشنهادهای مکرر زبیریان و زفربن حارث، حاکم قرقیسیاء، رهبر قیام توابین به دلیل سابقه و کینه و عداوت دو گروه نسبت به اهل بیت (ع)، از پذیرش پیشنهاد همکاری آن‌ها سر باز زد؛ در حالی که توابین برخلاف ابراهیم، در موضع ضعف بودند و این مساعدت می‌توانست، سرانجام قیام را به گونه‌ای دیگر رقم زند (بلاذری، 1400: 208-209؛ طبری، [بی‌تا]: 454؛ مسکویه رازی، 1366:‌103). یحیی‌ بن زید نیز همکاری خوارج را به دلیل کینه و عداوتی که نسبت به علی (ع) داشتند، نپذیرفت (بلاذری، 1400: 5/‌270؛ قمی، 1402: 2/ 537‌؛ مسعودی، [بی‌تا]: 236).

متأسفانه درباره همراهی ابراهیم با زبیریان، همچون علل جدایی‌اش از مختار، منابع سکوت کرده‌اند و گزارش‌های آن‌ها تنها در مورد دلیل ترجیح زبیریان بر امویان است؛ با این حال می‌دانیم که ابراهیم با وعده باقی ماندن در امارت موصل به زبیریان پیوست. نکته مهم‌تر این است که در مشورت با یاران خویش هرگز از مشروعیت زبیریان یا کینه و عداو‌تشان با اهل بیت (ع) سخنی نیست. در استدلال ابراهیم بر عدم همراهی با امویان نیز دیدیم که سخن از این نیست که امویان غاصبان کار حکومت هستند و اتحاد با آن‌ها روا نیست، به‌ویژه که نامه عبدالملک سراسر تأکید بر شایستگی آل‌مروان برای حکومت است (ابن‌اثیر، 1399: 4/‌275)؛ در حالی که اساس اندیشه سیاسی شیعیان، از سقیفه تاکنون، بر برتری اهل بیت (ع) برای تصدی حکمرانی حکومت اسلامی استوار است و در قیام‌های شیعیان همواره بر آن تأکید شده بود[9]. در مقابل، احتجاج ابراهیم بر این اساس استوار است که کسب موفقیت در سایه حکومت آن‌ها، به دلیل قتال پیشینشان مقدور نیست و نمی‌تواند چون دیگر کوفیان تسلط  دوباره شامیان را تحمل کند؛ براین اساس در توضیح این تصمیم خود به یارانش می‌گفت:

قبیله‌ای در شام نیست مگر اینکه من با آن درگیر شده و مردانشان را در جنگ با عبید‌الله ‌بن زیاد کشته‌ام؛ بنابراین با کسی که سرزمینی به جز سرزمین من و طایفه‌ای جز طایفه من بر‌گزید، همراه نخواهم بود و پیوستن به عراق را بیشتر دوست داشته و با آن خو گرفته‌ام (ابن ‌اعثم،‌1412: 2/201).

این سخن عبدالملک هم که در نامه‌اش به ابراهیم گفته بود: «من می‌دانم که تو از ترس سرزنش دیگران، فرمانبرداری از من را رها کرده‌ای» (ابن‌بکار، 1374: 528)، قابل تأمل است و با زمینه‌های یادشده، درستی آن دور از ذهن به نظر نمی‌رسد.

 بدین ترتیب او به دلیل رعایت مسائل قبیله‌ای و مصالح شخصی و عشیره‌ای، زبیریان را بر امویان ترجیح داد و پیشرفت کارش را در اتحاد با زبیریان دانست. گفتنی است که مختار هم به این گرایشات و تمایلات قبیله‌ای ابراهیم واقف بود؛ چنانکه در زمان تعیین و اعزام فرماندهان برای سرکوب شورش کوفه، ابراهیم را مأمور مقابله با نزاری‌ها کرد و خود به سرکوب یمانی‌ها پرداخت تا مبادا ابراهیم به دلیل مصالح قبیله‌ای در سرکوب یمانی‌های شورشی، سستی ورزد (بلاذری، 1400: 5/ 397). سرانجام ابراهیم سال 72 هجری در جنگ میان زبیریان و امویان، در منطقه «دیر‌الجاثلیق» کشته شد (مسکویه رازی، 1366: 2/ 106-236؛ بلاذری، 1400: 339).[10]

ابراهیم به دلیل اینکه زعامت مختار را قبول نداشت، موافق سیاست‌های او نبود و پس از اتمام خونخواهی و رسیدن به امارت موصل، از مختار جدا شد و پس از مرگ او بر پایه مصلحت‌اندیشی و منفعت‌گرایی، به پیشنهاد همکاری امویان و زبیریان معاند اهل بیت (ع) اندیشید. زبیریان و امویان هم با در نظر داشتن این جنبه از روحیات ابراهیم، آگاهانه امارت موصل و مضافات را پیشکش اتحادش کردند و او درخواست زبیریان را به دلایلی که گفتیم، قبول کرد.

 نکته قابل تأمل دیگر این است که بر خلاف مختار که در قبال اقداماتش از سوی اهل بیت (ع) بسیار مورد ستایش قرار گرفته، ابراهیم از این موهبت محروم است؛ در حالی که او کشنده مسبب اصلی حادثه کربلا، عبید‌الله ‌بن زیاد و بسیاری از قاتلان قتله دشت طف بود. به نظر می‌رسد اگر ابراهیم فرزند مالک اشتر، یار برجسته امام علی (ع) با جدایی از مختار و پیوستن به زبیریان معاند اهل بیت (ع) به راه خطا نمی‌رفت، در لسان اهل بیت (ع) مورد تمجید قرار می‌گرفت.

5. نتیجه‌گیری

 بررسی روابط ابراهیم با دو قدرت علوی و زبیری، یعنی مختار و عبدالله‌ بن زبیر، نشان داد که ابراهیم علاقه‌مند به قصاص مسببین حادثه کربلا، با وجود اعتقاد نداشتن به رهبری مختار و برتر دانستن خود برای تصدی رهبری قیام، با وعده امتیازاتی چون فرماندهی نیروها و امارت سرزمین‌هایی که بگشاید و دستور مؤکد ابن‌ حنفیه، با شیعیان همراه شد. این همراهی پس از تحقق خواسته‌های ابراهیم به درازا نکشید و همدل نبودنش با مختار و سیاست‌هایش، بعد از نبرد «خازر» آشکار شد و در جریان حمله مصعب به کوفه با پاسخ ندادن به دستور و درخواست کمک مختار، راه جدایی را پیمود. به همان‌ اندازه که حضور ابراهیم مایه قوت سپاه مختار و دوام امار‌تش بود، عدم حضورش در طمع ورزیدن دشمنان و افزایش انگیزه آن‌ها برای یکسره کردن کار مختار و حکومت علویان مؤثر بود.

پس از کشته شدن مختار و سقوط حکومتش، امویان و زبیریان که از اختلاف ابراهیم با مختار آگاه بودند، به این دلیل که در جنگ علویان و زبیریان بی‌طرف مانده بود، از او دعوت به همراهی کردند. دو گروه در قبال همراهی ابراهیم وعده واگذاری امارت موصل و مضافات را داده بودند. ابراهیم که پیش از این نشان داده بود جویای نام و پذیرای مقام و موقعیت است، چشم بر هویت دو گروه (امویان غاصب و زبیریان معاند اهل بیت (ع) و دشمن شیعیان) بست و برای اجابت یکی از دو گروه با یاران خویش به شور نشست. او درخواست امویان را به دو دلیل قبول نکرد؛ یکی اینکه در درگیری‌های زمان مختار بسیاری از شامیان را کشته بود و در زیر بیرق آن‌ها امنیت جانی نداشت و کارش پیش نمی‌رفت و دیگر اینکه علقه عراقی و تعصبات قبیله‌ای او اجازه نمی‌داد در کنار شامیان و مقابل عراقی‌ها باشد. ابراهیم ترجیح داد برای کسب قدرت و تثبیت موقعیتش با زبیریان همراه شود تا در رکاب آن‌ها برای دفاع از سرحدات عراق و تثبیت قدرتش جان‌نثاری کند. نکته مهم این است که نقطه مشترک اتحاد ابراهیم با دو قدرت علوی و زبیری منافع و مصالح شخصی بوده و بدون کسب موقعیت و مقام صورت نگرفته است؛ البته علاقه او به انتقام از مسببین حادثه کربلا در پیوستن به مختار مؤثر بود. همچنین با وجود تمایز مکتبی ابراهیم و ابن‌زبیر، او در شایستگی و توانایی‌های زعیم زبیری تردید نکرد (بر‌خلاف دیدگاهی که نسبت به مختار داشت)، معترض سیاست‌هایش نشد و تا آخرین لحظه در رکاب زبیریان جنگید.

منابع

ابن ‌ابی‌الحدید، عبد‌الحمید‌ بن هبه الله. [بی‌تا]. شرح نهج‌البلاغه. بیروت: دار‌المکتبه الحیاه.

ابن‌ اثیر جزری، عز‌الدین. (1399). الکامل فی‌التاریخ، بیروت: دار‌الصادر.

ابن ‌اعثم، ابو‌محمد احمد کوفی. (1412). الفتوح. بیروت: دار‌الفکر.

ابن ‌بکار، زبیر. (1374). الاخبار‌الموفقیات. تحقیق سامی مکی العانی. قم: منشورات شریف رضی.

ابن ‌جوزی، عبدالرحمان‌بن علی. (1412). المنتظم فی التاریخ‌الملوک و الامم. بیروت: دار‌الکتب العلمیه.

ابن ‌حزم، علی‌بن احمد. (1403). جمهره الانساب‌العرب. بیروت: دارالکتب العلمیه.

ابن‌ حنبل، احمد. (بی‌تا). مسند. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

ابن ‌رسته، احمد بن عمر. (1891). الاعلاق‌النفسیه. به کوشش دخویه. لیدن: [بی جا[.

ابن عبد‌البر، یوسف‌بن عبد الله. (1412). الاستیعاب فی معرفه‌الاصحاب. تحقیق على محمد بالجاوی. بیروت: دار‌الجلیل.

ابن قتیبه دینوری، عبدالله‌بن مسلم. (1963). الامامه و السیاسه. قاهره: مکتبه و مطبعه‌المصطفی بابی‌الحلبی.

--------------- (1960). المعارف. به کوشش ثروت عکاشه. قاهره: دارالکتب.

ابن ‌سعد، محمد‌ بن سعد هاشمی‌ بصری. (1410). الطبقات‌الکبرى. تحقیق محمد عبد‌القادر عطا. بیروت: دار‌الکتب العلمیه.

احمدی، مهدی و افسر سلحشور. (1381). «ابراهیم‌ بن مالک اشتر». قرآن و حدیث. ش 51، صص 174-162.

اصفهانی، ابوالفرج. (1407). الاغانی. بیروت: دار‌الفکر.

-------------- .(1987). مقاتل‌الطالبیین. شرح و تحقیق السید احمد صقر. الطبعه الثانیه. بیروت: مؤسسه الأعلى للمطبوعات.

بلاذری، احمد ‌بن یحیی. (1400). انساب الاشراف. بیروت: دار‌النشر.

حموی، یاقوت. [بی‌تا]. معجم البلدان. بیروت: دار‌الصادر.

خلیفه بن خیاط، ابو عمرو‌بن ابی هبیره. (1967). تاریخ خلیفه بن خیاط. تحقیق اکرم ضیاء العمری. نجف: [بی‌جا].

دایره المعارف بزرگ اسلامی. (1367). زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.

دینوری، احمد ‌بن داوود. (1960). اخبار الطول. تحقیق عبد‌المنعم عامر. قاهره: ]بی‌جا].

ذهبی، محمد‌ بن احمد. (1401). سیر اعلام النبلاء. بیروت: مؤسسه الرساله.

--------------- .(1983). تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام. بیروت: دار‌الکتب‌العربیه.

شاکر‌حسین، خلیل. (1383). «نقش ابراهیم ‌بن مالک اشتر نخعی در حوادث سیاسی عراق (66-72 هجری)». فصلنامه تاریخ اسلام. س 5. ش 18. صص97-136.

صفدی، خلیل. (1411). الوافی. ]بی‌جا].

طبری، ابوجعفر محمد ‌بن جریر. [بی‌تا]. تاریخ ‌الامم و الملوک. بیروت: منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

مسعودی، ابوالحسن علی‌بن حسین. [بی‌تا]. مروج ‌الذهب و معادن ‌الجوهر. تحقیق محمد محیی‌الدین عبد‌الحمید. بیروت: دار‌المعرفه.

مسکویه ‌رازی، احمد ‌بن علی. (1366). تجارب ‌الامم. حققه و قدم له الدکثور ابوالقاسم امامی. تهران: دارالسروش.

مفید، محمد ‌بن محمد ‌بن نعمان. (1374). الجمل و النصره السید العتره فی حرب البصره. تحقیق سید علی میرشریفی. قم: مکتب‌الاعلام‌الاسلامی.

مجلسی، محمدباقر. (1983). بحارالانوار الجامعه لدرر‌أخبار‌الائمه الاطهار (ع). بیروت: دار احیاء التراث العربی.

مقدسی، مطهر‌بن طاهر. [بی‌تا]. البدء و التاریخ. [بی‌جا]: الثقافه الدینیه.

منقری، نصر ‌بن مزاحم. [بی‌تا]. وقعه الصفّین. تحقیق عبد‌الاسلام محمد هارون. قم: مکتبه آیت‌الله مرعشی نجفی.

یعقوبی، احمد‌بن ابی ‌یعقوب. [بی‌تا]. تاریخ. بیروت: دارالصادر.

Bosworth and others, (1965-2002). "Ibrahim ibn malik Ashtar" in Encyclopedia of Islam. 2nd, Edit by G. E. Bosworth, E. Van Donzel, W. P.     Heinri CHS, E.J.Brill, Leiden.