سال شمسى

در سال شمسى که هم اینک در زمان ما رایج است هر یک از شش برج اول سال، یعنى فروردین، اردىبهشت، خرداد، تیر، مرداد(اَمرداد)، شهریور، سى و یک روز به حساب می‌آید. دلیل آن این است که مدار زمین بیضى شکل است یعنى زمین در مدارهاى برج‌هاى شمالى (حمل، ثور، جوزم، سرطان، اسد و سنبله) هفت روز بیشتر از برج‌هاى جنوبى طىّ مسیر می‌کند. بر این اساس، زمین از نقطه اعتدال بهارى (اول فروردین) جمعاً یک صد و هشتاد و هفت روز، مدار نیم کره شمالى را می‌پیماید تا به نقطه اعتدال پاییزى (اول مهر) برسد. این در حالى است که هر یک از پنج برج دیگر، یعنى مهر، آبان، آذر، دى و بهمن را در سى روز طى می‌کند. اما منجّمان، اسفند (برج دوازدهم) را 29 روز به حساب می‌آورند و هرگاه کبیسه باشد سى روز می‌شمارند.

مقدار یک سال شمسى بنا بر زیج بهادرى برابر است با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 40 ثانیه و 6 ثالثه و 10 رابعه. این مقدار، برابر است با 2422/365 روز که ما در محاسبات خود این رقم را منظور داشته‌ایم.

مبدأ تاریخ هجرى شمسى به محاسبه نویسنده برابر است با روز جمعه، یک صد و هیجده (118) روز قبل از مبدأ سال اول هجرى قمرى یعنى غرّه محرّم سال اول قمرى به امر وسط برابر است با روز پنج شنبه 26 تیر (26/4/1) شمسى، برابر با 17 ژوئیه 622 میلادىِ امروزه زیرا تاریخ میلادى اصلاحات و نوسانات زیادى داشته است.

سال قمرى

سال قمرى از دوازده دور گردش ماه به اطراف زمین، تشکیل یافته است.

ماه‌هاى قمرى بر دو گونه‌اند: یکى قمرى وسطى و دیگرى قمرى شرعى. ماه‌هاى قمرى وسطى آن است که منجّمان، ماه‌هاى فرد را سى روز و ماه‌هاى زوج را بیست و نه روز به حساب می‌آورند. در این حساب، در مجموع سى سال، یازده (11) مرتبه ذى حجه را سى روز می‌گیرند؛ یعنى در این سال‌ها کسر ماه‌ها به یازده روز می‌رسد. از این رو منجّمان در زیج‌ها، جدول‌هاى سى ساله تنظیم می‌کنند تا بتوان اول هر ماه را به راحتى به دست آورد.

اما در ماه‌هاى قمرى شرعى بناى امور بر پایه رؤیت هلال است یعنى از رؤیت هلال تا رؤیت هلال دیگر یک ماه به حساب می‌آید که از سى روز زیادتر نیست و از 29 روز کمتر نبوده و ممکن است چهار ماه متوالى هر کدام سى روز و سه ماه متوالى هر کدام 29 روز رؤیت شود. علت این امر آن است که در محاسبه بر پایه رؤیت، لازم است تعدیلاتى استخراج شود، بر خلاف محاسبه به امر وسط که پایه محاسباتى زیج‌ها را تشکیل می‌دهد.

هم چنین مقدار سال قمرى وسطى برابر است با 354 روز و هشت (8) ساعت و 48 دقیقه و 33 ثانیه، برابر با 3670/354 روز. طول متوسط هر ماه قمرى برابر است با 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 3 ثانیه که منجّمان از دیرباز تاکنون این مقدار را در محاسبات به امر وسط منظور می‌نمایند.

مبدأ سال قمرى، یعنى اول محرم سال یکم هجرى قمرى، برابر است با روز پنج شنبه بیست و ششم تیر (26/4/1) سال اول شمسى، زیرا از هر زمان، سال و ماه‌هاى قمرى را بر اساس رقم داده شده به حساب آوریم (مثلاً یک سال قمرى را برابر 3670/354 روز به حساب آوریم) چنان خواهیم یافت که مبدأ سال اول قمرى (26/4/1) بوده است و چنان چه 118 روز به آن بیفزاییم به اول سال قمرى شمسى (1/1/1) خواهیم رسید.

تطبیق

رحلت پیامبر اسلام (ص) بنا بر قول مشهور شیعه از زمان شیخ مفید به بعد[1]، روز 28 صفر سال یازدهم هجرى قمرى بوده است و می‌دانیم اوّل محرم سال اول هجرى قمرى برابر است با 26/4/1 شمسى. بنابراین، از اول محرم سال اول تا 28 صفر سال یازدهم، برابر با سه هزار و ششصد و یک (3601) روز است که معادل ده سال قمرى و پنجاه و هشت روز و برابر با 9 سال شمسى و سیصد و پانزده (315) روز است. بنابراین، چنانچه 9 سال و 315 روز را بر (25/4/1) بیفزاییم (زیرا 26/4/1 اول سال است) برابر می‌شود با ششم خرداد سال یازدهم شمسى یعنى پیامبر اسلام (ص) روز 6/3/11 شمسى برابر با 28 صفر 11 هجرى رحلت فرموده است.

شاهد صحّت محاسبه

احمد بن ابى یعقوب (متوفاى 292 ق) می‌نویسد که خوارزمى، منجّم مشهور گفته است: روزى که پیامبر خدا (ص) رحلت فرمود، خورشید در درجه ششم جوزاء بود[2] و می‌دانیم که درجه ششم جوزاء برابر است با روز ششم خرداد. غیر از این، شواهد دیگرى نیز در تاریخ موجود است که همگى بر صحت تطبیق مبدأ تاریخ قمرى بر روز 26/4/1 شمسى دلالت می‌کند.

تاریخ تولّد امام حسین (ع)

اکثر مورّخان، زادروز امام حسین (ع) را روز سوم شعبان سال چهارم هجرى دانستهاند. این تاریخ، برابر است با یک هزار و دویست و هفتاد و سه (1273) روز پس از مبدأ هجرت و در تطبیق با سال‌هاى شمسى برابر است با روز سه شنبه نوزدهم دى سال چهارم (19/10/4)، هم چنین برابر با 9 ژانویه 626 میلادى است.

ابن شهر آشوب روز تولد آن حضرت را سه شنبه یا پنج شنبه دانسته است[3].

مدّت عمر امام حسین (ع)

چنان که گفتیم زادروز امام حسین (ع) 1273 روز پس از مبدأ هجرت است، اما روز شهادت آن سرور، دهم محرم سال 61 هجرى برابر با 21272 روز بعد از مبدأ هجرت است. بنابراین، طول عمر ایشان 19999 روز است؛ یعنى یک روز کمتر از بیست هزار روز. آن چه در پى می‌آید پژوهشى است درباره شهادت آن حضرت که بر اساس زمان‌هاى یاد شده می‌باشد.

تعیین روز عاشورا

نخست، دیدگاه‌هایى را که درباره عاشورا طرح شده، بیان می‌کنیم و سپس نتیجه پژوهش خود را در معرض مطالعه خوانندگان ارجمند قرار می‌دهیم.

دیدگاه ابوالفرج اصفهانى

ابوالفرج اصفهانى (متوفاى 356 ق) می‌نویسد: حسین بن على (ع) روز جمعه دهم محرم سال 61 کشته شد... و گفته شده که روز شنبه به قتل رسید اما آن چه ذکر کردیم (شهادت حضرت در روز جمعه) صحیحتر است و آن چه عوام می‌گویند که حسین (ع) روز دوشنبه کشته شد، باطل است، چون سخن بى سندى است. بنابراین، اوّل محرم سال 61 که حسین (ع) در آن کشته شد، روز چهارشنبه بوده است. ما این موضوع را با حساب هندى از سایر زیج‌ها استخراج کردیم، از این رو، روز دهم محرم نمی‌تواند روز دوشنبه بوده باشد[4].

دیدگاه ابن شهرآشوب

ابن شهرآشوب گفته است: امام حسین (ع) روز عاشورا که شنبه دهم محرم بود، قبل از زوال کشته شد و گفته شده که روز جمعه بعد از نماز ظهر شهید شد و روز دوشنبه نیز گفته شده است[5].

تحقیق حاج فرهاد میرزا

مؤلف قمقام زخار گفته است در این که شهادت امام حسین (ع) روز عاشورا دهم محرم بوده، تمامى مورخان و محدثان فرقه‌هاى اسلام اتفاق نظر دارند. بنا به روایت شیخ مفید که روز عاشورا روز جمعه سال 61 هجرى بوده، برابر با چهل و نه یزدگردى است که آفتاب در [برج] میزان [یعنى خورشید در برج مهر= اول فصل پاییز ] و مریخ و عطارد با وى [یعنى در برج مهر] زهره در [برج] سنبله [شهریور] و قمر در دلو [بهمن] و زحل در اسد، مشترى در جدى با رأس، طالع آن سال سرطان است... . و در موضع شمس که در کا درجه میزان بود، اختلافى نیست [یعنى اختلافى نیست که روز عاشورا برابر بوده است با 21 برج مهر=کا] چنان که استادان قدیم به زیجات و منجمان عهد خاقان فتحعلى شاه قاجار به زیج جینک محمد شاه هندى که معمول به این زمان است به دقت تمام استخراج کرده اند... . ابتداى جنگ، دو ساعت از روز گذشته و انتهاى قتال به طالع دلو بود که هشت ساعت و نیم از روز رفته بود[6].

دیدگاه محدث قمى

محدث قمى ضمن ارائه نقل‌هاى گوناگون در این باره، انطباق عاشورا را بر روز جمعه ترجیح داده است. وى ابتدا روایتى نقل کرده مبنى بر این که حضرت قائم (ع) روز شنبه، روز عاشورا خروج خواهد کرد، سپس با بیان حدیثى خاطرنشان ساخته است که حق تعالى روز جمعه اول ماه رمضان، نور را آفرید و ظلمت را در روز چهارشنبه، روز عاشورا خلق کرد[7].

او هم چنین می‌نویسد: حسین (ع) روز جمعه، دهم محرم سال شصت و یک از هجرت پس از نماز ظهر شهید شد. وى 58 سال داشت و بنا بر قول دیگر، روز شنبه یا دوشنبه شهید شده، ولى درست تر همان جمعه است.

محدث قمى در ادامه، به نقل از شیخ مفید آورده است: «عمرسعد صبح آن روز (روز عاشورا) که روز جمعه بود و گفته‌اند که شنبه بود[8]...» ما محدث قمى در ادامه، این چنین اظهار می‌کند: «... و طبق خبر گذشته [روز عاشورا] تحقیقاً جمعه بوده است.» سپس مجدّداً از شیخ مفید تاریخ ورود امام حسین (ع) را به کربلا روز پنج شنبه، دوم محرم سال 61 نقل کرده است[9] و در ادامه، به نقل از تذکره الخواص سبط ابن جوزى، شهادت حضرت را روز جمعه میان نماز ظهر و عصر نقل کرده است، گرچه در ادامه قول به روز شنبه را نیز آورده است[10].

دیدگاه علامه شعرانى

علامه شعرانى پس از ترجمه سخن فوق (حسین (ع) روز جمعه، دهم محرم سال شصت و یک از هجرت پس از نماز ظهر شهید شد.) چنین نظر داده است:  «ابوجعفر کلینى در کافى و شیخ طوسى در تهذیب روز عاشورا را دوشنبه گفته‌اند در سال 61 هجرت و شیخ در آخر کتاب الصوم در باب صوم عاشورا در حدیث محمد بن عیسى بن عبید از برادرش از حضرت رضا (ع) روایت کرده است و ما محل حاجت را نقل می‌کنیم، فرمود: روز دوشنبه روزى است که پیغمبر اکرم (ص) در آن روز رحلت فرمود و مصیبت به آل محمد (ص) نرسید مگر روز دوشنبه، پس ما آن را نامبارک شمردیم و دشمنان ما بدان تبرّک جستند و شیخ طوسى جمعه و شنبه را نسبت به قول داده است. پس شکى در دوشنبه نیست».

محدث قمى هرچند جمعه را به عنوان روز عاشورا انتخاب کرد با وجود این، روایتى را نقل می‌کند که روز عاشورا را دوشنبه دانسته است. وى نوشته است: زینب (س) فرمود: «وامحمدا؛دختران تو اسیرند و فرزندان تو کشته، باد صبا بر آنان خاک می‌پراند، این حسین است که از قفا سر بریده است، عمامه و ردا ربوده، بِاَبى من عسکره یوم الإثنین نهباً؛ پدرم فداى آن کسى باد که روز دوشنبه سپاهش تاراج شد[11]

علاّمه شعرانى پس از ترجمه سخن حضرت زینب (س) در پاورقى این چنین یادآور شده است:

در این حدیث، عاشورا صریحاً دوشنبه است و هنگام ترجمه این کتاب [نفس المهموم] مقاتل الطالبیین را ندیده بودم، وقت طبع اتفاقاً بدان برخوردم و ملاحظه کردم شاهزاده اعتضاد السلطنه علیقلى میرزا در حاشیه کتاب بر ابوالفرج که گوید عاشورا جمعه بود، اعتراض کرده است که اول محرم سال 61 هجرى در هیچ زیجى چهارشنبه نیست، و زیج‌ها در امثال این امور اختلاف ندارند، بلکه غرّه محرم سال شصتم چهارشنبه است [نه غره محرم سال شصت و یک.

و این بنده مترجم این کتاب [نفس المهموم] هم در زیج هندى دیدم اول محرم سال 61 روز یکشنبه است و عاشورا سهشنبه می‌شود و لیکن حساب زیجات بر حسب امر وسط است نه رؤیت حقیقى، چنان که در همان زیج صریحاً مرقوم است و شاید رؤیت یکى دو روز با حساب زیج که به امر وسط استخراج شده است فرق داشته باشد. پس آن که گوید عاشورا دوشنبه بود، مانند کلینى و طوسى قولش به صحت نزدیکتر است، چون ممکن است رؤیت هلالِ اول محرم، شنبه باشد؛ یک روز پیش از حساب زیج و عاشورا دوشنبه و عوام اهل عراق که در زمان ابوالفرج می‌گفتند دوشنبه بود، دهان به دهان از پدران خود شنیده بودند و صحیح بود و فاصله زمان ابوالفرج از مقتل امام (ع) قریب دویست و پنجاه سال است و هم این بنده چند واقعه را از آن سنوات که مورخان معین کردند چند شنبه بود حساب کردم، مانند روز فوت معاویه که در پنج شنبه، پانزدهم رجب سنه شصتم گفته‌اند، دیدم با زیج، یک روز اختلاف داشت. و شهادت امیرالمؤمنین (ع) را در سال چهلم هم چنین دیدم، و در این سال 1369 که تاریخ طبع این کتاب [دمع السجوم] است اول محرم به رؤیت دوشنبه است و به حساب زیج، یک شنبه است و یک روز اختلاف است و ناسخ التواریخ گوید: واقعه فاجعه در سال شصتم بود براى این که در این سال، دهم محرم، جمعه بود و لیکن این طریق ترجیح خطاست، زیرا که نباید تصحیح روز در روایت آحاد، خبر متواتر را در سال رد کرد و براى اهل تاریخ روز بیشتر شبهه می‌شود تا سال، چنان که اکنون اکثر مطّلعین می‌دانند مظفّرالدین شاه در 1324 از دنیا رفت و هیچ کس نمی‌داند چند شنبه بود مگر به مراجعه و این تحقیق از خواصّ این کتاب است فاعرف قدره[12]

شاهد دیگر بر نظر علامه شعرانى

محدث قمى در فصل ورود اهل بیت (ع) به شام و به نقل از کامل بهایى نوشته است: «و این روز [روز ورود اهل بیت (ع) به شام] روز چهارشنبه 16 ربیع الاوّل بود[13]

علامه شعرانى به عنوان مترجم گوید: «در این روایت، شانزدهم ربیعالأول چهارشنبه است، و این هم مؤید گفتار آن کسانى است که عاشورا را دوشنبه دانند، چون برحسب زیج، روز اول ربیع الأول 61، چهارشنبه است و پانزدهم نیز چهارشنبه و با این روایت، یک روز اختلاف دارد، براى اختلاف رؤیت و حساب، اما غرّه ربیعالأول سال 60 که ناسخ التواریخ برگزیده است، شنبه بود و شانزدهم هم یکشنبه می‌شود[14]

دیدگاه نویسنده

به اعتقاد نگارنده تاریخ شهادت امام حسین (ع) از دو راه قابل بررسى است:

اول: از طریق زیج. بنا به عقیده منجّمان عصر حاضر، زیج بهادر خانى تألیف مولا غلامحسین جونپورى شیرازى یکى از دقیق ترین زیج‌هاى جهان به شمار می‌رود. این زیج، آغاز سال 61 هجرى را روز یک شنبه دانسته است[15]، در نتیجه روز دهم محرم (عاشورا) سهشنبه خواهد بود، زیرا مبناى کار زیج، محاسبه به امر وسط است؛ یعنى ماه‌هاى فرد [1،3،5...] را سى (30) و ماه‌هاى زوج را 29 روز به حساب می‌آورند و در هر دوره سىساله، یازده(11) بار ذى حجه را سى روز (کبیسه) حساب می‌کنند، و حال آن که به حسب رؤیت، این امکان وجود دارد که سه تا چهار ماه پشت سرهم 29 روز واقع شود. از این رو گاهى اول ماه به حسب رؤیت دست کم یک روز قبل از اول ماه به حسب امر وسط واقع می‌شود؛ یعنى گاهى روز دوم ماه با روز اول جدول زیج منطبق می‌گردد. پس از این جا می‌توان حدس قوى داشت که روز عاشورا دوشنبه بوده است.

دوم: از راه ریاضى و بدون مراجعه به جدول زیج؛ یعنى از طریق محاسبه از آغاز مبدأ سال اول هجرى تا روز عاشورا که جمعاً بیست و یک هزار و دویست و هفتاد و دو (21272) روز است. اگر این عدد را بر رقم هفت (تعداد ایام هفته) تقسیم کنیم، 3038 هفته، خارج قسمت داریم، و رقم 6 به عنوان باقیمانده ایام خواهد بود و با توجه به این که مبدأ سال هجرى قمرى پنج شنبه است، روز عاشورا سهشنبه است و چون رؤیت را یک روز مقدم می‌دانیم در نتیجه، روز عاشورا دوشنبه بوده است.

هم چنین اگر عدد یاد شده را (21272) بر سال‌ها و فصول شمسى تطبیق دهیم به امر وسط برابر می‌شود با بیست و یکم مهر ماه سال پنجاه و نه (21/7/59) شمسى، و اگر یک روز رؤیت را جلوتر بدانیم با (20/7/59) بیستم برابر می‌شود، در نتیجه می‌توان چنین اظهار نظر کرد که روز عاشوراى سال شصت و یک هجرى برابر است با روز دوشنبه بیستم مهر ماه پنجاه و نه(20/7/59)  شمسى، و جمله حضرت زینب (س) که فرمود: «بابى من عسکره یوم الاثنین نهباً؛ پدرم فداى آن کسى باد که روز دوشنبه سپاهش تاراج شد.» می‌تواند شاهد خوبى بر این محاسبه باشد.

کتاب نامه

ابن جوزى، تذکره الخواص، تقدیم سید محمد صادق بحر العلوم، تهران، مکتبه نینوى الحدیثه، [بى‌تا].

ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب (ع)، تحقیق یوسف البقاعى، [بی‌تا]، انتشارات ذوى القربى، 1379.

اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، چاپ دوم: قم، منشورات شریف رضى، 1374.

تارى، خلیل، «تأملى در تاریخ وفات پیامبر (ص) »، فصلنامه تاریخ اسلام، سال دوّم، ش5، 1380.

جونپورى شیرازى، مولى غلام حسین، زیج بهادر خانى، چاپ هند، 1254ق/1858م.

شعرانى، ابوالحسن، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، تهران، اسلامیه، 1374ق.

شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، تحقیق مؤسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت (ع) ، 1413 ق.

قمى، شیخ عباس، سفینه البحار، چاپ دوم: تهران، دارالاسوه، 1416ق.

قمى، شیخ عباس، نفس المهموم (رموز الشهاده)، ترجمه محمد باقر کمره اى، تهران، اسلامیه، [بى‌تا].

معتمدالدوله، فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، تهران، اسلامیه، 1377ق.

یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، بیروت، دارصادر، [بى‌تا].