جنگ جمل

 

در سال 36 ه‍ در چنین روزى، جنگ جمل اتفاق افتاد[1] و بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند کریم بر امیرالمؤمنین (ع) واقع شد.[2] کفعمى (رحمه الله) 15 این ماه را روز جنگ جمل می‌داند.[3]

ابتداى این واقعه ازآنجا شروع شد که بعد از بیعت مردم با امیرالمؤمنین (ع)، طلحه و زبیر به بهانه عمره از مدینه خارج شدند و به عایشه پیوستند. عبدالله بن عامر که قبلاً عامل عثمان در بصره بود و از طرف امیرالمؤمنین (ع) عزل شده بود، به مکه آمد و شترى که دویست دینار خریده بود براى عایشه آورد و به طرف بصره حرکت کردند تا به این شهر رسیدند. پس از ورود، به خانه عثمان بن حنیف عامل امیرالمؤمنین (ع) ریختند و او را اسیر کردند و بسیار کتک زدند.
امیرالمؤمنین (ع) براى مقابله با آن‌ها به طرف بصره حرکت فرمودند. در این جنگ همراه امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن و امام حسین (ع) و همچنین محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر و اولاد عقیل و عده‌ای از جوانان بنی‌هاشم همراه با عمار و ابوایوب انصارى و عده‌ای از مهاجر و انصار بودند. 80 نفر از اصحاب بدر، 250 نفر از کسانى که با پیامبر (ص) در بیعت شجره شرکت کرده بودند و 1500 نفر از سایر اصحاب پیامبر (ص) شرکت کردند.[4]
مسلم مجاشعى را همراه با قرآنى فرستادند که بصریان را به حکم قرآن بخواند، ولى آن‌ها مسلم را هدف تیر ساختند و شهید کردند. بعد از موعظه‌های عمار و فرمایشات امیرالمؤمنین (ع)، در دهم جمادى الاولى جنگى را که عایشه شروع کرده بود ادامه دادند و امیرالمؤمنین (ع) در مقام مقابله با آن‌ها برآمدند. در این جنگ از لشکر امیرالمؤمنین که 20 هزار مرد جنگى بودند پنج هزار نفر شهید شدند و از لشکر عایشه که 30 هزار نفر بودند 13000 نفر کشته شدند.[5]
آخر الامر که پیروزى نصیب لشکر امیرالمؤمنین (ع) شد، حضرت کنار هودج عایشه آمدند و فرمودند: «اى حمیرا، پیامبر تو را امر کرده بود که به جنگ من بیرون آیى؟ آیا تو را امر نفرمود که در خانه خود بنشینى و بیرون نیایى؟ به خدا سوگند، انصاف ندادند آنان که زن‌های خود را پشت پنهان داشتند و تو را بیرون آوردند». محمد بن ابى بکر خواهرش را از هودج بیرون کشید. امیرالمؤمنین دستور داد او را به خانه صفیه دختر حارث بن ابى طلحه ببرند و بعد او را به مکه از مکه به مدینه فرستاد. در این جنگ زید بن صوحان که از بزرگان لشکر و شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بود شهید شد و آن حضرت بالاى سرش آمده فرمودند: «اى زید، خدا رحمتت کند که تعلقات دنیوى تو اندک بود و امداد تو در دین بسیار بود».