- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۱۲۵۱
- شماره مطلب: ۵۷۳۳
-
چاپ
جمال آفتاب
خضر راه عشق، رو در راه کرد
رو به سوی منزل دلخواه کرد
شاهد غیبش ز سر برْبوده هوش
دل پُر از گفتار امّا لب، خموش
لحظهای شد چشم حقبینش به خواب
کرد با وی، هاتفی در دم خطاب:
گر شتابانید چون باد صبا
مرگ گیرد پیشی اکنون بر شما
چون شنید این با لبان لعلگون
شاه گفت: «انّا الیه راجعون»
پور دلبندش علی، آن بیهمال
کرد ز استرجاع او، حالی سؤال
با پسر آن خواب خود را بازگفت
راز را در گوش سرو ناز گفت
بین چه گفت آن گلبن باغ یقین
با پدر، فرّخامام راستین
گفت: ای محو جمالت آفتاب!
نیست آیا راه ما حقّ و صواب؟
شاه گفتا: حقّ ذات کبریا!
راه ما حقّ است، بی چون و چرا
گفت: پس ما را ز مردن، باک نیست
مرغ عرشی، صید دام خاک نیست
-
وصل جانان
هشتم ذیالحجّه، آن بحر کرم
کرد با یاران خود، ترک حرم
کرد آهنگ منای کربلا
بُرد قربان تا کند آنجا فدا
-
امام و کعبه
مرحبا! طوباً لک! ای بیت عتیق!
«جائکَ المحبوب، من فجٍّ عمیق»
مرحبا بر طالع میمون تو!
حبّذا زین قدر روزافزون تو!
-
آهنگ رحیل
چون ز یثرب کرد، آن شاه جلیل
سوی شهر مکّه، آهنگ رحیل
در دل شب با دلی پُر داغ و درد
عزم تودیع رسولالله کرد
-
لفظ و معنا
یا حسین! ای جوهر پایندگی!
مرگ سرخت، رمز آب زندگی!
ای حیات محض! ای خون خدا!
وی چو ایزد، رحمتت بیمنتها!
جمال آفتاب
خضر راه عشق، رو در راه کرد
رو به سوی منزل دلخواه کرد
شاهد غیبش ز سر برْبوده هوش
دل پُر از گفتار امّا لب، خموش
لحظهای شد چشم حقبینش به خواب
کرد با وی، هاتفی در دم خطاب:
گر شتابانید چون باد صبا
مرگ گیرد پیشی اکنون بر شما
چون شنید این با لبان لعلگون
شاه گفت: «انّا الیه راجعون»
پور دلبندش علی، آن بیهمال
کرد ز استرجاع او، حالی سؤال
با پسر آن خواب خود را بازگفت
راز را در گوش سرو ناز گفت
بین چه گفت آن گلبن باغ یقین
با پدر، فرّخامام راستین
گفت: ای محو جمالت آفتاب!
نیست آیا راه ما حقّ و صواب؟
شاه گفتا: حقّ ذات کبریا!
راه ما حقّ است، بی چون و چرا
گفت: پس ما را ز مردن، باک نیست
مرغ عرشی، صید دام خاک نیست