کرب و بلا: حقیقت این است که سنت عزاداری و مرثیه‌سرایی بر مصیبت تکرار نشدنی سیدالشهدا (ع) میراثی است که از خود اهل‌بیت (ع) به ما رسیده است. از همان ظهر عاشورا که «ام سلمه» با دیدن چهره خاک‌آلود و پریشان رسول خدا سراسیمه از خواب برخاست و دختران عبدالمطلب را در نوحه‌خوانی و عزاداری بر مصیبت حسین بن علی (ع) به یاری طلبید.1

 

همان روزی که ام‌البنین (س) در عزای شهادت مظلومانه سیدالشهدا (ع) ناله سر داد و مدینه شهر  ماتم شد تا روزی که خاندان اهل‌بیت از سفر کربلا باز گشتند و خبر از حادثه عاشورا دادند.2

 

گفته‌اند روزی که امیر مؤمنان (ع) فرزندش عباس را بر دامان نهاده بود، دست‌هایش را می‌بوسید و به شدت می‌گریست، ام‌البنین با دیدن این صحنه حیرت زده دلیل گریه امام را جویا شد و حضرت با صدایی آرام و اندوه زده چنین فرمودند: به این دو دست نگریستم و آنچه بر سرشان خواهد آمد را به یاد آوردم.

ام‌البنین شتابان و هراسان پرسید: چه بر سر آن‌ها خواهد آمد؟ حضرت با اندوه و اثر در پاسخ چنین خبر دادند که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش حسین (ع) دستانش قطع خواهد شد. ام‌البنین به شدت گریست اما از اینکه فرزندش در راه اسلام قربانی می‌شود، خدای را سپاس گفت.3

 

علامه مامقانی می‌نویسد: علاقه و ارادت بانو ام‌البنین به امام حسین (ع) به علت امر امامت بود و اینکه به فرض سلامت امام، مرگ چهار فرزندش را بر خود آسان می‌دانست، نشانه بالا بودن میزان ایمان اوست.4

همین علاقه و ارادت بود که چون شنید چهار فرزندش همراه با حسین (ع) به شهادت رسیده‌اند، گفت: «کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.»5 ام‌البنین (س) پس از واقعه عاشورا و شهادت سیدالشهدا (ع) و فرزندانش هر روز به اتفاق فرزند خردسال حضرت اباالفضل (ع) به قبرستان بقیع می‌رفت  و اشک حسرت می‌ریخت و اشعار جان‌گدازی می‌سرود. مردم مدینه هم برای شنیدن سروده‌های حزن‌آورش، کنار او جمع می‌شدند و هم‌نوا با او می‌گریستند. حتی نقل شده است مردان قسی‌القلبی چون مروان بن حکم نیز از مرثیه‌های او گریستند.6

 

اعلان مظلومیت امام حسین (ع) توسط ام‌البنین (س) با همین مرثیه‌سرایی و برپایی مجلس عزا اتفاق افتاد. هرگاه امام حسین (ع) را به یاد می‌آورد و مصیبتش را یادآور می‌شد، مصیبت چهارگوشه قلبش را فرامی‌گرفت و جز حسین چیزی احساس نمی‌کرد و سخنی بر زبان نمی‌آورد.

 

رفتن ام‌البنین به بقیع و نوحه‌سرایی‌هایش در محلی که ازیک‌ طرف محل تجمع مردم بود و از طرف دیگر کنار قبرها قرار داشت، سبب می‌شد تا دل‌های شنوندگان از ناله‌ها و مرثیه ‌سرایی‌اش بیشتر متأثر شود و این‌گونه بود که اولین خیمه‌های عزای شهدای کربلا را در قبرستان بقیع برپا شد.

 

هشتم شوال سال  1344 هجری قمری در روزی که «یوم الهدم» نام گرفت، با فتوای 15 نفر از مفتیان مدینه مبنی بر ممنوعیت ساختن بنا بر روی قبور پس از تخریب در سال 1220 قمری بار دیگر به زمینی مسطح تبدیل شد و اکنون سال‌ها از ویرانی‌اش می‌گذرد؛ قبرستانی که محل دفن ائمه (ع)، همسران و بانوانی از خاندان رسول خدا و تعداد زیادی از بزرگان و صحابه رسول خدا بود  و اکنون جز تلی از خاک باقی نمانده است.

 

 

____________________________________________________________________

منابع:

1- امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 132؛ تاریخ یعقئبی، ج 2، ص 245.

2- مقتل الحسین (ع)، ابومحنف

3- سفینه البحار، ج2، ص 155؛ خصائص العباسیه، ص 119.

4- تنقیح المقال، ج3، ص 70؛ تذکره الخواص، ص 249.

5- مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 33.

6- ادب الطف، ج1، ص 71.