به گزارش کرب و بلا، شب بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجری، زهر شمشیری که دو شب قبل ابن ملجم مرادی در محراب عبادت با آن بر فرق امام علی (ع) ضربتی وارد کرده بود، اثرات سوء خود را بر وجود مبارک آن حضرت نمایان ساخت و اینجا بود که مولای متقیان برای ایراد آخرین وصایا، اهل بیت خود را فراخواند.
نوشتهاند که ایشان پیش از وصایای خود عذر همه را بهجز فرزندان فاطمه (س) خواستند که طبیعی بود یکی از آنهایی هم که باید مجلس را ترک می کرد عباس بن علی (ع) بود که البته امام علی (ع) ایشان را خطاب قرار داده و فرمودند: تو بمان! که عباس (ع) در جواب گفت: اما مادر من امالبنین است. با این حال فرمان پدر را اطاعت کرده و در مجلس ماندند.
اما مراد امام علی (ع) از این کار چه بود؟ ایشان با حالی ناخوش دست عباس (ع) را در دست گرفته و آن را در دستان مبارک امام حسین (ع) قرار دادند و فرمودند: پسرم. برای برادرت حسین، زین پس روزگار و مصایبی سخت در پیش است. او برحق است و از تو می خواهم همواره کنار او بمانی و حامیش باشی که مظلومتر از مظلومیت برادرت نیست.
ایشان ادامه دادند: فرزندم، زود باشد که چشمم به تو در قیامت روشن گردد؛ فرزندم، چون روز عاشورا فرا رسید و داخل آب (فرات) شدى مبادا از آن آب بنوشى در حالی که برادرت حسین(ع) تشنه باشد.
پس از آن امام علی (ع) به حسنین (ع) رو کرده و فرمودند: یا أبا محمد و یا أبا عبدالله کأنی بکما و قد خرجت علیکما من بعدی الفتن من هاهنا فاصبرا حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ.
(پس از من به خصوص بر شما فتنههاى بسیار از جهات مختلف واقع خواهد شد، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما که او بهترین حکمکنندگان است.)
اقوال تاریخی حاکی از آن است که پس از ایراد این سخنان فضای اتاق منقلب شد و همگی گریستند و پس از آن امام علی (ع) به فرزند برومند خود امام حسین (ع) رو کرده و گفتند: یاحسین! من در خانهام میمیرم ولی تو در صحرا کشته میشوی. من پوشیده از این دنیا میروم ولی تو را در صحرا عریان رها میکنند و آنگاه رو به امام حسن (ع) ادامه دادند: برای من مراسم تدفین میگیرند اما به تابوت تو در کوچه سنگ میزنند.