به گزارش کرب و بلا، تفاسیر بسیاری در مورد واقعه عاشورا از سوی برخی محققان و پژوهشگران فلسفه و تاریخ اسلام وجود دارد. به طور مثال تفسیری قدیمی از مولانا درباره عاشورا موجود است که در آن این شاعر و عارف نام‌آشنا معتقد است امام حسین (ع) عاشق شهادت بود. روز عاشورا را که سلطان عشق از بند تن رست و به وصال رسید باید آن را جشن گرفت نه عزاداری کرد. مولانا بر این باور بود حرکت امام عاشقانه است نه عاقلانه.

 

در تفسیر دیگری که مربوط به نیم‌قرن اخیر می‌شود شاهد هستیم که مثلاً صالحی نجف‌آبادی علم لدنی امام را  منکر شده و حرکت امام را در راستای کسب حکومت اسلامی و تشکیل دولت اسلامی برای ایجاد حکومت نبوی قلمداد می‌کند و عدم توفیق امام در این راه را تنها به خاطر خیانت یاران و دشمنی دشمنان برمی‌شمرد.

 

دکتر علی شریعتی اما تفسیری نه مانند تفسیر سنتی و نه مانند تفسیر صالحی نجف‌آبادی ارائه می‌دهد و معتقد است امام حسین (ع) از شهادت خویش آگاه بود و اما او برای اصلاح دین جدش به قیام پرداخت تا شهید شود و خونش اقتدار حکومت اموی را به چالش بکشد. به قولی یا بمیران یا شهید شو.

استاد مطهری قیام امام حسین (ع) را در راستای امر به معروف و نهی از منکر می‌داند

متفکر شهید استاد مرتضی مطهری اما قیام امام حسین (ع) را در راستای امر به معروف و نهی از منکر دانسته تا شعائر دینی دوباره اقامه شود و معتقد است قیام عاشورا در راستای تشکیل حکومت اسلامی نبود بلکه با از بین رفتن شعائر دینی در حکومت اموی برای احیای دین نبوی صورت گرفته است.

 

و این اواخر تفسیری از عبدالکریم سروش پیرامون این موضوع ارائه می‌‌شود که او حرکت امام (ع) را یک استثنا در بین سایر امامان می‌داند که در نهایت شهادت عزتمندانه را بر زیستن ترجیح داد. او معتقد است امام حسین (ع) مخیر بین عزت و ذلت شده بود و او عزت را انتخاب کرد  در حالیکه باقی امامان مخیر بین عزت و ذلت نشده بودند. او به تفاسیری که ذکر شد نیز اشاره می‌کند  و تفسیر واعظان و مداحان را نیز که بیشتر تفسیری سنتی و در آن جنبه‌های اسطوره‌ای پررنگ شده است را به این مجموعه اضافه می‌کند.

 

بهمن شیرازی، محقق و پژوهشگر فلسفی درباره اشارات عبدالکریم سروش به این تفاسیر که آنها را به دو دسته تفاسیر سنتی و تفاسیر مدرن تقسیم می‌کند، گفت: تعبیر ایشان درباره تفسیر سنتی و مدرن، بسیار مضطرب و غیرمحققانه است. سروش سنت را در معنی اصیل کلمه که عبارتند از فرادهش تاریخی و ودایع و امانات تاریخی، به کار نمی‌برد و به معنای سنت در قرآن و سخنان پیامبر و ائمه در صدر اسلام و نیز اصطلاح علمی آن در عالم اسلام توجه ندارد و سنت در برابر مدرن قرار می‌دهد که مراد از آن آداب و رسوم و عادات اجتماعی است.

 

وی ادامه داد: سروش در اطلاق تفسیر سنتی به واقعه عاشورا براساس آرای متقدمین خود به روشنی بیان نکرده‌ است که آیا مرادش از سنتی و مدرن، اشاره به دو زمان تاریخی است یعنی دوره پیش از مدرنیته  و یا پس از آن و یا مراد روش علمی و تفسیری سنتی و روش علمی مدرن است؟ و لذا چنین تعبیری فاقد اتقان و اعتبار علمی و تاریخی است.

چگونه واقعه ای زنده همچون عاشورا  را می توان اسطوره نامید؟

شیرازی تصریح کرد: چگونه واقعه‌ای را که حقیقت بسیار زنده‌ای دارد و از چهارده قرن پیش در روایات تاریخی و نقل شاهدان، منابع و مآخذ بسیار آمده است، می‌توان اسطوره (میت) نامید و آیا مگر حقیقتی زنده‌تر از واقعه کربلا در تاریخ هست؟

 

این محقق و پژوهشگر فلسفی افزود: سروش در تعابیر خود، روایات تاریخی در منابع شیعی و غیرشیعی و مقاتل و کتب تاریخی را که مبنای تدوین آثار تاریخی بوده است و کتاب منتهی‌الامال محدث قمی نیز یکی از آن‌هاست با بحث خطابه‌های واعظان و مدح مداحان درهم می‌آمیزد و همه را به عنوان تفسیر سنتی و اسطوره‌ای مورد انتقاد قرار می‌دهد. آیا خطابه و مداحی مبدأ و منشأ تدوین آثار تاریخی بوده است؟ آیا این طرز بحث علمی است؟ تاریخی و عقلانی است؟ یا اینکه با یک شوخی تلخی روبرو هستیم؟

 

وی تأکید کرد: ما اجازه نداریم که سخن برخی واعظان و مداحان که ممکن است حرف‌های سست بزنند را به باقی تعمیم داده و آنان را در این مورد صاحب‌نظر بدانیم هر چند که دکتر سروش و افراد نظیر ایشان، اقوال آنها را نیز در ردیف و هم‌طراز با  فیلسوف سنجش کرده و این در حالی است که برخی از این اظهارنظرها از سوی مادحین و واعظان در مورد خاصی همچون واقعه عاشورا بی‌پایه و اساس است.

 

شیرازی گفت: عقاید همچون ایشان در باب این واقعه بر این مبناست که اهل اسلام واقعه عاشورا را از متن تاریخ اسلام، انتزاع و جدا کنند و بحثی از قضا، قدر و جایگاه امام به عنوان وصی پیامبر و وارث علم او به میان نیاید. آیا ما می‌خواهیم در افق فهم تاریخ واقعه قرار گیریم و حادثه کربلا را فهم کنیم و یا اینکه می‌خواهیم صورتی از فهم امروزی به تاریخ کربلا بزنیم و ذهنیات امروزی خود را به جای فهم حقیقت واقعه، مطرح کنیم.

 

این محقق و پژوهشگر فلسفی اظهار داشت: بنا به اعتقاد ایشان و بسیاری دیگر که با نظریات دکتر سروش هم‌عقیده هستند تفسیر صالحی نجف‌آبادی، تفسیر عقلانی نامیده‌ شده است؟ آیا مفهوم این نامگذاری، این نیست که تفسیرهای دیگر به زعم ایشان، عقلانی نیست؟  و از کجا معلوم که آنچه که خود ایشان نسبت به عاشورا عقیده به آن دارند و تفسیر می‌کنند عقلانی باشد؟

 

خود صالحی مدعی است که بر اساس مدارک تاریخی معتبر، واقعه را بررسی کرده است. او برخلاف دکتر سروش به این نکته واقف بوده است که اگر بگوید واقعه تاریخی را تفسیر عقلانی کرده‌ام، نقض غرض است؛ برای همین مدعی بررسی تاریخی بر اساس مآخذ و منابع دست اول است و نه بررسی عقلانی. منظور این نیست که کار خود را عقلانی نداند، بلکه اگر این نام‌گذاری بشود، باید به این پرسش پاسخ دهند که چرا بررسی منتقدین صالحی و از جمله، شهید مطهری و دکتر شریعتی، عقلانی نباشد؟ باید گفت که تفسیر دکتر سروش نه مبتنی بر تحقیق تاریخی متقن و نه عقلانی است.

سروش با طرح مسئله عزت، بروز واقعه عاشورا را در حد یک مسئله روانشناختی تقلیل می‌دهد

شیرازی افزود: حال به نظرات و تفاسیر عنوان شده طی نیم‌قرن اخیر می‌پردازیم و ابتدا تفسیر دکتر شریعتی پیرامون عاشورا که واجد نکته مهمی است زیرا از آنجا که رسوایی بنی‌امیه را به معنی رسوایی روایت اموی از اسلام می‌داند، می‌توان گفت که از مقصد واقعه قیام، دور نشده است و جالب اینکه سروش نظر دکتر شریعتی را رد می‌کند و خود با طرح مسئله «عزت»، آن را تقلیل روانشناختی می‌دهد و این جای تعجب دارد.

 

وی تصریح کرد: او در مورد نگرش شهید مطهری هم نظر دقیقی ندارد چرا که اولاً شهید مطهری به تصریح و تلویح بیان کرده است که کار حسین بن علی (ع) «حماسی» است و هر مرثیه نیز باید مرثیه این حماسه باشد و نگرش‌های غیر حماسی را مورد انتقاد قرار داده است و نکته جالب اینکه سروش سعی در پوشاندن آن دارد چرا که آنچه وضع کنونی نظام سلطه را در جهان تهدید می‌کند، همین حماسی بودن است. آن هم حماسه حقیقی، تاریخی و زنده و نه اسطوره‌ای مضافاً بر اینکه امر به معروف و نهی از منکر که استاد مطهری می‌گوید، امر و نهی رایج و متعارف مسلمین نیست بلکه قرآنی است.

 

شیرازی ادامه داد: حال به تفسیر خود عبدالکریم سروش می‌پردازیم فارس که ابتدا می‌گوید تفسیر دیگران هیچ‌کدام  صحیح نیست. او می‌گوید امام حسین (ع) امنیت نداشت و در یک مخمصه گرفتار آمده بود و چون نمی‌خواست که ذلت را بپذیرد، عزت را برگزید و کشته شد. این تفسیر، تفسیر روان‌شناسانه است و حقیقت  بسیار مهمّی را به امری فردی و روانشناسی فرد، تقلیل داده و آن را فرو می‌کاهد و البته پرسش اینجاست که اگر امام حسین (ع) می‌خواست صرفاً عزت فردی خود را حفظ کند ، چرا زن و فرزند و یاران خود را در جهاد و تبعات آن وارد کرد. از جمله اسارت زن و فرزندان دختر را در حالیکه نیازی به این کار نبود و مانند مسلم می‌توانست  به تنهایی جهاد کرده و شهید شود و به عزت هم رسیده بود در حالیکه باید گفت او پیش از عزت خود، حفظ حدود حق را می‌خواست و برافراشتن پرچم اسلام علوی و سرنگونی اسلام اموی را نظرش بود و اصلاح امت پیامبر را می‌خواست.

سروش بیان می‌کند که اصلاً امام به دنبال قیام نبود!

وی گفت: سروش بیان می‌کند که اصلا امام به دنبال قیام نبود. پس خطبه منا در پایان عُمر معاویه برای چه بود؟ نپذیرفتن توصیه‌ها برای نرفتن به عراق برای چه بود؟ آیا آنان خطر را می‌دانستند و امام نمی‌دانست؟ اگر صرف امنیت شخصی مطرح بود، چرا به یمن یا جای دیگر نرفت؟ سخن سروش درباره استثنایی بودن کار امام حسین (ع) در میان ائمه، ناشی از نشناختن مبانی و مبادی اسلام حقیقی است.

 

شیرازی اظهار داشت: سروش می‌گوید امام حسین (ع) فرا فقهی عمل کرد زیرا اگر براساس  فقه، عمل می‌کرد و کشته نمی‌شد، کار او مشروع بود و مورد سرزنش نبود اما فرا فقهی عمل کرد و عزت را برگزید. در اینجا دو امر بسیار مهم مورد غفلت ایشان است، یکی معنای فقه و تفقه قرآنی، غیر از فقه به عنوان یک رشته علمی در میان مسلمین است و امام  اولی به این تفقه قرآنی است و دوم  اینکه امام حسین (ع)  و سخن و رفتار او ، خود از مبادی فقه است نه اینکه او تابع فتاوای فقها باشد. فقها تابع او هستند و لذا تفسیر او نه بر اساس مشی دانشمندان اسلامی است که سخنش براساس بررسی روایات تاریخی از لحاظ بررسی سند و متن و دلالت روایت و نیز از لحاظ علم درایت باشد و نه بر اساس روش‌های تحقیق غربی‌ها  کار می‌کند.

 

وی در تشریح روش غربی تحقیق گفت: در غرب به‌طورکلی سه روش برای تحقیق وجود دارد، 1/ روش علمی ( ساینتیفیک متد)، 2/ روش پدیدارشناسی( فنومنولوژی) و 3/ روش زند آگاهی (هرمنوتیک). محققان بزرگ غربی دو روش اخیر را در بررسی‌های تاریخی و فرهنگی، بسیار بر روش علمی ترجیح می‌دهند و روش علمی را که مناسب فیزیک و علم تکنولوژیک است، برای تحقیق تاریخی و تفکر را گمراه کننده می‌دانند. براین اساس ما در کارهای دکتر سروش هیچ اثری از بررسی‌های پدیدارشناسانه و هرمنوتیکی نمی‌بینیم. از این گذشته به روش علمی هم وفادار نیست و گرنه امر ایمانی، اعتقادی و تاریخی را به امر روان‌شناسی فردی، تقلیل نمی‌داد.