به گزارش کرب و بلا، یونس نوربخش؛ عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران در قالب مطلبی که در پرونده ویژه «ملت امام حسین (ع)» با موضوع مطالعه اجتماعی قیام حضرت سیدالشهدا (ع) و جامعه امروز، منتشر شده، به ابعاد گوناگون واقعه عاشورا پرداخته است.
وی در این مطلب واقعه عاشورا و قیام امام حسین (ع) را در فرهنگ تشیع حائز جایگاه ویژهای دانسته و میگوید:
مبالغه نیست اگر بگوییم تشیع بدون عاشورا مثل بودیسم بدون بودا و اسلام بدون محمد (ص) است. اصول اسلام در همه مذاهب اسلامی، اعم از شیعه و سنّی مشترک است؛ اما دال مرکزی که هویت خاصی به هرکدام از آنها میبخشد و از دیگری متمایز میسازد، متفاوت است.
حسین و عاشورا و قدسیت او بهعنوان دال مرکزی تشیع همواره ثابت است
نوربخش روایتهای گوناگون از واقعه عاشورا را به مثابه گفتمام حاکم بر جامعه شیعی قلمداد کرده و در ادامه اظهار میدارد:
واقعه عاشورا قرنهاست قرائت و روایت میشود و نویسندگان و متفکران زیادی در جهان تاکنون در این خصوص آثاری را منتشر و پژوهشهای متعددی را انجام دادهاند. این روایتها و قرائتها در دورههای مختلف تاریخی و فرهنگی و اجتماعی مدام شکل میگیرند و بعضی تبدیل به گفتمان حاکم در بین شیعیان میشوند و گفتمانها و روایتهای دیگر را به حاشیه میرانند و این حرکت دَوَرانی همواره وجود داشته است و دارد.
گو اینکه حسین و عاشورا و قدسیت او بهعنوان دال مرکزی تشیع همواره ثابت است و هرکس، پیرامون آن، گفتمانسازی میکند و روایتهای خود را خلق و نقل میکند. البته با آغاز مدرنیته در اروپا و شکلگیری دولتهای سکولار در غرب و تأثیرهای آن بر جوامع شرقی و اسلامی، شاهد قرائتهای کاملاً سکولار از این واقعه هستیم و گاه روشنفکران میخواستند از تشیع عاشورازدایی کنند، به این بهانه که مناسک عاشورا خرافات و کهنهپرستی است یا تشیع مذهب گریه و غم و اندوه است. اما تأثیرهای عمیق اجتماعی و سیاسی این حادثه در طول تاریخ آنقدر گسترده و عمیق بوده است که این حملات راه به جایی نبرده و امروزه این مراسم در صدها نقطه جهان برگزار میشود. بسیاری از جنبشهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ تشیع در گذشته و دنیای معاصر ملهم از جریان عاشورا بوده است.
عضوهیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران همچنین عاشورا را شاخصی در نظریهپردازی دینی و شیعی معرفی کرده و تصریح میکند:
در متون شیعی، مثل کتابهای حدیث و ادعیه جایگاه مهمی دارد و توصیههای بسیاری برای ضرورت حفظ و حراست از آن به چشم میخورد. اساساً تشیع مشخصه اصلیاش نظریه امامت و ولایت است و امامان، شاخص حق و باطل به حساب میآیند و امام حسین (ع) در بین آنها درخشانتر و جذابتر است چرا که در متون دینی از حرارت و عشق امام حسین (ع) به عشقی تعبیر شده است که تا ابد سرد نمیشود. [1]
وی در تشریح اطلاق خون خدا به امام حسین (ع) میگوید:
درباره امام حسین (ع) به دلیل نقش او در واقعه عاشورا مقاماتی در متون شیعی آمده است که مختص اوست. همه امامان معصوم دارای مقامات بلندی نزد خدا هستند اما حسین خون خدا خوانده شده است. چه رابطهای بین حسین و خدا وجود دارد که او خون خدا تلقی میشود؟ مگر خداوند خون و جسمی دارد تا بمیرد و خون او ریخته شود؟ آیا حسین چنان در خداوند فانی شده بود که در عالَم معنا او خون خدا بود، همچنان که ابراهیم دوست خدا و عیسی روح خدا؟ آیا حسین به مقامی رسیده است که تقرب به او تقرب به خداست؟ آیا خداوند در او تجلی کرده است، همچنان که برای موسی بر درختی نورانی تجلی کرد؟ آیا این مقامات به دلیل مصائبی است که او در کربلا دید؟ ابراهیم، نبی خدا، وقتی آماده سربریدن فرزندش به دستور خداوند شد، در حالی که در عمل اتفاق نیفتاد و خداوند گوسفندی فرستاد تا ذبح کند و به این دلیل مقام و قربش پیش خدا فزونی گرفت، چرا حسین از او سبقت نجوید در حالی که مصائب او و ازخودگذشتگیاش برای خدا در حد کمال اتفاق افتاد؟ آیا او زیبنده عنوان خون خدا نیست؟ [2] اینها نشان میدهد واقعه کربلا در فرهنگ شیعه دال مرکزی است و همه گفتمان تشیّع بر این محور شکل گرفته است.
«جلال خدا» در سوره الرحمن، امامان معصوماند
این پژوهشگر دینی در این مطلب چنین ادامه میدهد:
نمونه دوم که نشان میدهد در باورهای شیعی حسین با خداوند پیوند خورده است، مقام جلال و اکرام اوست. در تفسیر نمونه شرح آیه «ذوالجلال والاکرام» آمده است «ذوالجلال از صفاتی خبر میدهد که خداوند اجل و برتر از آن است (صفات سلبیه) و اکرام به صفاتی اشاره میکند که حُسن و ارزش چیزی را ظاهر میسازد و آن صفات ثبوتیه خداوند، مانند علم و قدرت و حیات اوست.
کلمۀ «ذُوالْجَلالِ وَالْإِکْرامِ» نامی از اسمای حسنای خداست که به مفهوم خود، تمامی اسمای جلال و اسمای جمال خدا را در بر میگیرد. مسمای این نام در حقیقت، ذات مقدسه خدایی است. [3] بنا بر بعضی نظرها این اسم، اسم اعظم خداست. [4] در روایت از رسول خدا (ص) چنین وارد شده است: «به یا ذا الجلال والاکرام پناه ببرید.» [5] از امام صادق (ع) نیز نقل شده است که مراد از «جلال خدا» در سوره الرحمن، امامان معصوماند. براساس این روایت، خدا بندگان خود را بهواسطه پیروی از امامان معصوم اکرام کرده است. [6] در باور شیعی، امام حسین (ع) در این بین بیش از هر کس مورد اکرام واقع شده و دوستداران او مورد اکرام بیشتری نزد خدا قرار میگیرند. بنابراین، امام حسین (ع) مظهر جلال و اکرام خداوند است و مایه تقرب به او. این تفسیر عرفانی از امامت در تشیع فهم جدیدی از دین توحیدی به دست میدهد که نزد اهل سنت متفاوت از آن است. آنها شفاعت را نوعی شرک تلقی میکنند ولی تشیّع امام را سایه جلالت او میداند.
نوربخش تأثیر واقعه عاشورا را تنها به حوزه های مذهبی و اجتماعی محدود نداشته و در ادامه تأکید میکند:
تأثیرهای حادثه عاشورا به دلیل تقدس امام در فرهنگ شیعه که او را انسان کامل میبیند و ویژگیهای واقعه عاشورا و امام حسین (ع)، فقط به حوزههای مذهبی و اجتماعی ختم نمیشود؛ بلکه در حوزههای هنری و زیباشناسی نیز مدنظر بوده است مانند نقاشی، خطاطی، نمایشنامه، معماری. گزافه نیست اگر بگوییم داستان حسین و یارانش تبدیل به اسطورههایی شدهاند که همسنگ و بلکه گرانسنگتر از اسطورههای ایرانی در شاهنامه هستند و همه دوست دارند در هر زمینهای از این اسطورهها استفاده کنند و هویت خود را با آنها معرفی کنند.
وی واقعه عاشورا را به جهت عظمت رویداد در حد و اندازه یک جریان اساطیری از زمان وقوع تا حالا و حتی تا آیندهای نامنتهی تلقی کرده و میگوید:
اسطوره سازی یکی از مهمترین شکلهای زبان در بیان احساسات و نمادها و تمثیلها هستند. اسطورهها روایتپذیرند و روایتهای متعددی را میپذیرند و افراد با نقل روایتهای مختلف سعی میکنند با آن همذاتپنداری کنند و جای قهرمان داستان باشند. به بیان اشتراوس، اسطورهها خرافه و افسانه نیستند. آنها قانونمند و ساختارمندند و نماد و نشانهای از ساختار اجتماعی و نظم جامعه و روح آن فرهنگ به حساب میآیند. در حقیقت، اینها الگوها و آرمانها و امیدهای جامعه هستند که بهشکل اسطوره درآمدهاند. بعضی از اسطورهها معلوم نیست چه زمانی و چگونه شکل گرفتهاند و باورمند شدهاند اما واقعه عاشورا رویدادی واقعی و مذهبی است که قهرمانان آن، اسطورهای شدهاند و میزان باورمندی مردم به آنها بهدلیل شخصیتهای قدسیش، آنقدر قوی است که تأثیرها و تألمات روحی و رفتاری زیادی را بر جای میگذارد. در تکثیر و خلق روایتهای جدید از این اسطورهها نظامهای سیاسی مٶثر بودند و متناسب با اهداف خود در آن تأثیر گذاشتند اما این واقعه محصول نظامی سیاسی نبود تا با تغییر آن از بین برود. آلبویه و صفویه و قاجار در رشد و گسترش مناسک عاشورایی نقش داشتند اما نه آن را خلق کردند، نه پهلوی توانست آن را از دال مرکزی تشیع خارج کند. هرکدام از آنها روایتهایشان را از آن تغییر دادند تا متناسب با برنامههای خود از آن بهرهبرداری کنند.
واقعه عاشورا در تابآوری جامعه در سختیها و تخفیف آلام آنها نقش داشته است
وی در ادامه این مطلب واقعه عاشورا را رویداد منعطف و سازگار با هر روایتی که از آن صورت میگیرد تلقی کرده و عنوان میکند:
خلق و تکثیر روایتهای متعدد، نظیر فداشدن حسین برای آمرزیده شدن امت، دلبری حسین در روایت عارفانه از او، قیام حسین برای اصلاح، انقلاب حسین برای پایینکشیدن کاخ ظلم، تراژیککردن این واقعه یا حماسیکردن آن از جمله روایتهایی هستند که تاکنون مطرح شدهاند اما امام حسین (ع) با هر روایتی که از او داشته باشیم، در فرهنگ تشیّع و ایران زنده و جاوید است. این فرهنگ در انسجام اجتماعی و احساس هویت ایرانی و شیعی، تابآوری جامعه در سختیها و تخفیف آلام آنها نقش داشته است و جامعه ایرانی از پایبندی به این مناسک هیچ وقت احساس تحمیل یا بیهودگی نداشته است بلکه آنها سخاوت و انساندوستی و مهرورزی خودشان را در این مناسک به نمایش میگذاشتند و گمشدههای خود در حوزههای سیاسی و اجتماعی، مانند آزادی و آزادگی و پیروزی بر دشمن را در آن جستوجو میکردند.
این عضو هیت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران به درسها و عبرتهای واقعه عاشورا اشاره کرده و میگوید:
امید به رهایی و رسیدن به موفقیت در سختترین موقعیتها از درسهای عاشوراست که مایه عبرت و پندآموزی آنها قرار میگرفت. درسهای عاشورایی با این منظر بیشتر از جنس اخلاقی و عرفانی است تا سیاسی و این در حالی است که عاشورا بهعنوان مکتب، بیشتر از حیث درسهای سیاسیاش موردتوجه قرار میگیرد. درس و عبرتهای عاشورا نهتنها در محرم و صفر بلکه در ایام دیگر نیز به مناسبتهای مختلف در خانهها و هیئتها مرور و تکثیر میشوند. در این نقل روایتها که عمدتاً شفاهیاند، بزرگنماییها یا کمگوییها و گزافهگوییهایی نیز وجود دارد که مورد نقد و اعتراض واقع میشد و گاه آنقدر سیاهنمایی میشد که اصل واقعه و ابعاد و تأثیرهای آن در جامعه ایرانی و جامعه شیعی و اسلامی فراموش میشد. غافل از اینکه این حادثه، مرکزی دارد و پیرامونی و آن دال مرکزی اصیلتر و قدسیتر و عمیقتر از آن است که فراموش شود. بدیهی است رشد خرافات و مناسکگرایی و تشیع گریه و اندوه در این نوع روایت از عاشورا امکان بیشتری برای مطرحشدن دارد چراکه در این روایت، اصل واقعه تحتالشعاع کارکرد التیامبخشی و همدردی و تراژیک قصه است و خود مراسم و مناسک عاشورا مهمتر از فلسفه آن است. از این رو، در دوره صفویه بهسبب اقتضائات سیاسی و اجتماعی، جریان مناسکگرایی و نگرش اخباریگری به حادثه عاشورا قوت گرفت.
نگارنده این مطلب در پرونده ویژه «ملت امام حسین (ع)» در ادامه اذعان میکند که عاشورا مرز فرهنگ و اسطوره را نیز درنوردیده است و اظهار میدارد:
واقعه عاشورا از مرزهای فرهنگ و اسطوره عبور کرد و به مکتب تبدیل شد: مکتب جهاد و شهادت. طرح عاشورا بهعنوان مکتب و فلسفه زندگی، آن را از دایره فرهنگی و ملی خارج کرد و پدیدهای بینالمللی شد که خیلی سریع پیروان و رهروان و دوستداران آن را در جهان به هم نزدیک کرد. در تأثیرهای جهانی وقوع انقلاب اسلامی، پیامهای عاشورایی انقلاب را مورد توجه آزادیخواهان در جهان اسلام قرار داد. مسلمانان آن را راهی برای آزادی و رسیدن به اسلام واقعی دریافتند و در این مسیر حتی مرزهای شیعه و سنّی درهم نوردیده شد و این دو مذهب اسلامی بعد از قرنها فاصله، به هم نزدیک شدند؛ اگرچه بعدها این فاصله دوباره ایجاد شد و آن دوره وحدت، همچون ماهعسلی بود که خیلی زود به پایان رسید اما اوج این جریان جهانی در پیوستن به جریان حسینی را مجدد در سالهای اخیر در راهپیمایی اربعین شاهدیم که میلیونها انسان، با شور حسینی پیاده تا حرم راهپیمایی میکنند. نمیخواهم ادعا کنم مراسم اربعین، مراسمی سیاسی است اما بدون شک، موجب اجتماع شیعیان از سراسر جهان شده و همچون حج، نمایش عظیم مذهبی و وحدت شیعی از کشورهای مختلف است. به نظر میرسد مکتب حسینی بهعنوان جریانی فکری و اجتماعی قویای همواره وجود داشته باشد و هر از چند گاهی اوج بگیرد و برای آزادیخواهی و استقلالخواهی از بیگانگان، بهعنوان ایدئولوژی شیعیان مطرح باشد.
آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند، باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیاند
دکتر شریعتی این مکتب را اینگونه توصیف میکند:
«مسؤولیت شیعهبودن یعنی چه، مسئولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین که همه صحنهها کربلاست و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسینبودن یا زینببودن را، یا آنچنان مردن را، یا اینچنین ماندن را.»
«آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدیاند.»
«اگر در جامعهای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم، هم زندگی خواهیم داشت، هم آزادی، هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت، هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمنشکنی و هم عشق به خدا.»
نوربخش در پایان به شرح این موضوع که چرا از عاشورا تعبیر به مکتب نیز میشود که باید مورد توجه پدیدههای معاصر نیز قرار گیرد، اینگونه توضیح میدهد:
مکتب یعنی ایدئولوژی حرکت برای تغییر وضع و نظم موجود. در مکتب فقط دوستدار بودن یا هوادار از نوع سلبرتیها بودن کافی نیست. اینجا رهرو و پیرو لازم است. این دیدگاه با رشد و گسترش اسلام سیاسی در دهههای گذشته و بازگشت دین به عرصه عمومی قوت گرفت. جنگ سوریه، اشغال عراق و افغانستان این نوع نگرش را تقویت و توسعه داد. همانطوری که ظهور داعش مجدداً ضربهای به اسلام سیاسی وارد کرد چراکه این نوع از اسلام معادل با خشونت دینی فهمیده شد. اینکه در آینده، جریان عاشورا تا چه اندازه میتواند جریانساز باشد و کدام قرائت خود را بهعنوان گفتمان غالب قرار دهد، بستگی به بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی منطقه دارد. در حال حاضر، دو رویکرد رادیکال در برابر هم وجود دارد: جریانی که بهشدت به فروپاشی غرب و درخشش مجدد جهان اسلام معتقد است و جریانی که اصل را سکولاریزهشدن میداند و معتقد است اسلام سنتی و فرهنگی مجدد به عرصۀ اجتماعی ایران بازخواهد گشت؛ چراکه عصر ایدئولوژی و مذهب سپری شده است و جهان آن را دوباره انتخاب نخواهد کرد. به نظر میرسد با فروپاشی کمونیسم و گسستهای جدی که در نظام نولیبرالی غرب ایجاد شده است، جریانهای سومی که بتوانند تفسیر و تبیین مقبولتری از نظم جدید پیشنهاد دهد، عموم مردم از آن استقبال خواهند گرفت؛ از این رو، در این دوره گذار و خلأ گفتمانی غالب، شاهد اقبال به جریانهای پوپولیستی هستیم.
پینوشت:
[1] حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «اِنَّ لقَتل الحُسینِ حَرارَهً فی قُلوبِ المومِنین لاَتبُردُ اَبَداً»؛ کشتهشدن حسین آتشی در دل مٶمنان درانداخته است که هرگز سرد نخواهد شد.
(مستدرک مسائل ج 10)
[2]Babai,Habibollah (2014) Journal of Ecumenical Studies, 49:4, fall ,P. 651-656
[3]. ترجمه المیزان، ج 19، ص 169
[4] مصباح کفعمی، ص 306.
[5] تفسیر نمونه، ج 23 فص 136 اثنا عشر رساله، محقق داماد، ج 8، ص 16.
[6] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یومالحشر فی شرح (ال) باب الحادی عشر، در حسنبن یوسف علامه حلّی، البابالحادی عشر للعلامه الحلی، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، 1365 ش.