در عاشورا، یاران اباعبدالله علیهالسلام خود را بر «دین علی» معرفی میکنند و در مقابل، برخی یاران عمرسعد خود را بر «دین عثمان» میدانند. این تقابل و رویارویی «دین علی و دین عثمان» گواه دو جریان است که هر چند ریشههای آن را باید پیش از عثمان دانست اما اوج این تضاد و بارز شدن این دو جریان را در همان عصر عثمان باید جستوجو کرد.
عصر عثمان، عصر اقتدار معاویه، تبعید یاران بزرگ پیامبر (ص) ازجمله ابوذر به ربذه، ایجاد فضای رعب و وحشت و خشونت، ترویج اندیشههای مرجعه، جبرگرایی و علوی ستیزی است. این فضا و ترویج این اندیشهها، به تثبیت قدرت و ثروت امویان، توجیه خباثتها و خیانتها و ساختن فضایی رخوت زده، خمود و خاموش و تن سپردن به هر شرایط و موقعیتی منجر میشد.
عاشورا در روزگاری به وقوع میپیوندد که جریان غالب فکری مردم عوام به دلیل تبلیغات گسترده اموی در چند حوزه ترویج اندیشه مرجعه، جبرگرایی و باور ناروا به قضا و قدر و مشروعیت بخشی به سلطنت و اشرافیت سامانیافته است.
1. ترویج اندیشه مرجعه
تفکر مرجعه را در روشنترین تبیین «فضل بن شاذان نیشابوری» گزارش کرده است: «اصلی که مرجعه بدان عقیده دارند این است که اگر یکی از آنان، پدر، یا مادر، پسر یا دختر و برادرش را ذبح کند، ایشان را در آتش بسوزاند، یا آنکه مرتکب زنا و سرقت و قتل نفسی شود که خدا حرام کرده، یا آنکه قبر آنها را بسوزاند، یا کعبه را خراب کند، یا نبش قبر نماید یا مرتکب کبیرهای گردد که خداوند از آن نهی کرده است، این اعمال ایمان وی را فاسد نمیکند و او را از ایمان خارج نمیگرداند. چنین فردی مادام که به زبان اقرار بر شهادتین دارد، ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل است، حتی اگر آنچه میخواهد انجام دهد و مرتکب کارهایی گردد که خدا از آنان نهی کرده است.»[1]
عصر عثمان، عصر اقتدار معاویه، تبعید یاران بزرگ پیامبر-صل الله علیه و آله وسلم- ازجمله ابوذر به ربذه، ایجاد فضای رعب و وحشت و خشونت، ترویج اندیشههای مرجعه، جبرگرایی و علوی ستیزی است. این فضا و ترویج این اندیشهها، به تثبیت قدرت و ثروت امویان، توجیه خباثتها و خیانتها و ساختن فضایی رخوت زده، خمود و خاموش و تن سپردن به هر شرایط و موقعیتی منجر میشد.
رواج چنین تفکری هر جنایتی را مباح میکند و هر عملی را جایز میداند و اگر تأمل شود زیرساخت رفتار اموی را همین باور توجیه میکند. بخش عمده فجایع عصر اموی نیز با همین پشتوانههای نظری و فکری صورت میپذیرد و حتی «کربلا» و شقاوت و قتل عام بیرحمانه فرزندان پیامبر (ص) و اصحاب بزرگواری که عمده آنان برای سپاه عمرسعد شناخته شده بودند و گاه پس از شهادت آنان، عناصری از سپاه دشمن به قاری قرآن بودن و زاهد و پارسا و یار پیامبر بودنشان اشاره میکردند، با همین تفکرات ممکن و میسر شد.
2. جبرگرایی و باور ناروا به قضا و قدر
نظام اموی و باورمندان و اندیشه گستران آن، مبلغ تفکر جبر بودند. رسانههای گوناگون چون منبر و خطابه، شعر، روایات ساختگی و گاه تأویل و تفسیرهای انحرافی از آیات و روایات، فضای اجتماعی را برای پذیرش اندیشههای جبرگرایانه آماده کرده بود.
رهآورد باور جبر، تأیید و تفسیر ستم، توجیه گناه و فساد، سکوت و خاموشی در مقابل جنایات و فجایع و حتی همراهی با آنان بود.
مطالعه برخوردهای عبیدالله با مسلم بن عقیل، زینب کبری (س) و قافله اسیران و نیز محاجه یزید با امام سجاد(ع)و زینب کبری (س) و دیگر اسیران و خطبهخوانیهای عبیدالله و یزید و مبلغان رسمی پس از وقوع حادثه کربلا گواه ترویج و تعمیق این تفکر در جامعه آن روزگار است.
یزید به آیه 26 سوره آلعمران استناد میکند و پیروزی خود را و برتری یافتنش در کربلا را اراده الهی میخواند: «قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی قدیر» با پاسخ کوبنده امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) مواجه میشود. پاسخ امام سجاد (ع) به یزید شنیدنی است وقتی نام امام را پرسید و امام پاسخ داد "علی"، یزید گفت: «مگر علی را خدا در کربلا نکشت؟ (منظور یزید حضرت علیاکبر بود)» و امام پاسخ داد: «مردان شما برادرم را کشتند.»
تلاش امام سجاد (ع) را در شکستن اندیشه جبر در این آیه میتوان یافت که امام سجاد (ع) هنگام ورود به کاخ یزید قرائت کرد: «هیچ رویداد سختی در زمین و در زندگی شما رخ نمیدهد مگر آنکه در کتابی پیش از آن ثبت گردیده است. این کار بر خدا آسان است و برای آن است که تا بر آنچه از دستتان رفته است اندوهگین نشوید و به دست آوردهها مغرورتان نسازد که خداوند خودبزرگبینان مغرور را دوست ندارد.»[2]
یزید با شنیدن این آیه با همان تفکر جبرگرایانه و برای تبرئه خویش این آیه را تکیهگاه خود قرارداد: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر؛ و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیاری درمیگذرد»[3] اما امام در سخنانی که در تفسیر این آیه میآورد، هوشمندانه مرزهای اشتباه برانگیز جبر و اختیار را روشن میسازد و پندارهای باطل یزید را آشکارا رد میکند.