اسیران را به طرف قصر یزید حرکت دادند. آنان زمانی به مجلس یزید وارد شدند که سر امام حسین -علیه‌السلام- در برابر یزید بود و با چوب دستی به لب‌ها و دندان‌های آن حضرت می‌زد و اشعار ذیل را که از عبدالله بن زبعری[1] است، می‌خواند:[2]

 

«لَیْتَ اَشْیاخی بِبَدْرٍ شَهِدُوا                 جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الْاَسَلْ

 

فَاَهَلِّوُا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً                      ثمًّ قالوُا یا یَزیدُ وَ لاتَشَلْ

 

قَدْ قَتَلْنَا الْقَرْمَ مِنْ ساداتِهِمْ                  وَ عَدَّلْناهُ بِبَدْرٍ فَاعْتَدَلْ

 

لَعِبٌتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا                     خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْیٌ تَزَلْ

 

لَسْتُ مِنْ خُنْدُفٍ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ                مِنْ بَنی اَحْمَدَ ما کانَ فَعَلْ

 

ای‌کاش پیران قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، می‌دیدند که چگونه قبیله خزرج در برابر نیزه­ ها به زاری افتاده‌اند.

 

از شادمانی هلهله می‌کردند و می‌گفتند ای یزید دستت درد نکند.

 

به تلافی جنگ بدر، بزرگان آنان را کشتیم و حسابمان با آنان تسویه شد.

 

خاندان هاشم با سلطنت بازی کردند وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.

 

من از دودمان خندف نباشم اگر کینه‌ای را که از محمد در دل دارم، از فرزندان او نگیرم.»

 

این صحنه جان‌گداز بر اسرا بسیار تلخ و گران آمد. امام سجاد (ع) رو به یزید کرد و فرمود: چه گمان می‌کنی اگر جد ما پیامبر خدا (ص) ما را در چنین حالتی می‌دید؟

 

یزید بر خود لرزید. مجلس متشنج شد. یزید دستور داد زنجیرها را باز کنند و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند، اگر بین او و شما خویشاوندی بود، چنین نمی‌کرد.

 

یزید به امام سجاد (ع) گفت: پدرت خویشاوندی را با من قطع کرد، حق مرا انکار نمود و بر سر قدرت و سلطنت با من منازعه کرد. خداوند با او چنان رفتاری کرد که دیدی.[3]

 

«وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَهٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ[4]

 

اگر شما را مصیبتی رسد، به خاطر کارهایی است که می‌کنید و خدا بسیاری از گناهان را عفو می‌کند.»

 

امام سجاد (ع) این آیه را تلاوت فرمود:

 

«مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ[5]

 

هیچ مصیبتی به مال یا جانتان نرسد، مگر پیش از آنکه آن را بیافرینیم، در کتابی نوشته شده است و این بر خدا آسان است.»

 

امام سجاد (ع) در این روایت در برابر تطبیق ناصحیح آیه‌ای از قرآن، به آیه دیگری استناد می‌کند.

 

امام سجاد (ع) فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخر، حکومت در دست آبا و اجداد من بوده است پیش از آنکه تو متولّد شوی. جد من علی (ع) که خداوند از او خشنود باد، در بدر و اُحد و احزاب، پرچم پیامبر خدا در دستش بود و در دست پدر تو و اجدادت پرچم کافران. وای بر تو ای یزید! اگر می‌دانستی که چه کرده‌ای و درباره پدر و خاندان و برادر و عموهای من چه جنایت‌هایی را مرتکب شده‌ای، اگر می‌دانستی به کوهستان‌ها می‌گریختی و بر خاک و خاکستر می‌نشستی و به مصیبت و ماتم فرا می‌خواندی. آیا باید سر حسین پسر فاطمه و علی که امانت رسول خدا (ص) بود، در جلوی دروازه شهر نصب شود؟! ای یزید روز قیامت وقتی مردم به پای می‌خیزند، تو را به خواری و پشیمانی بشارت می‌دهم.»