مقدمه

گرچه قرآن تاریخ نزولی دارد، لیکن حقیقتی فراتاریخی است و آیاتش با تغییر و تحولات جامعه مصداق‌های جدیدی پیدا می‌کند. این پدیده تاریخی آنگاه اهمیتی مضاعف می‌یابد که در مقطعی طلایی، نقشی سرنوشت‌ساز ایفا کند؛ همانند عصر حضور امامان معصوم (ع) که به یمن بهره‌مندی از هدایت‌های تفسیری ایشان، دوره‌ای کلیدی و بی‌بدیل در تاریخ تفسیر شیعه تلقی می‌گردد و علاوه بر آن، به سبب حضور صحابه و تابعان، از اهمیت ویژه‌ای برای سایر مسلمانان برخوردار است و در مجموع، نقش سرنوشت‌سازی برای ادوار متاخر تا به امروز ایفا می‌کند. ظهور سیره سنت‌ستیزانه دستگاه حکومت، که تا عصر حیات امام باقر (ع) استمرار یافت از یک سو، و نوپایی مکاتب فکری (کلامی، فقهی و تفسیری) اسلامی و تاثیرپذیری عمیق آن‌ها از شرایط اجتماعی، سیاست‌ها و وضعیت فرهنگی مسلمانان از سویی دیگر، و دوران پر فراز و نشیبی که شیعیان این زمان، چه در عصر ایدئولوژیکی و باورهای دینی، و چه به لحاظ حیات اجتماعی و و ضعیت معیشتی تجربه می‌کردند، نیمه نخست عصر حضور امامان شیعه را به نوبه خود، به مقطعی پر فراز و نشیب، سخت‌گذر و سرنوشت‌ساز تبدیل می‌نمود. با تبیین و تحلیل فرصت‌ها و چالش‌ها و نیز نوع سیاست‌های تفسیری امامان معصوم (ع)، می‌توانیم به شناختی صحیح از فضای صدور روایات تفسیری ائمه اطهار (ع) دست یافته، شأن صدور و جهت صدور آن‌ها را کشف کنیم تا شرایط علمی لازم را برای فهم کامل‌تر کلمات آن‌ها فراهم نماییم.

 

مفهوم‌شناسی و پیشینه مطالعات

اصطلاح «تفسیر» از دو زاویه توصیفی و تجویزی (توصیه‌ای) قابل تبیین و بررسی است. زاویه «نگاه توصیفی» بر پایه ترسیم بی‌طرفانه واقعیت جاری شکل می‌گیرد و نگاهی رئالیستی دارد، و حال آنکه در «رویکرد تجویزی»، آرمان‌ها و ایده‌آل‌های ذهنی ما درباره یک دانش و یا پدیده، مطمح نظر قرار می‌گیرد و به توصیه‌گری و استفاده از بایدها و نبایدها می‌پردازد. اصطلاحات علمی آنگاه که از زاویه درون‌دانشی مورد نظر قرار گیرند، عموما بر پایه نگاه «تجویزی» تعریف می‌شوند. همین اصطلاحات آنگاه که موضوع مطالعه یک مورخ و یا فیلسوف علم قرار گیرند، از زاویه برون‌دانشی تحلیل می‌شوند و با رویکردی «توصیفی» تعریف خواهند شد. بر پایه رویکرد «تجویزی»، تفسیر دربردارنده دو مولفه مهم معنایی «کشف ابهام» و «رسیدن به مراد الهی» است و آنچه فارغ از این دو رسالت مهم شکل گرفته باشد، تفسیر نیست. این در حالی است که تفسیر در نگاه یک مورخ، همان واقعیت جاری در میان مفسران است؛ همان چیزی که در کتب تفسیری به چشم می‌خورد. در این نگاه، تفسیر مقید به الفاظ و تعابیر مشکل نمی‌شود. بلکه در عرف مفسران، به همان شکل که برای کشف ابهام و خفای معنایی به کار می‌رود، بر «بیان معنای پیدا و ظاهری» نیز اطلاق می‌گردد (زرکشی، 1391، ج2، ص 149). در این نگاه، «کشف مراد الهی از طریق بیان مفهوم و یا مصداق منحصر»، تنها بخشی از آن چیزی است که به نام «تفسیر» خوانده می‌شود. در واقع، آنچه با نام «میراث روایات تفسیری» شناخته می‌شود، غالبا جز تطبیقات و بیان مصادیق نیست، و این ذهنیت تجویزی ماست که از اطلاق عنوان «تفسیر» بر آن‌ها اجتناب می‌کند؛ اما یک مورخ این روایات را به عنوان بخشی از فعالیت‌های تفسیری صورت گرفته ذکر می‌کند. البته برخی نویسندگان با نگاهی موسع به تعریف روایات تفسیری پرداخته، با تقسیم آن‌ها به «مصطلح» و «غیر مصطلح»، دسته دوم را روایتی می‌دانند که در پرتو آن، جهتی از جهات معنایی آیه مفهوم گردد، بی آنکه حدیث به طور خاص، ناظر به آیه یا آیاتی خاص یا قاعده‌ای کلی از قواعد فهم قرآن گردد (احسانی‌فر، 1384، ص 271).

 

نکته دیگر اینکه تفسیر گاه به عنوان یک فرایند (فعالیت تفسیری)، گاه به عنوان یک علم (دانش نظری)، و گاه به عنوان برایند فعالیت‌های مفسر در قالب آثار کتبی و یا شفاهی اراده می‌شوند که منظور مطالعات تاریخی است. با این وصف، تفسیر هرچند معنای تجویزی محدودی دارد، اما در مطالعات تاریخی، معنایی به پهنای همه آثار و مکتوبات تفسیری می‌گیرد و در پژوهش پیش رو نیز به همه آثار پیرامونی قرآن اطلاق می‌شود.

 

مطالعات فراوانی در خصوص سیر تاریخ تفسیر اهل بیت (ع)، تک‌نگاری‌های مرتبط با برخی معصومان (ع)، همچنین تاریخ شیعه به طور عام و تاریخ دانش‌های شیعی مرتبط با حوزه تفسیر (همچون فقه، کلام و حدیث) صورت گرفته‌ است که می‌توانند به عنوان پیشینه مطالعات تفسیری و یا مطالعات مرتبط با حوزه تفسیر مطرح گردند. در این خصوص، کتاب‌هایی همچون سیر تطور تفاسیر شیعه، اثر محمدعلی ایازی؛ علم التفسیر کیف نشأ و تطور، از عبدالمنعم النمر؛ تطور تفسیر القرآن، اثر محسن عبدالحمید؛ تاریخ تفسیر قرآن، اثر احمد پاکتچی؛ تاریخ شکل‌گیری روایات تفسیری، از ولید صالح به زبان انگلیسی؛ سیر تکاملی تفسیر در آغاز اسلام، تالیف بِرگ هربرت؛ و سیر تکاملی تاریخ قرآن و تفسیر، اثر محمد حیدری و یوسف فضایی در زمره منابعی هستند که ادوار تفسیری شیعه را بررسی کرده‌اند. کتاب‌های پژوهشی پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، از سهراب مروتی؛ تاریخ تفسیر، اثر سیدعلی کمالی؛ و با همین نام از حبیب‌الله جلالیان؛ المنهج الاثری فی تفسیر القرآن؛ حقیقته و مصادره، از هدی جاسم ابوطبره؛ و در خصوص تک‌نگاری‌ها، کتاب الامام الباقر و أثره فی التفسیر، اثر حکمت عبید الخفاجی؛ امام علی (ع) و قرآن، از محمد مرادی با بحث حاضر مرتبط هستند.

 

 

نقش متغیرهای طبیعی و انسانی در شکل‌گیری ادوار تفسیری امامیه

یکی از مسائل مهم در فلسفه تاریخ، تبیین محرک‌های تحول تاریخ است. انسان موجودی است که در زندگی اجتماعی خود، تغییر و تکامل می‌پذیرد و این تحول‌یافتگی تا عرصه‌های ایدئولوژیکی، دانشی و رفتاری امتداد می‌یابد. پس باید به جای آنکه با رویکردی تفکیک‌گرا، به دنبال عوامل و زمینه‌های مستقل برای رویدادهای تفسیری بگردیم، پدیده‌های تاریخی عصر نزول را در پیوند با یکدیگر نگریسته، در پی کشف محرک‌های فراگیر برای حرکت مجموعی آن‌ها باشیم.

 

اما چه عاملی در پس تحولات تاریخ ایفای نقش می‌کند یا در آن سهیم می‌شود و یا استعداد آن را در خود می‌پرورد؟ آیا چنان که برخی پنداشته‌اند، باید دست قدرتی مرموز را در سامان دادن به حوادث دخیل دانست؟ (هگل، 1988، ص 57) یا با نگاه ماده‌گرایانه، به اعجاز اقتصاد ایمان آورد؟ (اریکسون، 2008، ص 43-44؛ کلاوس، 2014، ص 73) و یا فرهنگ را عامل اصلی تحولات برشمرد؟ (هاگز، 1991، ص 27) و یا همچون توین‌بی اصل «تهاجم و تدافع» را تعیین کننده شکل و نیروی حرکت تاریخ دانست؟ (کریستین، 2011، ص 301-303) و یا شاید همچون منتسکیو محیط طبیعی را عامل بروز نیازهای جدید و نیروی محرک جامعه خواند؟ (میلر، 2001، ج18، ص 242). ممکن بگوییم: همه این عوامل (فرهنگ، محیط طبیعی، غرایز فردی، ثروت، قدرت، و حتی مشیت) در شراکت با یکدیگر عمل می‌کنند. محیط خشک و عقیم شبه جزیره همت عرب جاهلی را به تلاش برای بقا مصروف می‌دارد و او مجبور است از حداقل مواهب، حداکثر بهره را برده و برای مصون ماندن از شر رقبا، خود را به نهاد قدرت (قبیله خویش) و پی‌روی از مصالح قبیله وابسته نماید. عصبیت عربی او را در درجه نخست، به تعامل در جهت تامین مصالح قبیله خود، سپس رقابت برای کسب برتری و در نهایت، حذف رقبا از صحنه، و قبضه قدرت و ثروت سوق می‌دهد. روحیه قبیله‌گرایی، میانه‌ای با حکومت مرکزی فراقومیتی ندارد و حکومت قبیله‌گرا نیز بدون به‌کارگیری سیاست‌های سنجیده، دوام نخواهد یافت. از این رو، و به منظور تامین قدرت می‌بایست به بسط قدرت از طریق جذب حداکثری مردم (به خود، قبیله، سرزمین و یا مدل حکومتی خود) و فرسودن قدرت مخالف روی آورد. جذب حداکثری از مجرای جلب و تامین منافع چهره‌های دارای نفوذ، همسو کردن قبایل ذی‌نفع، تاکید بر عناصر وحدت‌بخش همچون نژاد، زبان، سنت و آداب مشترک، و بهره‌برداری از باورهای دینی مردم برای تحکیم پایه‌های حکومت شکل می‌گیرد. فرسودن قدرت مخالفان نیز از طریق تفرقه‌افکنی میان آن‌ها، سلب آزادی‌ها، بسط فضای رعب و وحشت، ترور شخصیتی رهبران، خالی کردن اطراف آن‌ها از هم‌پیمانان، محاصره ایدئولوژیکی، بسیج افکار عمومی علیه آن‌ها، قطع منابع مالی، و در نهایت، از میان برداشتن آن‌ها صورت می‌گیرد.

 

مجموعه این سیاست‌ها همان چیزهایی است که خلفا و حکام وقت علیه اهل بیت پیامبر (ع) به عنوان اصلی‌ترین جریان رقیب، به راه انداخته بودند. بخشی از این طرح به طور مستقیم با حوزه تفسیر ارتباط می‌یافت. برای مثال، سیاست «منع تدوین و –به واقع- نقل حدیث» که به هدف ممانعت از ظهور برتری ایدئولوژیکی جناح رقیب[1] شکل می‌گرفت، محدود ساختن حوزه فعالیت اهل بیت (ع) و تشویق مردم به مصادر اسرائیلی[2] و یا بسط بی‌قاعده اجتهادگرایی در تفسیر (شرف‌الدین، 1408 ق، ص 87-317)، همچنین تحریف واقعیات و جعل احادیث در مناقب خود و مثالب رقیب (ابن ابی‌الحدید، 1383، ج4، ص 63 و 73)، تحریف معنوی قرآن و زدودن ابعاد ولایی از آن[3]، بخشی از سیاست‌هایی است که دستگاه حکومت به تدریج و در موقعیت مناسب به کار بست. 

 

در کنار این اهرم‌ها، که مستقیم و یا غیر مستقیم بر فعالیت تفسیری اهل بیت (ع) تاثیر می‌گذاشت و واکنش‌های تدافعی آن‌ها را موجب می‌گردید، متغیرهای اقتصادی و فرهنگی دیگری نیز در شکل دادن به حرکت تفسیری اهل بیت (ع) سهیم بود؛ مسائلی همچون فتوحات و سرازیر شدن نعمت نعمت به بلاد اسلامی، توسعه قلمرو جغرافیایی اسلام و ورود ارباب مذاهب و ملل بیگانه به حوزه اسلام، پیشرفت دانش و ظهور مسائل جدید، تخصصی شدن دانش‌ها و دانشمندان، ارتقای سطح معلومات توده‌ها، و تسهیل امر کتابت. با این مقدمه، بحث خود را با بررسی ادوار تفسیری امامیه پی می‌گیریم:

 

عصر علوی؛ عصر طلایی تفسیر

با رحلت پیامبر اکرم (ص) تا شهادت امام علی (ع) میراث تفاسیر نبوی دست‌خوش چند تحول بزرگ گردید:

نخست. در مقطع خلفا که آماج بی‌مهری شدیدی قرار گرفت و سپس در عصر خلافت حضرت علی (ع) که از حیث محتوا و روش پالایش یافت و به منهج اصیل خود بازگشت. امام علی (ع) در این مدت، جامعه تفسیری را با آسیب‌های خطرناکی مواجه می‌دیدند. نخستین آسیب، روی‌گردانی خلفای سه‌گانه از اهتمام به تفسیر و نقل میراث نبوی بود که نخست با چاشنی احتیاط در تفسیر (طبری، 1412 ق، ج1، ص 27 و ج30، ص 38) و سپس با بهانه پرهیز از آمیختن قرآن با سنت، و تحت بخشنامه «منع کتابت و –در واقع- نقل احادیث غیر فقهی» صورت می‌پذیرفت[4].

 

دوم. نفوذ جریان وازدگی از تفسیر در میان اقشار جامعه، که در درجه اول، میراث ناآگاهی و بی‌رغبتی موروثی عرب جاهلی است[5] و در میان خواص نیز زیر نقاب دغدغه‌های دینی، همچون وجود روایات نهی‌کننده (نیشابوری، 1411 ق، ج1، ص 216)؛ پرهیز از خلط قرآن با سنت (ابن حنبل، 1421 ق، ج17، ص 156)؛ مهجور ماندن قرآن (غزالی، بی‌تا، ج1، ص 79)؛ تشدید اختلافات (ذهبی، 1419 ق، ج1، ص 9)؛ و پیدایش کتابی مانند قرآن (ابن سعد، 1410 ق، ج5، ص 143)[6] مطرح می‌شد. از میان هفت شخصیتی که ذهبی از آن‌ها با عنوان «مفسران بزرگ» یاد می‌کند (ذهبی، بی‌تا، ج1، ص 63)، تنها امام علی (ع)، ابن مسعود، ابن عباس و ابی بن کعب را می‌توان یافت که روایات فراوانی به جای گذارده‌اند.

 

سوم. نفوذ اسرائیلیات و رهبران دروغین، که به هدف دورنمایی جامعه از رهبران راستین صورت گرفت. مسلمانان با مسدود دیدن درب سنت نبوی و علوم اهل بیت (ع) به روی خود و خالی یافتن مُشت صحابه از معارف قرآنی، به گمان جواز پرسش از اهل کتاب، خود را در معرض انبوهی از خرافاتی قرار دادند که میوه‌ای جز تشبیه و تجسیم و تلویث دامان عصمت انبیاء به انواع شبهه‌ها نداشت و به ظهور فرقه‌های منحرفی همچون «ارجاء»، «تشبیه»، و «تصوّف» انجامید. برای مثال، تمیم داری (40 ق) که سابقه‌ای در مسیحیت و زهدپیشگی داشت، توسط خلیفه دوم برای قصه‌گویی بر مردم گماشته شد. او هر جمعه دو بار قصه می‌گفت و در زمان عثمان، یک بار دیگر هم اجازه یافت (ابن جوزی، 1409 ق، ص 22). خرافه «جسّاسه»[7] (مسلم، بی‌تا، ج4، ص 2262) و روایت بی‌شرمانه شراب‌خواری پیامبر اکرم (ص) (سیوطی، 1404 ق، ج2، ص 318) از اوست. کعب الاحبار (34 ق) به دعوت عمر در مدینه ساکن شد، و تا زمان شورش مردم علیه عثمان، به نقل حدیث پرداخت (ابن عساکر، 1419 ق، ج1، ص 121). از جمله برساخته‌های وی، روایاتی است که در قالب تجسیم و تشبیه خداوند می‌گنجد (طبری، 1412 ق، ج16، ص 155 و ج27، ص 31) و یا با عصمت فرشتگان ناسازگار است (همان، ج1، ص 363).

 

در چنین شرایطی حضرت علی (ع) که به تصحیح روایات، از ویژگی‌هایی همچون پیش‌گامی در دریافت معارف قرآن (حسکانی، 1411 ق، ج1، ص 43-44)؛ عصمت تفسیری (کلینی، 1365، ج1، ص 64)؛ جامعیت تفسیری (همان، ج1، ص 61 و ص 229؛ حسکانی، 1411 ق، ج1، ص 43)؛ و محوریت تفسیری (همان، ج1، ص 39) برخوردار بودند، به مبارزه با دروغ‌پردازان و جریان‌های اسرائیلی پرداختند. ایشان کعب الاحبار را شماتت می‌کردند (ورام، 1376 ق، ج2، ص 5؛ عینی، بی‌تا، ج15، ص 43)؛ روایات تشبیهی او را مردود می‌شمردند (ورام، 1376 ق، ج2، ص 5) و وی را دروغگو می‌دانند (مجلسی، 1404 ق، ج14، ص 103). پس از پذیرش خلافت نیز قصه‌پردازان را از مسجد اخراج کردند و بازار آن‌ها را تعطیل نمودند (همان) و برای کسانی که داستان ساختگی ازدواج حضرت داود (ع) با اوریا را روایت کنند، مجازات تازیانه تعیین کردند (ابن شهر آشوب، 1379 ق، ج1، ص 249).

 

از دیگر خدمات تفسیری حضرت علی (ع)، تربیت شاگردان برجسته تفسیری بود. سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، جابر بن عبدالله، و شخصیت‌های تابعی همچون محمد بن حنیفه، میثم تمار، عبیده بن قیس کوفی، زرّ بن حبیش، زید بن وهب، و سعید بن مسیب افتخار شاگردی آن حضرت را داشتند (بسوی، 1401 ق، ج1، ص 444؛ صدر، 1413 ق، ص 260). همچنین ابوالاسود دؤلی شیعی، که با رهنمودهای حضرت علی (ع)، علم نحو را پایه گذارد (ذهبی، 1413 ق، ج5، ص 278) و یا ابوعبدالرحمن بن سلمی که –گرچه گرایش مذهبی او مشخص نیست (ثقفی کوفی، 1353، ج2، ص 567؛ قس. بلاذری، 1417 ق، ج13، ص 338) لیکن- از شاگردان حضرت علی (ع در علم قرائت و استاد عاصم و دیگر قاریان مشهور بوده است. برخی همچون ابن عباس، ابن مسعود و  ابی بن کعب نیز زعامت مکاتب تفسیری مکه، کوفه و مدینه را بر عهده داشتند.

 

نهضت تفسیری امام علی (ع) در دوران زمام‌داری خود در کوفه، این مقطع را به عصر طلایی تفسیر تبدیل کرد. آن حضرت اگر تا دیروز تعالیم تفسیری خود را برای معدودی از یاران خویش بازگو می‌کردند، امروز بر بالای منبر و برای توده‌ها بانگ می‌زنند، و اگر شاهد جفای حاکمان به قرآن و تفسیر آن بودند، امروز خود مروج قرآن و تفسیر می‌شوند و مردم را به پرسش از قرآن فرا می‌خوانند؛ و اگر نظاره‌گر دسیسه‌ها برای واژگون‌سازی تعالیم ناب توحیدی، تحریف جایگاه قدسی رسالت، نسخ ولایت و مسخ شریعت بودند، امروز می‌توانند حقیقت قرآن را آشکار سازند. انبوه روایات تفسیری برجای مانده از این مقطع، خود شاهد گویای این حقیقت است.

 

آموزه‌های تفسیری آن حضرت به سه مؤلفه تقسیم‌پذیر است: الف. تبیین مبانی قرآن‌نهاد دین؛ ب. تعلیم قواعد و روش تفسیر؛ و ج. تبیین دانش‌های لازم برای تفسیر. مولفه نخست از مراجعه به کلمات آن حضرت که الهام‌گرفته از قرآن و یا تطبیق‌گر و شارح آنند روشن می‌شود. آن حضرت بر این باور بودند که قرآن دربردارنده همه آموزه‌های هدایی لازم است (فرات کوفی، 1410 ق، ص 68) و جویندگان هدایت، در پی چیزی نمی‌روند، جز آنکه در قرآن آمده باشد (حرّ عاملی، 1409 ق، ج11، ص 20)، و این تنها حضرت علی (ع) است که به گفته خود، توان به سخن آوردن قرآن را دارند (صبحی صالح، بی‌تا، 223).

 

تعالیم حضرت علی (ع) معلم روش صحیح تفسیر نیز هست. لزوم توجه به ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و محکم و متشابه قرآن، تذکراتی است که به وفور در روایات آن حضرت یافت می‌شود (ر.ک: کلینی، 1365، ج1، ص 62). ایشان ریشه انحرافات عقیدتی فرقه‌هایی همچون «خوارج»، «مرجئه» و «قدریّه» در مراجعه به آراء و وانهادن علوم اهل بیت (ع) می‌دانند و علاج آن را رجوع به مفسران واقعی قرآن (اهل بیت (ع)) می‌شمرند (حرّ عاملی، 1409 ق، ج27، ص 44؛ ج28، ص 335). ایشان همچنان مفسران را از ظاهرگرایی، که از آسیب‌های کهنه جامعه اسلامی و میراث فرهنگی جاهلی و روایات اسرائیلی است، بر حذر می‌دارند و بر باطن داشتن قرآن و به تاویل رفتن آیات تاکید می‌ورزند. سیره عملی ایشان در تفسیر، شاهد بر این مدعاست (صدوق، 1398 ق، ص 265).

 

افول تفسیر در عصر حسنین (ع)

حکومت علی (ع) گرچه برای تفسیر، عصری طلایی محسوب می‌گردد، اما برای جامعه آن زمان چنین نیست. مخاطبان حضرت علی (ع) سال‌ها تنها با الفاظ قرآن خو گرفته و از معارف والای آن جز اسطوره‌ها چیزی به یاد نداشتند. خدایشان بر بالای صخره بیت‌المقدس جا خوش کرده و با آب دهان خود، زمین و آسمان را آفریده بود، و آنگاه پای خود را بر زمین نهاده بود تا کوه‌ها سر برآورند.همه هفت زمین بر بالای آن صخره قرار داشت و صخره در کف یک فرشته و آن فرشته بر بال ماهی سوار و آن ماهی... (سیوطی، 1404 ق، ج6، ص 239). چنین انسانی که معارف خود را از آبشخور روایات اسرائیلی گرفته، اکنون از خدایی می‌شنود که به تعبیر حضرت علی (ع): «افکار ژرف‌اندیشان ذات او را درک نمی‌کنند و دست غواصان دریای دانش به او نخواهد رسید» (صبحی صالح، بی‌تا، 39).

 

واقعیت آن است که با کشته شدن عثمان، اقبال برخی از مردم به حضرت علی (ع) با انگیزه‌های دنیوی صورت گرفت و جامعه اسلامی آمادگی چندانی برای پذیرش تحولات فرهنگی عمیق نداشت. این گروه، که از آن‌ها با نام «شیعه سیاسی» یاد می‌شود (فیاض، 1383، ص 32؛ سبحانی، بی‌تا، ج6، ص 143)، دریافته بودند که نمی‌توانند با حذف اهل بیت (ع)، به رفاه و آسایش مطلوب خود، که تنها در سایه عدالت و رفع تبعیض به دست می‌آید، نایل آیند. این گروه با عنوان «شیعه علی» شناخته می‌شدند و در نقطه مقابل «شیعه معاویه» و «شیعیان حامی فتنه جمل» قرار می‌گرفتند[8]. شیعیان سیاسی به گفته حضرت علی (ع)، آن حضرت برای دنیای خود می‌خواستند (صبحی صالح، بی‌تا، ص 194). از این رو، با شهادت حضرت علی (ع) و گردش پیاله دنیا به سوی حذب اموی، وضعیت این گروه نیز به سرعت دگرگون شد و جامعه به بدتر از حالت پیشین خود بازگشت. این در حالی بود که شیعیان عقیدتی آن حضرت در وضعیت خفقان به سر می‌بردند؛ چنان‌که مطابق بخشنامه سوم معاویه، هر کس جزء شیعیان حضرت علی (ع) به شمار می‌آمد، نامش از دیوان حذف و حقوق او از بیت‌المال قطع و خانه‌اش بر سرش خراب می‌شد (ابن ابی‌الحدید، 1378، ج11، ص 45).

 

بسیاری از بدعت‌های عصر اموی همان‌هایی بود که در عصر خلفای سه‌گانه رواج داشت. اصولا معاویه را «احیاگر سنت عمر» می‌دانند (ابن خلال، 1410 ق، ج2، ص 444). وی به محض رسیدن به خلافت و اعلام رسمی نقض عهدنامه (بلاذری، 1417 ق، ج3، ص 48)، الگوی حکومتی خود را اعلام داشت (ابن ابی‌الحدید، 1378، ج16، ص 15) که ویژگی بارز آن سکولار بودن آن است؛ حکومتی که توجهی به اقامه شعائر دینی و صیانت از میراث اصیل اسلامی و فرهنگ مسلمانی ندارد و هر چه را به تقویت پایه‌های سلطنت بینجامد مشروع می‌داند، حتی اگر در غالب ترویج اکاذیب به عنوان روایت نبوی، و یا تحکیم باورهایی همچون جبرگرایی به عنوان اصول ایمانی باشد. الگوی سکولاریته حکومت معاویه بر پایه ارائه تفسیری دنیوی از شخصیت‌های دینی، ترویج تفکر جبرگرایی (ابن شهر آشوب، 1410 ق، ج1، ص 122) و دامن زدن به دنیاگری و اباحه‌گری (ارجاء) (معروف الحسنی، 1407 ق، ص 175) شکل می‌گرفت و با چاشنی ایجاد و یا تقویت فتنه‌های طایفه‌ای و مذهبی (عقاد، 1386 ق، ص 64) استمرار می‌یافت. در واقع، معاویه در صدد ارائه اسلام اموی به جامعه اسلامی بود؛ الگویی که در حوزه عقیده، از جبر و تشبیه؛ در حوزه اخلاق، از اباحه‌گری؛ در حوزه سیاست، از شخصی‌سازی دین؛ در حوزه فرهنگ، از ناسیونالیسم عربی؛ و در حوزه تعبّدیات نیز از رای‌گیری و اجتهاد در مقابل نصّ پیروی می‌کرد. یاوه‌سرایی‌های مربوط به عشق پیامبر به زینت بنت جحش (ابوزهره، 1425 ق، ج3، ص 1100)، و یا صدور گناه از ایشان (معروف الحسنی، 1412 ق، ص 451-452) به این دوره مربوط می‌شود.

 

تفاخرهای نژادی با رواج یافتن اشعار و مفاخر جاهلیت از دیگر سیاست‌های معاویه برای مشغول داشتن مردم به فرهنگ نیاکان و دور ماندن از قرآن و فرهنگ اسلامی به شمار می‌رود (صبحی صالح، بی‌تا، ص 406). علاوه بر این، ترور شخصیتی نیز در دستور کار معاویه قرار گرفت و انبوهی از روایات درباره فضایل امویان و شام و مثالب علویان و کوفه، جعل و یا واژگون گردید (ابن ابی‌الحدید، 1378، ج4، ص 63). سیاست تخریب چهره اهل بیت (ع) در کنار فشار بر شیعیان و ترور آن‌ها، فضای خفقان‌آمیزی را موجب شد که مهم‌ترین دستاورد برای اهل بیت (ع) صیانت از جان، عرض و ایمان جمعیت اندک شیعیان اطراف خود گردد. با وجود این، حسنین (ع) از هر فرصتی برای مقابله با هجمه فرهنگی-تفسیری امویان دریغ نمی‌کردند.

 

میزان ثمربخشی تلاش تفسیری امام حسن (ع) را از گزارش‌های پراکنده تاریخی حدس می‌زنیم. می‌دانیم که قرار صلح با اصرار معاویه و مکاتبات پی در پی وی صورت گرفت. عجیب است که معاویه از صلح خویش اظهار پشیمانی می‌کند. علت این امر رامی‌توان در سخنان عمرو بن عاص خطاب به معاویه فهمید؛ زمانی که می‌گوید: حسن سنت پدر خود را احیا نمود و کفش‌ها در پشت سر وی به صدا درآمده‌اند... (طبرسی، 1403 ق، ج1، ص 270). گرچه گزارشی از وجود جلسات تفسیری به ما نرسیده، اما برکات تفسیری امام حسن مجتبی (ع) به یمن مجاهدت‌های شبانه روزی آن حضرت، به سرعت شکوفا گردید و محدثان و راویان بسیاری را به جامعه اسلامی تقدیم نمود (حاج حسن، 1428 ق، ص 296). بسیاری همچون اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله، حبیب بن مظاهر، حجر بن عدی، زید بن ارقم، سلیم بن قیس، ظالم بن عمرو، کمیل بن زیاد و میثم تمار، به گفته شیخ، در زمره اصحاب ایشان و برخی از آن‌ها نیز دارای آثار تفسیری‌اند (طوسی، 1415 ق، ص 93-97). روایات باقی مانده از آن حضرت ترسیم‌گر نوع جهت‌گیری‌های تفسیری ایشان است که عبارتند از:

الف. تبیین جایگاه قرآن در هدایت‌گری (دیلمی، 1412 ق، ج1، ص 79) و نقش اهل بیت (ع) در تفسیر آن (مفید، 1413 ق، ج2، ص 7)؛

ب. برملاسازی ماهیت حزب اموی از رهیافت آیات[9]؛

ج. مبارزه با بدعت‌ها و مفاسد اجتماعی؛ همچون مبارزه با سبّ حضرت علی (ع) از طریق بازگفتن آیات کرایم ایشان (فرات کوفی، 1410 ق، ص 170)؛ و

د. مبارزه با تفسیر برأی از طریق تبیین روش صحیح تفسیر (دیلمی، 1412 ق، ج1، ص 70). مطابق گفته برخی، مجموعه روایات تفسیری منقول از آن حضرت 51 عدد بوده که 6 عدد ناظر به روش تفسیری آن حضرت است (جلالی، 1393، ص 241).

عصر امام حسین (ع) با وجود شباهت‌هایی با شرایط عصر امام حسن مجتبی (ع)، تفاوت‌هایی نیز با آن داشت. اوضاع اجتماعی این عصر ملتهب‌تر از گذشته و اعتراضات مردمی به سیاست‌های اختناق‌آمیز، ضدّ دین، و ظالمانه امویان بالا گرفته بود. وضع به گونه‌ای بود که شیعیانی که تا دیروز در برابر امام حسن (ع) فریاد «زندگی! زندگی!» برآورده بودند، امروز مرگ شرافت‌مندانه را در برابر زندگی ذلت‌بار خود ترجیح می‌دادند (قرشی، 1420 ق، ج7، ص 106). در چنین شرایطی، تلاش تفسیری امام حسین (ع) که بخشی از مبارزات کلان فرهنگی ایشان را تشکیل می‌داد، بیش از پیش رنگ و بوی انقلابی به خود گرفت و آن حضرت با روشنگری‌های خود، زمینه را برای نهضتی بزرگ و سرنوشت‌ساز فراهم ساختند. تفاسیر آن حضرت غالبا اجتماعی-سیاسی با مضامین تطبیقی (تطبیق آیات بر بنی‌امیه و آل علی (ع)) است. آن حضرت نیز شاگردان فراوانی تربیت کردند که از میان آن‌ها، نام شخصیت‌هایی همچون جابر بن عبدالله، حبیب بن مظاهر، زید بن ارقم، سلیم بن قیس، ظالم بن عمرو، میثم تمار می‌درخشد (طوسی، 1415 ق، ص 99-106) و بسیاری از روایات تفسیری از طریق ایشان نقل گردیده است.

 

ویژگی‌های تفسیر امام حسین (ع) را می‌توان در چند محور خلاصه کرد:

الف. تبیین مصدر مشروعیت حکومت و رسالت متقابل زمام‌داران و مردم (طبرسی، 1403 ق، ج2، ص 298)؛

ب. پاس‌داری از جایگاه قدسی رسالت (مجلسی، 1404 ق، ج10، ص 28-49)؛

ج. تبیین نقش هدایی اهل بیت (ع) در فهم دین و تفسیر قرآن (همان، ج44، ص 205)؛ و

د. افشاگری‌ها و مبارزه با بدعت‌ها و مفاسد اجتماعی (ر.ک: صدوق، 1403 ق، ج1، ص 42؛ حویزی، 1415 ق، ج1، ص 90؛ حرانی، 1404 ق، ص 244).

روایات تفسیری بسیاری از آن حضرت در قالب مبارزات توحیدی با فتنه «جبر» (طبرسی، 1403 ق، ج2، ص 412)، «تشبیه» (همان، ص 244؛ مجلسی، 1404 ق، ج4، ص 54) و «ارجاء» (طوسی، 1414 ق، ص 84) رسیده است.

 

احیای تفسیر در عصر امام سجاد (ع)

امام علی بن الحسین (ع) از سال 60 تا 95 به مدت 35 سال به فعالیت تفسیری همت گماردند و ادعیه و سخنان هدایت‌بخش موجود در صحیفه سجادیه، که در پی بروز شرایط خفقان‌آمیز عصر زبیریان صورت می‌گرفت، دربردارنده میراث غنی تفسیر نیایشی و اخلاقی شیعه و آموزه‌های بینشی و روشی است. در واقع، این عصر به سبب نعمت احیاگری حسینی، بهره‌گیری حضرت سجاد (ع) از اهرم «تقیه»، کشمکش‌های درونی میان مروانیان، ملاطفت برخی حاکمان مدینه –همچون هشام بن اسماعیل (83 تا 86) و عمر بن عبدالعزیز (86 تا 93)- با شیعیان، و البته ترس بنی‌مروان از تکرار حادثه عاشورا[10]، دوران شکوفایی شیعه و جریان تفسیری آن به شمار آورد (العشی، بی‌تا، ص 67). البته رفتار خصمانه حجاج با شیعیان کوفه نیز موجب مهاجرت آن‌ها به مدینه (بلعمی، 1373، ج4، ص 847) و رونق یافتن مدرسه تفسیری امام سجاد (ع) گردید.

 

جامعه‌ای که از اواخر خلافت عثمان شاهد ظهور ویژه‌خواری‌های وابستگان به دستگاه خلافت بود و در دوران معاویه، که نقش انگشتری‌اش «لکل عمل ثواب» بود، وعده‌های چرب و شیرین او را برای جذب مخالفان به دستگاه حکومت تجربه می‌کرد (زیدان، 1372، ج1، ص 64)، با ظهور خلفای بنی‌مروان، اوج فساد و ابتذال را نظاره می‌کرد. فتوحات گسترده این دوره از ترکمنستان و ماوراءالنهر گرفته تا مکران و بلوچستان و نواجی پنجاب، موجب تقویت حس برتری‌طلبی عرب، تثبیت مفاسد طبقاتی و تزیین بی‌بند و باری در میان مسلمانان شد. آنچه به‌ویژه در عصر امام سجاد (ع) برجسته است، افول عدالت اجتماعی و پیدایش نظام طبقاتی بر پایه زبان و قبیله از یک سو، و رواج مفاسد اخلاقی از سوی دیگر است (امین، 2011 م، ج1، ص 187). همچنین مظالم وارد شده بر اهل بیت (ع)، در کنار احساس تقصیر برخی شیعیان در کوتاهی نسبت به قیام و تقویت پایگاه اجتماعی و نفوذ سیاسی شیعه، به رشد پدیده «غلو» در این عصر کمک کرد. این دو عامل، راهبرد تفسیری امام سجاد (ع) را به سمت و سوی مناسب خود هدایت می‌کرد. استمرار سیاست منع حدیث، و پیدایش اضطراب بسیار در آراء اجتهادی تابعان، موجب بروز خلأ مشروعیت در فهم دین و تفسیر قرآن می‌گردید و احاطه علمی حضرت سجاد (ع) به میراث اصیل نبوی، امتیازی طلایی محسوب می‌شد. تفاسیری که از آن حضرت در خصوص آیات 20 تا 37 سوره بقره نقل گردیده است (عروسی، 1415 ق، ج1، ص 40-68)، حکایت از آن دارد که ایشان جلساتی را برای تفسیر ترتیبی قرآن اختصاص داده بودند که در آن، تمام اجزای آیه را بررسی می‌کردند و واژه‌ها و عبارت‌های دشوار را معنا، جزء محذوف آیه را تبیین و مرجع ضمایر را مشخص می‌ساختند.

 

بر پایه جست‌وجو نگارنده در منابع حدیثی، به استثنای روایاتی که ائمه اطهار (ع) به صورت مضمر و معلق از آن حضرت نقل کرده‌اند، روایات تفسیری آن حضرت به قریب 500 عدد بالغ می‌شود و در پنج محور قابل دسته‌بندی است:

الف. احیای فرهگ جامعه با تاکید بر جایگاه هدایت‌بخش قرآن (کلینی، 1365، ج2، ص 599)؛

ب. بازتعریف سیمای هدایی و تفسیری اهل بیت (ع) و جایگاه والای شیعه (ابن شهر آشوب، 1379، ج4، ص 129)؛

ج. بازسازی چهارچوب‌های اصیل عقیدتی (کلینی، 1365، ج1، ص 91)؛

د. بازتعریف مقوله مهدویت، انتظار و ظهور (صدوق، 1395 ق، ج2، ص 654)؛

هـ. احیای ارزش‌های اخلاقی (کلینی، 1365، ج3، ص 500).

 

آن حضرت با گزینش فعالیت فرهنگی بر قیام مسلحانه، آن را در تعالیم ناب قرآنی جست‌وجو کردند و در شرایطی که زمام‌داران مفسران برجسته‌ای همچون سعید بن جبیر، یحیی بن ام‌طویل، میثم تمار و دیگران را به شهادت می‌رساندند، جامعه اسلامی را به آموختن قرآن و عمل به تعالیم آن فراخواندند. روایاتی را که از آن حضرت در فضیلت سوره‌ها و یا ثواب قرائت قرآن، نظر به آیات آن، استشفای با آن و مانند آن نقل گردیده است، در همین راستا می‌توان ارزیابی نمود (ر.ک: همان، ج2، ص 612 و 621؛ دیلمی، 1408 ق، ص 379؛ حر عاملی، 1409 ق، ج6، ص 112). دعای ختم قرآن از آن حضرت نیز جلوه‌گاه دعوت به قرآن است (صحیفه سجادیه، ص 175). در فراز دیگر این دعا، بر پیوند ناگسستنی اهل بیت (ع) با قرآن و آگاهی از تمام معارف آن و دعوت مردم به اخذ از آن‌ها، اشاره شده است. روایات آن حضرت در تبیین جایگاه تفسیری اهل بیت (ع) حکایت از دغدغه‌ای مهم دارد (همان، ص 176) که با ملاحظه بازسازی نظام عقیدتی اسلام و زدودن غبار شبهات توسط ایشان، پاسخ خود را می‌یابد.

 

در واقع، آن حضرت در زمانی که شالوده‌های ایدئولوژیکی شیعه از هم گسسته و پایه‌های عقیدتی آن به سستی گراییده بود و جریان خوارج، جبریه، مشبهه، مرجئه، و یا جریان نوپای صوفیه فعالیت‌های گسترده‌ای می‌کردند، به تبیین معارف حقه در قالب ادعیه و خطبه‌های خود پرداختند. برای مثال، ایشان مرزهای اندیشگانی را ترسیم و متکلمان را از غور در صفات نهی می‌کنند و می‌فرمایند: «خداوند متعال می‌دانست که در آخرالزمان، گروهی متعمق ظهور می‌کنند. پس سوره توحید و آیات سوره حدید را تا عبارت «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ» (حدید: 6) نازل فرمود. پس هر که ورای این را طلب کند هلاک گردیده است» (کلینی، 1365، ج1، ص 91).

 

ایشان آنگاه که عده‌ای خدای متعال را به خلقش تشبیه می‌نمودند، آشفته برمی‌خیزند و سخنانی می‌فرمایند که در واقع، تسیرگر آیه شریفه «وَ ما قَدَروا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ» (انعام: 91) است (مفید، 1413 ق، ج2، ص 152). احادیثی که از ایشان در مقابل اندیشه گمراه «تکفیری» ایراد گردیده، بخش دیگری از تلاش احیاگرانه آن حضرت در حوزه عقیده را به تصویر می‌کشد (سیوطی، 1404 ق، ج2، ص 287).

 

آن حضرت آثار و شاگردان تفسیری فراوانی را از خود بر جای گذارده‌اند. ابوحمزه ثمالی و سعید بن جبیر که هر یک صاحب کتابی تفسیری هستند (نجاشی، 1407 ق، ص 116؛ ابن سعد، ج6، ص 276) و همچنین سعید بن مسیب، از شاگردان تفسیری ایشان اند. کتاب‌های متعددی نیز به آن حضرت منسوب گردیده است که می‌توان برای بسیاری از آن‌ها مستنداتی از قرآن یافت. صحیفه سجادیه، رساله الحقوق، مناسک حج، و صحیفه الزهد از این قبیل است (حسینی جلالی، 1422 ق، ج1، ص 110-114)[11].

 

تثبیت‌یافتگی تفسیر در عصر امام باقر (ع)

دوره قریب بیست‌ساله امامت حضرت باقر (ع) (95-114) به عنوان «عصر خیزش مکتبی شیعه» شناخته می‌شود. امام باقر (ع) با توجه به رشته‌های گوناگون علمی و تبیین روش «اجتهاد» در تفسیر و دیگر شاخه‌های علوم اسلامی، گام بزرگی در شکل دادن به شیعه به مثابه یک مکتب فکری نظام‌یافته، و نیز آغاز رویکرد فنی در تفسیر قرآن برداشتند. به استثنای مقطع کوتاه حکومت ولید، که با دستورهای سخت‌گیرانه‌اش در سال 95 جمع زیادی از شیعیان را بازداشت کرد (یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص 290) و رفت و آمدشان با امام باقر (ع) را محدود ساخت، سلیمان، سیاستی گشایش‌آمیز به منظور جلب افکار عمومی و در پی رقابت برادرزاده وی بر سر خلافت، در پی گرفت و با آمدن عمر بن عبدالعزیز، سیاست‌ها به طور چشمگیری با با دیگر خلفای اموی متفاوت گردید و او اصلاحات گسترده‌ای همچون منع سبّ و لعن بر حضرت علی در منابر و مجالس عمومی (بلاذری، 1417 ق، ج8، ص 161)، بازگرداندن فدک به فرزندان حضرت فاطمه (ع) و بازگرداندن برخی از حقوق تضییع شده خاندان رسالت به منظور تطهیر چهره زنگار گرفته خاندانش را در پیش گرفت. هشام بن عبدالملک نیز علی‌رغم آنکه حکومت مقتدرانه‌ای در عصر تبلیغات داعیان بنی‌عباس و جنبش‌های شیعیانی بنیان گذارد، اما شیعان با نفوذ در دربار، توانسته بودند تا حدی بر فشارهای سنتی بنی‌امیه بر خود بکاهند و حضرت باقر (ع) نیز، که بر خلاف شیعیان کیسانیه، زمینه را برای قیام علیه امویان مناسب نمی‌دیدند، با بهره بردن از اهرم «تقیه» و پرهیز از تنش‌آفرینی، زمنیه را برای ترویج معارف هدایی قرآن فراهم آوردند. از این روست که هشام، فرماندار خود را از کشتار موالیان امام باقر (ع) برحذر داشت و آن‌ها را فرمان‌بردار خود می‌دانست (ابن اعثم، 1411 ق، ج8، ص 294).

 

فارغ از جریان‌های سیاسی معاصر امام، عصر ایشان از سه ویژگی تاثیرگذار در تاریخ تفسیر برخوردار بود:

  1. ظهور جریان دوم محدثان اسرائیلی با تمرکز بر تاریخ بنی‌اسرائیل و بیان داستان‌ها و گفتارهای عیسوی که با رهبری وهب بن منبه شکل گرفت[12]؛
  2. پیدایش نسل سامان‌یافته‌ای از غلات همچون مغیره بن سعید (کشی، 1348، ص 225) و صوفیه‌ای همچون ثوری (همان، ص 392)؛
  3. اوج‌گیری منازعات و فتنه‌های کلامی همچون فتنه خلق قرآن که در اواخر عمر شریف امام روی داد (ابن کثیر، 1407 ق، ج9، ص 350).

امام باقر (ع) در دوره‌ای امامت خویش را آغاز کردند که جامعه اسلامی در وضع فرهنگی نابسامانی به سر می‌برد و گرفتار چالش‌های عمیق عقیدتی و درگیری‌های مختلف میان فِرَق اسلامی شده بود. ایشان برای مقابله با این سه جریان، به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها اقدام کردند که در قالب سه مولفه ذیل خلاصه می‌شود:

  1. قانونمندسازی تفسیر با تعیین مصادر معتبر و روش‌های صحیح استخراج معارف قرآنی؛
  2. بسط معرفت‌های قرآنی با واکاوی زوایای تاریخی، سیاسی،  فقهی و کلامی قرآن؛
  3. نگارش آثار و تربیت شاگردان تفسیری به منظور مقابله با اسرائیلیان و اصحاب مذاهب فاسد.

 

امام باقر (ع) همان‌گونه که اصولی را برای استدلال فقهی بیان کردند و روش استنباط را به شیعیان آموختند، قواعدی نیز برای تفسیر ارائه دادند. پرهیز دادن امت از مراجعه به اهل کتاب (کلینی، 1365، ج1، ص 211)؛ رجوع به متفاهم عرف (عیاشی، 1380، ج1، ص 35)؛ لزوم لحاظ اسباب النزول که در روایات ایشان به قریب 156 مورد می‌رسد (خفاجی، 1383، ص 236)؛ لزوم توجه به ساختار چندمعنایی قرآن و پرهیز از طرد معانی باطنی به بهانه تمسک به ظاهر (صفار، 1404 ق، ص 196)؛ لزوم احتیاط‌ورزی در استناد به سیاق آیات و توقف آن در وجود پیوستگی بین اجزای یک آیه و یا چند آیه (برقی، 1371، ج2، ص 300)؛ و لزوم استنطاق پیوسته از قرآن برای چاره‌جویی نسبت به معضلات نوپدید اجتماعی (صفار، 1404 ق، ص 196) از این جمله است. تفسیر قرآن به قرآن آن حضرت نیز الهام‌بخش مفسران شیعه در طول تاریخ تفسیر به شمار می‌آید، تا جایی که به اعتقاد برخی نویسندگان، مهم‌ترین ویژگی تفسیری ایشان است (خفاجی، 1383، ص 184). تفسیر قرآن به سنت نبوی نیز نمونه‌ای دیگر از ساحت‌های تعلیمی امام باقر (ع) است که بر اساس سرشماری محققان، به 128 نمونه در مجموع کتب فریقین بالغ می‌شود. (همان، ص 198).

در خصوص بسط معارف قرآنی، فارغ از تفسیر آیات الاحکام، که مطابق استقراء برخی محققان، قریب 680 نمونه، یعنی بیش از نیمی از تفاسیر ایشان است (همان، ص 338)، آن حضرت با تفسیر آیات اعتقادی، معضلات فکری جامعه را علاج می‌کردند. ترسیم مرزهای اندیشه‌ورزی (کلینی، 1365، ج1، ص 92)، مقابله با تشبیه و تجسیم (همان، ج1، ص 99)، مقابله با تعطیل گرایی در حوزه صفات (همان، ص 87)، ابطال تفکر «جبر» و «تفویض» (همان، ص 59)، تبیین مرزهای ایمان و کفر (عیاشی، 1380 ق، ج2، ص 199)، و مبارزه با جریان «غلو» (کلینی، 1365، ج1، ص 270) از این قبیل است.

 

نتیجه‌گیری

آنچه بیان گردید می‌توان در دو محور ذیل گرد آورد:

الف. با توجه به آنکه «تفسیر» به محصول تلاش‌هایی اطلاق می‌گردد که در جهت فهم و تطبیق معانی قرآن و یا رسیدن به حجت بر فهم شکل می‌گیرند، و با توجه به ماهیت ذاتاً بشری و تاریخی تفسیر، تفسیر معصومان (ع) آیینه تحولات تاریخی عصر ایشان است، و فهم آثار تفسیری و یا تحولات تاریخی نقش مهمی در فهم دیگری ایفا می‌کند و تفسیر معصومان (ع) نقش درمانگر برای دردهای فردی و اجتماعی جامعه اسلامی، چه در حوزه عقیده، سیاست، اخلاق، آداب، و اعمال ایفا می‌کند.

 

ب. برخی از مهم‌ترین مولفه‌های تاثیرگذار در شکل‌گیری روایات تفسیری به تفکیک عصر ائمه اطهار (ع) عبارت است از: رویگردانی خلفا از نقل میراث نبوی، نفوذ جریان وازدگی از تفسیر، و نفوذ احادیث اسرائیلی و تفاسیر اهل کتاب در جامعه و ترویج تفکر «تشبیه» و «تجسیم»، که در عصر علوی به وقوع پیوست. احیای همین سنت‌ها در کنار اعمال سیاست تخریب و فشار بر شیعیان، وارونه‌سازی و جعل احادیث، قداست‌زدایی از سیمای پیامبر (ص) و اوصیای ایشان، و ترویج تفکرات «جبرگرایی» و «ارجاء»، نمونه‌ای از سیاست‌های اموی در عصر حسنین (ع) است. شرایط خفقان‌آمیز زبیریان، ظهور کشمکش‌های درونی میان مروانیان، تعقیب شیعیان توسط حجاج و البته ملاطفت مقطعی برخی حاکمان مدینه با شیعه، در کنار اوج‌گیری فساد و ابتذال در جامعه و تقویت حس برتری عرب بر عجم، و نیز ظهور پدیده غلو و تصوف، مشخصه عصر امام سجاد (ع) به شمار می‌رود. این در حالی است که ویژگی متمایز عصر امام باقر (ع)، ظهور سیاست‌های گشایش‌آمیز در جامعه و تسهیل نسبی شرایط برای رواج مکتب فکری تشیع، ظهور نسل جدید راویان اسرائیلی و فتنه‌های عقیدتی است.

 

ج. این رویدادها، حرکت تفسیری ائمه شیعه (ع) را به سمت و سویی مناسب سوق داد. برای مثال، امام علی (ع) و به موازات سیاست پرهیز از نقل حدیث، به تربیت شاگردان تفسیری و تبیین مبانی قرآن‌نهاد دین، تعلیم قواعد و روش تفسیر، و تبیین دانش‌های مورد نیاز تفسیر پرداختند. همچنین به موازات سیاست تخریب و تشویه چهره اهل بیت (ع) در عصر معاویه، چرخش تفسیری اهل بیت (ع) در این عصر، به تبیین ابعاد ولایی قرآن و استناد به آیات دال بر مشروعیت حکومت اهل بیت (ع)، پاس‌داری از جایگاه قدسی رسالت، برملاساختن ماهیت بنی‌امیه و مبارزه با بدعت‌ها و مفاسد اجتماعی معطوف گردید. در عصر امام سجاد (ع) نیز آن حضرت به احیای فرهنگ آسیب‌زده جامعه، بازسازی چهارچوب‌های اصیل عقیدتی، بازتعریف مقوله «مهدویت»، «انتظار» و «ظهور»، و احیای ارزش‌های اخلاقی پرداختند. همان‌گونه که امام باقر (ع) نیز با تمرکز بر تربیت جامعه شیعی و تثبیت این تفکر، به عنوان یک مکتب عقیدتی و فقهی، به قانونمندسازی تفسیر، بسط معرفت‌های تاریخی، سیاسی، فقهی و عقیدتی قرآن، و تعلیم روش‌های معتبر تفسیری همت گماردند.

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع

ابن ابی الحدید، عبدالحمید، 1378، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبه آیت‌الله مرعشی.

ابن اعثم، احمد، 1411 ق، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء.

ابن جوزی، عبدالرحمان، 1409 ق، القصاص و المذکرین، چ دوم، بیروت، المکتبه الاسلامی.

ابن حجر عسقلانی، احمد، 1379، فتح الباری، بیروت، دار المعرفه.

ابن حزم اندلسی، علی، بی‌تا، الاحکام فی اصول الاحکام، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.

ابن حنبل، احمد، 1421 ق، المسند، شعیب ارنؤوط، موسسه الرساله.

ابن خلال، ابوبکر، 1410 ق، السنه، ریاض، دار الرایه.

ابن خلدون، عبدالرحمان، 1408 ق، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر.

ابن سعد، محمد، 1410 ق، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه.

ابن شبه، عمر، 1399 ق، تاریخ المدینه، تحقیق فهیم محمد شلتوت، جده.

ابن شعبه حرانی، حسن، 1404 ق، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین.

ابن شهر آشوب، محمد، 1379 ق، المناقب، قم، علامه.

____، محمد، 1410 ق، متشابه القرآن و مختلفه، قم، بیدار.

ابن عساکر، علی، 1419 ق، تاریخ دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر.

ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، 1407 ق، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر.

ابوزهره، محمد، 1425 ق، خاتم النبیین، قاهره، دار الفکر العربی.

احسانی‌فر، محمد، 1384، «طرحی نو در تبیین غنای تفسیری در احادیث اهل بیت (ع)»، علوم حدیث، ش 35-36، ص 258-273.

امین، احمد، 2011 م، ضحی الاسلام، قاهره، موسسه الهنداوی.

برقی، احمد، 1371، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه.

بسوی، یعقوب، 1401 ق، المعرفه و التاریخ، چ دوم، بیروت، موسسه الرساله.

بلاذری، احمد، 1417 ق، جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر.

بلعمی، محمد، 1373، تاریخنامه طبری، تهران، سروش.

ثقفی، ابراهیم، 1353، الغارات، تحقیق جلال‌الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار علمی.

جلالی کندری، سهیلا، 1393، «گونه‌شناسی روایات امام حسن مجتبی در تفسیر قرآن»، حدیث‌پژوهی، ش 11، ص 239-260.

حاج حسن، حسین، 1428 ق، الامام الحسن رائد الواقعیه السیاسیه، بیروت، دار الهادی.

حرّ عاملی، محمد بن حسن، 1409 ق، وسائل الشیعه، قم، آل البیت.

____، 1403 ق، الفوائد الطوسیه، قم، المطبعه العلمیه.

حرانی، حسن، 1404 ق، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین.

حسکانی، عبیدالله، 1411 ق، شواهد التنزیل لقواعد التاویل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.

حویزی، عبد علی، 1415 ق، نور الثقلین، چهارم، قم، اسماعیلیان.

خفاجی، حکمت عبید، 1383، الامام الباقر و اثره فی التفسیر، بیروت، موسسه البلاغ.

دیاری بیگدلی، محمدتقی، 1378، «نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث»، پژوهش‌های فلسفی، ش 1، ص 36-53.

دیلمی، حسن، 1408 ق، اعلام الدین، قم، آل البیت.

____، 1412 ق، ارشاد القلوب، بی‌جا، انتشارات شریف رضی.

ذهبی، محمدحسین، بی‌تا، التفسیر و المفسرون، بیروت، دار احیاء التراث.

____، 1413 ق، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، دوم، بیروت، دارالکتاب العربی.

____، 1419 ق، تذکره الحفاظ، بیروت، دارالکتب العلمیه.

زرکشی، محمد، 1391 ق، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار المعرفه.

سبحانی، جعفر، بی‌تا، بحوث فی الملل و النحل، قم، موسسه نشر اسلامی و موسسه امام صادق (ع).

سیوطی، عبدالرحمان، 1404 ق، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.

شرف‌الدین، عبدالحسین، 1408 ق، الاجتهاد فی مقابل النص، بیروت، موسسه الاعلمی.

صبحی صالح، موسی، بی‌تا، نهج‌البلاغه، قم، دارالهجره.

صدر، محمدباقر، 1413 ق، علوم القرآن، سوم، قم، مجمع الفکر الاسلامی.

صدوق، محمد، 1395 ق، کمال الدین، قم، دار الکتاب الاسلامیه.

____، 1398 ق، التوحید، قم، جامعه مدرسین.

____، 1403 ق، خصال، قم، جامعه مدرسین.

صفار، محمد بن حسن، 1404 ق، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.

ضیف، شوقی، بی‌تا، تاریخ الادب العربی (العصر الجاهلی)، بیروت، دار المعارف.

طبرانی، سلیمان، 1415 ق، المعجم الاوسط، تحقیق طارق بن عوض الله و عبدالمحسن بن ابراهیم، قاهره، دار الحرمین.

طبرسی، احمد، 1403 ق، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی.

طبری، محمد، 1412 ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه.

طوسی، محمد، 1414 ق، أمالی، قم، انتشارات دارالثقافه.

____، 1415 ق، رجال طوسی، قم، انتشارات جامعه مدرسین.

عبدالرزاق بن همام، 1403 ق، المصنف، تحقیق حبیب رحمن اعظمی، بیروت، المکتب الاسلامی.

عروسی، عبد علی، 1415 ق، تفسیر نور الثقلین، چهارم، قم، اسماعیلیان.

العشی، اسحاق، بی‌تا، الامام علی بن الحسین و الخلافه الاسلامیه، بیروت، دار الفکر اللبنانی.

العقاد، عباس محمود، 1386 ق، معاویه فی المیزان، بیروت، دار الکتاب العربی.

عمری، نبیل، 1419 ق، فتح المنان، دار البشائر الاسلامیه.

عیاشی، محمد، 1380 ق، کتاب التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه.

عینی، محمود، بی‌تا، عمده القاری، بیروت، دار احیاءالتراث.

غزالی، محمد، بی‌تا، احیاء علوم الدین، بیروت، دار المعرفه.

فاکر، محمد، 1394، تفسیر نیایشی و ستایشی قرآن، قم، المصطفی.

فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، 1410 ق، تفسیر فرات کوفی، تحقیق محمد کاظم محمودی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.

فیاض، عبدالله، 1382، تاریخ شیعه امامیه، تهران، بهبهانی.

قرشی، باقر شریف، 1420 ق، موسوعه علی بن ابی‌طالب، قم، مؤلف.

کشی، محمد، 1348 ش، رجال کشی، مشهد، دانشگاه مشهد.

کلینی، محمد، 1365، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

مجلسی، محمدباقر، 1404 ق، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء.

مسعودی، علی، 1409 ق، مروج الذهب، چ دوم، قم، دار الهجره.

مسلم بن حجاج، بی‌تا، الجامع الصحیح، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

معروف الحسنی، هاشم، 1407 ق، جنبش‌های شیعی در تاریخ اسلام، ترجمه سید محمد صادق عارف، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.

____، 1412 ق، سیره المصطفی نظره جدیده، تهران، حکمت.

مفید، محمد، 1413 ق، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق موسسه آل‌البیت (ع)، قم، کنگره شیخ مفید.

نجاشی، احمد، 1407 ق، رجال نجاشی، قم، جامعه مدرسین.

نیشابوری، محمد، 1411 ق، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دار الکتب العلمیه.

ورام، مسعود، 1376 ق، مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقهیه.

یعقوبی، احمد، بی‌تا، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر.