در بخش نخست این گفتار[نخستین گفتمان های گزارش واقعه کربلا (1)] به معرفی برخی از آثار تاریخنگاری مرتبط با حادثه کربلا پرداخته شد و در ادامه در بخش دوم به بررسی گفتمان های گزارش واقعه کربلا از قرن چهارم هجری به بعد می پردازیم.
در قرن چهارم هجری قمری، طبری (م 310) مؤلف کتاب مهم تاریخ الامم والملوک، گزارشی مبسوط از واقعه کربلا را با چند روایت عرضه کرد. به ضرورت محتوای روایاتی که وی بدانها استناد کرده است (ابومخنف، عمار دهنی، حصین بن عبدالرحمن)[1] گفتمان غالب بر گزارش وی، گفتمانی تاریخی است هرچند که با گفتمان های عاطفی و ماورائی نیز مواجهیم.[2]
طبرانی تمامی رخداد کربلا را در قالب دو گفتمان عاطفی و ماورائی عرضه کرده و اشارات تاریخی اش، چنان اندک است. که به مثابه قطعاتی بریده شده از یک تصویر کلی می نماید.
همزمان با طبری، احمد بن اعثم کوفی (م 314) در بخشی از کتاب الفتوح، به ثبت گزارشی مشروح از رویداد کربلا پرداخت که نظیر روایت طبری تلفیقی از گفتمان های تاریخی، عاطفی و ماورائی است. حتی احتمال داده اند که سند اصلی گزارش وی نیز روایت ابومخنف ازدی باشد[3]. با این همه، تفاوت های قابل توجه گزارش ابن اعثم با گزارش ابومخنف، چنین احتمالی را مورد تردید قرار می دهد:
به ویژه آنکه حجم گفتمان عاطفی[4] و ماورائی[5] الفتوح به نحو آشکاری گسترده تر از روایات طبری است. در همان روزگار گزارش ابن عبدربه أندلسی (م328) نیز که شرح بسیار مختصری از رویداد کربلا است، به رغم گفتمان تاریخی اش[6] از گفتمان های عاطفی و ماورائی نیز بهره برده است[7]. چنین ویژگی در مقتل الحسین (ع) طبرانی (260-360 )بسیار برجسته تر است. طبرانی تمامی رخداد کربلا را در قالب دو گفتمان عاطفی[8] و ماورائی[9] عرضه کرده و اشارات تاریخی اش، چنان اندک است.[10] که به مثابه قطعاتی بریده شده از یک تصویر کلی می نماید.
در همان قرن، اما گزارش کوتاه مسعودی (م 345) در مروج الذهب حاوی گفتمانی تمام تاریخی است که هیچ ردی از سایر گفتمان ها در آن نمی توان یافت. این گفتمان که در قالب اخباری فشرده، انعکاس یافته، ماهیت صرف تاریخی خود را، به ویژه در نحوه چینش اطلاعات(نقل گوشه ای از حوادث منجر به رویداد کربلا، با ترتیب زمانی و بدون هرگونه توضیح و تفصیل) نشان میدهد[11]. ویژگی که از اهمیت گفتمان تاریخی نزد مسعودی خبر داده و البته در میان برخی دیگر از معاصران وی نیز دیده می شود.
احمد بن ابراهیم حسنی (م 353) مؤلف المصابیح یکی از این معاصران و شیعه زیدی و از نسل علویان بود که در گزارش کوتاه و فشرده اش از واقعه کربلا گفتمان تاریخی را ترجیح داده است[12]. هرچند که وی به اندازه مسعودی تاریخ گرا نبود و وجود گفتمانهای غیر تاریخی در گزارش وی حاکی از توجه او به ابعاد دیگر این رویداد است.[13]
برای قاضی نعمان اهمیت گفتمان تاریخی قابل مقایسه با اهمیت دو گفتمان دیگر نبوده است. با این حال در مقایسه با کامل الزیارات اثر شیعی مناقبی دیگری در همان روزگار، رویکرد گفتمانی قاضی نعمان، بس کم دامنه است
ترجیح گفتمان تاریخی در البدء والتاریخ مقدسی و مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهائی (م 356) نیز دیده می شود. در تمامی گزارش بسیار مختصر مقدسی، جز اشاراتی کوتاه به گفتمان ماورائی[14] و نیز موضع گیری های صریح او علیه امویان و له امام (ع)،[15] گفتمان غیر تاریخی دیگری نمی یابیم. همچنان که گزارش به نسبت مفصل ابوالفرج الاصفهانی که با استناد به روایات راویان متعدد تنظیم شده، بر گفتمانی تاریخی استوار است. با این حال وی را نیز نباید. فقط تاریخ گرا به شمار آورد، چه، همزمان، گفتمان عاطفی این گزارش( در یک مورد با گفتمانی ماورائی نیز مواجهیم)[16] نیز از برجستگی خاصی برخوردار است[17]، به ویژه آنکه تقدیس و تمجید یا ابزار انزجارهای مکرر صورت گرفته درباره افراد[18]، اهمیت گفتمان اخیر را نزد ابوالفرج اصفهانی نشان می دهد.
المناقب والمثالب و شرح الاخبار نگاشته قاضی نعمان مغربی (م 363) از دیگر آثاری است که یاد کرد از واقعه کربلا را در آنها می توان یافت. در شرح الأخبار، وی متذکر می شود که به رغم مفصل بودن سرگذشت مقتل امام حسین (ع)، وی به اختیار بدان پرداخته است[19]. علت چنین اختصاری با در نظر گرفتن حجم گفتمان های عاطفی و ماورائی اختصاص یافته به رویداد کربلا در هر دو اثر[20] نمایان می شود. برای قاضی نعمان اهمیت گفتمان تاریخی قابل مقایسه با اهمیت دو گفتمان دیگر نبوده است. با این حال در مقایسه با کامل الزیارات اثر شیعی مناقبی دیگری در همان روزگار، رویکرد گفتمانی قاضی نعمان، بس کم دامنه است. کامل الزیارات تألیف جعفر بن قولویه قمی (م 368) همچنان که از نامش پیداست، اثری مناقبی - مناسکی است که تمامی تصویر واقعه کربلا در آن، در قالب سه گفتمان ماورائی[21]، عاطفی[22] و مناسکی[23] عرضه شده است.
این تصویرسازی به گونه ای است که هیچ اقبالی به ترکیب گفتمان تاریخی با گفتمان های دیگر در آن دیده نمی شود و مؤلف بر نادیده گرفتن ماهیت تاریخی این رویداد اصرار داشته است. چنین رویکردی نزد محمد بن علی بن بابویه (م 381) نیز دیده می شود. ابن بابویه مقتل الحسینی داشته که باقی نمانده است؛[24] اما با استناد به آثار به جای مانده اش، گفتمان وی را نیز می توان مشابه گفتمان ابن قولویه تلقی کرد. در عیون اخبار الرضا(ع) با سه گفتمان عاطفی، ماورائی و مناسکی مواجهیم[25]، ویژگی ای که در امالی[26] و علل الشرایع[27] نیز به چشم می خورد و اندک اشارات صورت گرفته به وقایع تاریخی[28] نیز در مقایسه با حجم گسترده گفتمان های دیگر، بس کم اهمیت می نماید.[29]
در مقابل، آثار به جای مانده از اوایل قرن پنجم، از اوج گیری دوباره گفتمان تاریخی خبر می دهند. الأرشاد شیخ مفید (م413) و تجارب الأمم ابوعلی مسکویه (م 421) از آن جمله اند.
در مقابل، آثار به جای مانده از اوایل قرن پنجم، از اوج گیری دوباره گفتمان تاریخی خبر می دهند. الأرشاد شیخ مفید (م413) و تجارب الأمم ابوعلی مسکویه (م 421) از آن جمله اند. استثناء موجود، شاید المستدرک حاکم نیشابوری (م 406) باشد که تمامی گزارش بسیار مختصرش را به گفتمان ماورائی اختصاص داده[30] و البته چنین ویژگی از اثری حدیثی غریب نمی نماید. درباره دو اثر سابق الذکر گزارش مفصل شیخ مفید که بر مبنای روایت مدائنی از مقتل ابومخنف قرار دارد و شرح تفصیلی واقعه کربلا که ابوعلی مسکویه بدان دست یازیده، حاکی از اهمیت فراوان گفتمان تاریخی است. شیخ مفید حتی مقدمه ورودش به مقتل الحسین (ع) را با تحلیل تاریخی (بر مبنای اصل اعتقادی امامت در تشیع دوازده امامی) پی نهاده[31] و وجود گفتمان های عاطفی و ماورائی در مواضع مختلف کتاب نیز[32] نتوانسته اهمیت گفتمان تاریخی نزد وی را پوشیده نگه دارد. این ویژگی در گزارش ابوعلی مسکویه بسیار مشهودتر است. در گزارش او فقط در یک جا با گفتمانی عاطفی مواجهیم[33]، گفتمانی که در مقایسه با گفتمان تاریخی غالب بر گزارش، هیچ نمودی ندارد.
من دوست دارم با پدر و مادرم بیام کربلا