ولادت حضرت بقیه الله الاعظم صلوات الله علیه
در سال 255 ه‍ شب جمعه! ولادت خاتم الاوصیاء منتقم آل محمد (ص)، آخرین امام بر حق و ولى مطلق خداوند حضرت بقیه الله حجه بن الحسن عجل الله تعالى فرجه الشریف واقع شده است.[1]
در این شب آب زمزم زیاد می‌شود به‌گونه‌ای که همه می‌توانند رؤیت کنند[2]، ولى اکنون روى آن پوشیده است. در این شب برات آزادى از آتش براى افراد زیادى نوشته می‌شود و آن را «شب برات» و «شب مبارک» و «شب رحمت» گویند.
از امام باقر و امام صادق (ع) راویت شده که فرمودند: وقتى شب نیمه شعبان شود، منادى از افق اعلى ندا می‌کند: «اى زائرین قبر حسین بن على برگردید در حالى که گناهان شما آمرزیده شده و اجرا شما با خداى شما و محمد باشد». ولى کسى که استطاعت زیارت قبر امام حسین (ع) را ندارد قبور مطهر ائمه دیگر را زیارت کند؛ و اگر این هم ممکن نیست با اشاره به طرف قبرشان سلام دهد.[3] نام پدرشان حضرت ابو محمد حسن بن على (ع) و نام مادرشان حضرت نرجس (س) است.[4]
ماجراى شب ولادت
امام حسن عسکرى (ع) در شب ولادت براى عمه بزرگوار خود جناب حکیمه خاتون (س) پیغام فرستاده فرمودند: امشب نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت خود را آشکار می‌سازد.[5]
ولادت امام زمان (عج) در شهر سامرا به هنگام طلوع فجر نیمه شعبان 255 ه‍ بوده است. بر شانه راست آن حضرت نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا».
پس از تولد آن بزرگوار را نزد پدر بردند و شروع به سخن فرمود: «أشهد أن لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و أن علیا أمیرالمؤمنین ولى الله» و ائمه معصومین (ع) را یکى بعد از دیگرى نام برد تا به وجود شریف خود رسید و براى فرج محبین خود دعا فرمود.
امام زمان (ع) در آغوش پدر
آنگاه حسب الامر امام عسکرى (ع)، حکیمه خاتون او را نزد مادرش نرجس خاتون برد. حکیمه خاتون می‌فرماید: روز هفتم به خدمت امام حسن (ع) رفتم. حضرت فرمود: «پسر مرا بیاورید». آن وجود سراپا جود را نزد آن امام بردیم. حضرت زبان در دهان وى گذاشتند و فرمودند: «پسرم، سخن بگو». دیدم آنچه در روز اول از او شنیده بودم از اقرار به وحدانیت و ثنابر جد خود پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه (ع) تا پدر بزرگوارش دوباره بیان کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون»[6].
سپس پدر بزرگوارشان فرمودند: بخوان آنچه را که خدا بر پیامران خود نازل فرمود. حضرت خواندن صحف آدم را به لغت سریانى آغاز نمود و بعد کتاب ادریس و نوح و صالح و صحف ابراهیم و تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داود و فرقان محمد (ص) را قرائت نمود. بعد از آن بیان قصص انبیاء و مرسلین را شروع نمود.
حکیمه خاتون می‌گوید: پس از چهل روز دیگر، دوباره خدمت فرزند برادرم امام عسکرى (ع) رفتم و حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که راه می‌رود. امام عسکرى (عج) فرمود: اى عمه، مولود عزیز نزد خدا این است. گفتم: اى سید و مولاى من، نشو و نماى او را در چهل روز زیادتر از دیگران می‌بینم. حضرت فرمودند: اى عمه، ما اوصیاء در یک روز نشو و نماى یک هفته دیگران را و در یک جمعه نشو و نماى یک سال دیگران را می‌نماییم. من برخاستم و سر آن طفل را بوسیده و به منزل مراجعه کردم.[7]
القاب امام زمان (عج)
از القاب آن نور الهى[8] «حجه الله»، «حجه آل محمد»، «صاحب الزمان»  یعنى فرمانرواى عصر خود، «مالک رقاب خلایق» یعنى امر امر او و نهی نهی او و حکم حکم او و فرمان فرمان اوست، «مهدى» که خلق به وسیله او هدایت می‌یابند و به وجود مقدس او از جاده ضلالت به شاهراه هدایت رسیده رستگار می‌شوند، «قائم» که حضرت صادق (ع) فرمودند: «از این جهت که به حق قیام می‌نماید او را قائم گویند»؛ «منتظر» که براى او غیبت طولانى است و مخلصین او انتظار خروجش ‍ را می‌کشند و شکاکین او را انکار می‌کنند.
اوصاف امام زمان (عج)
اوصاف ظاهرى آن حضرت[9] شباهت‌های زیادى به رسول گرامى اسلام (ص) دارد. خطى از موى سبز رنگ مانند زمرد از گردن تا ناف مبارک او کشیده است. صورت مبارکش مانند ستاره‌اى درخشنده نورانى است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «او جوانى است خوش روى و خوش موى و نور صورت مبارکش بر سیاهى محاسن انور و او غالب است». امام باقر (ع) می‌فرماید: «رنگ مبارکش مایل به سرخى است مانند گل سرخ شکفته و چشمانش گشاده و میان ابروهایش ‍ مرتفع و ما بین شانه‌های او باز است. گشاده جبین است و بینى او بلند و نازک و شکم مبارکش برآمدگی دارد و بیخ دندان‌های ثنایایش گشاده است».
مادر امام زمان (عج)
والده حضرت صاحب الامر (عج) حضرت نرجس خاتون است که نام‌ها و القاب دیگر حضرت ملیکه، ریحانه، صیقل، سوسن است. در زیارت آن حضرت که تمامى عبارات آن دلالت واضحى بر علو منزلت آن بانو دارد توصیف به راضیه، مرضیه، صدیقه، تقیه، نقیه، زکیه شده است.
بنابر نقلى جناب نرگس در سال 261 ه - در سامراء از دنیا رحلت کرد و در جوار امامین حضرت هادى و امام عسکرى (ع) دفن شد.[10] بنابر نقلى دیگر در سال 260 ه قبل از شهادت امام عسکرى (ع) رحلت نمود[11]، زیرا هنگامى که امام (ع) از وقایع بعد از شهادت خود نسبت به فرزند و عیالش خبر داد حضرت نرجس خاتون (س) از آن حضرت خواستند که دعا بفرمایند قبل از ایشان از دنیا بروند.[12]
حضرت حکیمه خاتون دختر حضرت جواد الائمه (ع) است که توفیق رؤیت و درک چهار امام معصوم (ع) را داشته است.[13] ایشان در سال 274 ه‍ در سامراء رحلت فرمودند.[14]
ایشان محرم اسرار اهل بیت (ع) بوده و کسى است که در ولادت حضرت صاحب الزمان (عج) حاضر بوده و چندین بار خدمت آن حضرت مشرف شده است. بعد از وفات امام حسن عسکرى (ع) یکى از سفرا بوده که به واسطه او مردم به حوائج خود نایل می‌شدند.[15]
ایام پس از ولادت امام زمان (عج)
پس از گذشت یک شب از ولادت امام عصر (عج)، نسیم خادم خدمت آن حضرت رسید و عطسه کرد. امام (عج) فرمود: یرحمک الله . سپس فرمود: «عطسه تا سه روز امان از مرگ است».[16] این ماجرا در روز 25 شعبان هم نقل شده است.[17]
سه روز بعد از ولادت امام عصر (عج)، حضرت امام حسن عسکرى (ع) فرزند خود را به اصحاب خاص نمایاند و امامت او را تصدیق فرمودند.[18]
غیبت صغرى
در غیبت صغرى چهار تن از بزرگان شیعه به ترتیب وکیل و سفیر و نایب خاص امام زمان (عج) بودند، که خدمت آن حضرت می‌رسیدند و وکالتشان مورد تأیید آن حضرت بود و پاسخ‌های امام (عج) در حاشیه نامه‌ها توسط نواب به دست مردم می‌رسید.
البته غیر از این چهار نفر وکلاى دیگرى هم از طرف امام (عج) در بلاد مختلف بودند که به وسیله همین چهار بزرگوار امور مردم را به عرض ‍ امام زمان (عج) می‌رساندند و از سوى امام (عج) در امور آن‌ها توقیع‌هایی صادر شده بود.[19] سفارت این چهار بزرگوار سفارت مطلق و تام بوده، ولى دیگران در موارد خاصى سفارت داشتند، مانند ابوالحسین محمد بن جعفر اسدى، احم بن اسحاق اشعرى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزه بن الیسع.[20]
نواب اربعه عبارتند از ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى، ابوالحسن على بن محمد سمرى.
نائب اول عثمان بن سعید مورد اعتماد مردم و جلیل القدر و وکیل حضرت هادى و امام عسکرى (ع) نیز بود.[21] او به امر امام (عج) متصدى کفن و دفن امام عسکرى (ع) گردید.[22]
چون امام عسکرى (ع) در محله عسکر سکونت داشتند و تماس ‍ با آن حضرت براى شیعیان مشکل بود. عثمان بن سعید چون روغن فروش بود، اموال را در ظرف‌های روغن می‌ریخت و به خدمت امام (عج) می‌برد[23]
احمد بن اسحاق قمى هنگامى که از امام هادى (ع) پرسید: آقاى من، گاهى غایب و گاهى حاضرم. وقتى هم که حضور دارم همیشه نمی‌توانم خدمتتان برسم. سخن چه کسى را بپذیریم و فرمان چه شخصى را اطاعت کنم؟ حضرت فرمود: این ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى مورد اطمینان و امین است، آنچه به شما بگوید از من می‌گوید و آنچه به شما برساند از من می‌رساند.
احمد بن اسحاق می‌گوید: پس از رحلت امام هادى (ع) نزد امام عسکرى (ع) رفته همان گفته را تکرار کردم. آن حضرت مانند پدر بزگروارشان فرمودند: ابو عمرو امین و مورد اطمینان امام گذشته و مورد اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید و آنچه به شما برساند از من می‌رساند.[24]
جناب عثمان بن سعید پس از امام عسکرى (ع) به فرمان حضرت مهدى (عج) به وکالت و نیابت ادامه داد و شیعیان مسائل خود را نزد او می‌بردند و پاسخ امام (عج) توسط او به مردم می‌رسید.[25]
نائب دوم ابوجعفر محمد بن عثمان بود و او نیز همچون پدر از بزرگان شیعه و در تقوى و عدالت و بزرگوارى مورد اعتماد و احترام شیعیان بود، عثمان بن سعید پیش از وفات به فرمان امام عصر (عج) فرزند خود ابوجعفر محمد بن عثمان را به جانشینى خود و نیابت امام (عج) معرفى کرد. این در حالى بود که امام عسکرى (ع) نسبت به او و پدرش اظهار اعتماد و اطمینان فرموده بود و شیعه بر عدالت و تقوى و اطاعت او اتفاق داشتند.[26]
پس از درگذشت نائب اول جناب عثمان بن سعید، توقیعى از جانب امام زمان (عج) در مورد وفات او و نیابت فرزندش محمد صادر شد که ترجمه قسمتى از آن چنین است: «انا لله و انا الیه راجعون، در برابر فرمان خدا تسلیم و به قضاى او راضى هستیم. پدرت سعادتمند زیست و پسندیده درگذشت. خداوند او را رحمت کند و به پیشوایان و سرورانش ‍ (ع) ملحق سازد. از کمال سعادت پدرت بود که خداوند فرزندى چون تو را به او عنایت کرد که پس از او جانشینش گردى و در امورش قائم مقام او باشى و برایش طلب رحمت و آمرزش نمایى».[27]
از محمد بن عثمان پرسیدند: صاحب الامر (ع) را دیده‌اى؟ گفت: آرى و آخرین ملاقاتم با او کنار بیت الله الحرام بود که مى فرمود: «اللهم أنجز لى ما و عدتنى» و نیز او را در مستجار نزدیک رکن یمانى کعبه دیدم که می‌گفت: «اللهم انتقم لى من أعدائى».[28]
این بزرگوار کتاب‌هایی در فقه تألیف کرده که مشتمل است بر آنچه از امام عسکرى (ع) و از پدر خود شنیده بود.[29]
محمد بن عثمان براى خود قبرى ترتیب داده بود و آن را با ساج پوشانده بود و روى آن آیاتى از قرآن کریم و اسامى ائمه طهار (ع) را نوشته بودم هر روز داخل آن می‌شد و یک جزء قرآن قرائت می‌کرد و بیرون می‌آمد.[30] او پیش از مرگ از روز وفات خود خبر داد و در همان روز که خبر داده بود درگذشت.[31] همچنین پیش از رحلت به شیعیان خبر داد که امام (عج) جناب ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى را براى سفارت و ارتباط با خود انتخاب فرموده‌اند و او قائم مقام من است و به او مراجعه کنید.[32] او در سال 305 ه‍ رحلت فرمود.[33]
نائب سوم جناب ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى است که نزد موافق و مخالف عظمت و بزرگى ویژه‌ای داشت و به عقل و بینش و تقوى و فضیلت نزد عموم فرقه‌های مختلف مذهبى مشهور بود و در زمان نائب دوم از جانب او متصدى پاره‌ای از امور بود.
با اینکه میان یاران نائب دوم، جعفر بن احمد بن متیل از همه به او نزدیک‌تر بود و حتى در اواخر زندگى جناب محمد بن عثمان، غذاى منزل او را در منزل جعفر بن احمد بن متیل تهیه می‌کردند و در میان اصحاب احتمال نیابت و جانشینى جعفر بن احمد بیشتر بود، اما در آخرین ساعات زندگى جناب محمد بن عثمان که جعفر بن احمد بالاى سر او و حسین بن روح پایین پایش نشسته بود، به جعفر بن احمد رو کرد و فرمودن «مأمور شده‌ام که امور را به ابوالقاسم حسین بن روح واگذار نمایم». جعفر بن احمد از جا برخاست و دست حسین بن روح را گرفت و او را بالاى سر محمد بن عثمان نشاند و خود در پایین پاى او نشست.[34]
در 6 شوال سال 305 ه‍ اولین توقیع از ناحیه مقدسه امام عصر (عج) براى او صادر شد که متن آن چنین بود: «ما او را می‌شناسیم، خداوند تمامى خیر و رضاى خویش را به او بشناساند و به توفیق خود او را یارى نماید. از مکتوب او مطلع شدیم و نسبت به او وثوق و اطمینان داریم. او را نزد ما مکان و منزلتى است که خشنودش می‌سازد. خداوند احسان خویش را به او بیفزاید که خدا ولى و توانا بر همه چیز است و سپاس ‍ خداى را که شریکى ندارد و درود و سلام فراوان خداوند بر فرستاده او محمد و بر خاندان او صلوات الله علیه».
از ابو سهل نوبختى صاحب تألیفات که از متکلمین بزرگ بغداد بود پرسیدند: براى چه جناب ابوالقاسم حسین بن روح به مقام نیابت نایل شده و شما نایل نشدید؟ گفت: ائمه (ع) داناترند و آنچه برگزینند شایسته تر و مناسب‌تر است، ولى من فردى هستم که با خصم برخورد و مناظره می‌کنم و اگر نائب امام (عج) بود و مکان امام زمان (عج) را می‌دانستم چنانکه ابوالقاسم حسین بن روح به جهت نیابت می‌داند و در گیر و دار بحث پیرامون امام (عج) با مخالفان در تنگنا قرار می‌گرفتم ممکن بود نتوانم خود را کنترل کنم و جاى آن حضرت را افشا نمایم؛ ولى ابوالقاسم اگر امام (عج) در زیرا دامان او مخفى باشد و او را با آلات برنده تکه تکه نمایند دامان خود را از او بر نمى‌دارد و او را به دشمن نشان نخواهد داد.[35]
جناب ابوالقاسم حسین بن روح حدود 21 سال مقام نیابت داشت. او قبل از وفات امور نیابت را به امر امام (عج) به ابو الحسن على بن محمد سمرى واگذاشت و در ماه شعبان سال 326 هجرى درگذشت. آرامگاه او در بغداد است.[36] نائب چهارم ابوالحسن سمرى است که حسب الامر حضرت صاحب الزمان (عج) به جناب حسین بن روح، امر نیابت بعد از او به ابو الحسن سمرى واگذار شد. به فرموده بزرگان رجال، عظمت و جلالت قدر او محتاج به توصیف نیست. ابوالحسن سمرى روزى به جمعى از مشایخ که نزد او بودند فرمود: «خداوند به شما در مصیبت على بن بابویه قمى اجر عنایت فرماید. در این ساعت او از دنیا رفت» آنان ساعت و روز و ماه را یادداشت کردند و 17 یا 18 روز بعد خبر رسید که در همان ساعت على بن بابویه قمى درگذشته است.[37]
پایان غیبت صغرى
پیش از وفات على بن محمد سمرى گروهى از شیعیان نزد او گرد آمدند و پرسیدند: «پس از شما چه کسى جانشین شما خواهد بود»؟ پاسخ داد: من مأمور نشده‌ام که در این مورد به کسى وصیت کنم.[38] سپس توقیعى را که از سوى امام غایب (ع) در این باره صادر شده بود به شیعیان نشان داد. آنان از روى توقیع استنساخ کردند که مضمون آن چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم، اى على بن محمد سمرى، خداوند در مصیبت تو پاداش برادرانت را عظیم دارد. تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. پس امور خویش را فراهم آور و به هیچکس وصیت مکن که پس از تو جانشین تو شود. غیبت کبرى واقع شد و ظهورى نخواهد بود تا آنگاه که خداى متعال فرمان دهد، که پس از مدت طولانى و قساوت دل‌ها و پر شدن زمین از ستم است. به زودى افرادى نزد شیعیان من مدعى مشاهده من می‌شوند. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانى و پیش از صیحه[39] چنین ادعایى نماید (یعنى ادعاى رؤیت به عنوان سفارت و نیابت نماید) دروغ‌گو و افترا زننده است و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم».[40]
روز ششم که مصادف با نیمه شعبان سال 329 ه‍ بود جناب ابو الحسن سمرى درگذشت و در خیابان خلنجى کنار نهر ابو عتاب در بغداد دفن گردید.[41]
مجلسى (ره) از احتجاج مرحوم شیخ طبرسى نقل می‌فرماید: هیچیک از نائبان خاص امام عصر (ع) جز با فرمان صریحى از جانب آن حضرت و تعیین و نصب و معرفى نایب قبلى به نیابت قیام نکرد. شیعه نیز گفتار هیچیک را نپذیرفت مگر بعد از بروز نشانه و معجزه‌ای به دست هر یک از آنان از طرف امام عصر (ع) که بر راستى گفتار و درستى نیابتشان دلالت می‌کرد.[42]
وظایف زمان غیبت کبرى
شیعیان و دوستان آن حضرت در زمان غیبت وظایفى دارند از جمله:
1. قرائت دعاى ندبه در روزهاى جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر.
2. زیارت آن حضرت در روز جمعه.
3. براى ثبات و محکم ماندن اعتقادات خواندن این دعاى شریف: «یا الله، یارحمن، یا رحیم، یا مقلب القلوب القلب، ثبت قلبى على دینک».[43] 
4. از جا برخاستن به احترام نام «قائم» آن بزرگوار.
5. توسل به آن حضرت در مشکلات و گرفتاری‌ها.
6. صدقه براى سلامتى و فرج وجود شریفش.
7. قرائت این دعا که از خداوند می‌خواهیم آن حضرت را به ما بشناساند: «اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف نبیک، اللهم عرفنى رسولک فانک ان لم تعرفنى رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنى حجتک فانک ان لم تعرفنى حجتک ظلت عن دینى».[44]
9. شرکت در مجالس منسوب به آن حضرت، مخصوصاً مجالس عزادارى جد بزرگوارش حضرت سید الشهدا (ع).
10. هدیه اعمال صالحه براى آن حضرت، مانند زیارت قبور مطهر پدران بزرگوارش، قرائت قرآن و حج و عمره و طواف.
11. توبه حقیقى از گناهان.
12. متوجه کردن مردم به آن حضرت.