اختصاصی کرب و بلا؛ حجت‌الاسلام والمسلمین داوود فیرحی؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر اندیشه سیاسی اسلام، آبان‌ماه سال گذشته براثر ابتلا به کرونا در بیمارستان لاله تهران دار فانی را وداع گفت.

 

تقریباً یک ماه پیش از این اتفاق تلخ، وی در قالب یک گفت‌و‌گوی آنلاین با موضوع «عاشورا و انسان امروز» برای علاقه‌مندان، دانشجویان و پژهشگران علوم و تاریخ اسلامی ضمن شرح برخی از مختصات و محسنات حرکت اباعبدالله الحسین (ع)، سعی در ایجاد ارتباطی میان این رویداد بزرگ  و آموزه‌های آن برای انسان معاصر کرد.

 

مرحوم فیرحی در ابتدای این برنامه و با ذکر مقدمه‌ای به اصل و اساس این نسبت میان انسان امروز با واقعه عاشورا پرداخت و گفت: در یافتن نسبت میان عاشورا با انسان معاصر بلافاصله با پیش‌فرض‌های مهمی مواجه هستیم، یکی اینکه بالاخره شاهدیم که عاشورا در حدود یک‌هزار و چهارصد سال پیش روی داده و طی این سال‌ها مداوم چرخیده و تکرار شده است اما هر بار هم نه تنها از عظمت آن کم نشده بلکه بر اهمیت آن نیز افزوده شده است.

 

وی ادامه داد: گویا این رخداد بسیار مهم هر سال با انسان هر عصری آن هم با زبان و گویش بومی آنها در گستره گوناگون جغرافیایی گفت‌و‌گو کرده و اینگونه نیست که در مکان و زمان خودش آن هم در هزار و چهارصد سال پیش محدود باشد که بی‌تردید برای آن ویژگی‌های مهمی وجود دارد که اینچنین آن را مانا و پویا کرده است.

نخستین ویژگی عاشورا مجمع الفضایل بودن آن است

این پژوهشگر اندیشه اسلام تصریح کرد: نخستین ویژگی عاشورا این است که مجمع‌الفضایل است و حالت منشوری دارد و به این سبب از هر جهت جاذبه خاص خود را داراست که می‌تواند به هر پرسشگر پاسخ خاص او را داده و باید گفت که راهنمایی، اساساً خصلت عاشوراست همچون شخصیت امیرالمؤمنین (ع) که شاهد هستید که هم صوفی و عارف، هم پهلوان و فقیه و سیاستمدار و هم دانشمند و دانش‌پژوه و...  در هر زمانی به او متوجه شده و او را به عنوان مرجع خود فرض می‌گیرند.

 

فیرحی افزود: در واقع ما در تاریخ با شخصیت‌ها و رویدادهایی مواجه هستیم که جملگی مجمع‌الفضایل هستند و از جمله رویدادهایی که از این خاصیت برخوردارند می توان به بعثت رسول اکرم، انقلاب فرانسه، انقلاب فلسفی یونان و ظهور افلاطون و... نام برد و همچنین به همین روال در مورد برخی افراد و اشخاص نیز می‌توان این ادعا را داشت که آنها انسان‌های تأثیرگذاری در برهه‌های گوناگون تاریخی بوده‌اند و لذا ما مجموعه رخدادهای ناب، اشخاص خاص و جاودانه را در تاریخ داریم.

 

وی تأکید کرد: در تاریخ  تحولات جهانی به رویدادهایی همچون عاشورا لحظه ناب تاریخی می‌گویند، رویدادی که منشأ بسیاری از تحرکات و جنبش‌های پس از خود شده است که در مورد عاشورا شاهد هستیم که پس از وقوع آن، جنبش‌هایی همچون سیاه‌جامگان و توابین رخ داد.

 

استاد فقید علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: ویژگی بارز و شاخص چنین رویدادهایی که از آنها تعبیر به رخداد ناب کردم این است که در زمان و مکان خودشان قرار نمی‌گیرند یعنی بی‌پایان بوده و عین چشمه جاری هر سال  گویی در حال قلیان و جوشش هستند.

 

وی ادامه داد: پس در تاریخ با شخصیت‌های ناب و تأثیرگذاری همچون پیامبر اکرم، عیسی مسیح، علی بن ابیطالب و با رویدادهای منحصر به فردی که از جمله آنها که شاید بیشتر به بحث ما مربوط شود، سقیفه بنی ساعده است روبرو هستیم؛ رویدادی که سرچشمه بروز بسیاری اتفاقات و اختلافات پس از رحلت پیامبر (ص) شد و برای نخستین‌بار موضوع خلافت اسلامی را مطرح ساخت.

عاشورا یک امر تک ساحتی نیست و ملغمه ای است از مجموعه مفاهیم ناب انسانی

حجت‌الاسلام فیرحی اذعان کرد: واقعه عاشورا را نمی‌توان امری بسیط و تک ساحتی قلمداد کرد که نگاهی مطلق سیاه و سفید به آن داشت. به قول هرمونوتیست‌ها این رویداد و نظایر آن یک متن فشرده است  و آن را باید ملغمه‌ای از زندگی، انعطاف، هشدار، سهم‌خواهی، هجرت، اصلاح‌طلبی و ایثار و خیلی چیزهای دیگر دانست و اگر این دیدگاه نسبت به عاشورا وجود داشته باشد آنگاه قیام سیدالشهدا (ع) می‌تواند برای جامعه ای که نیاز به عملیات چریکی دارد و یا هر کُنش انسانی که قرار است در هر کجای دنیا روی دهد حتی برای انسان امروز نیز الگو باشد.

 

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه عاشورا را باید به مثابه یک طبیعت و یک اکوسیستم طبیعی دید، گفت: در طبیعت همه چیز برای همه موجودات وجود دارد اما باید این اصل مهم را در نظر گرفت که با وجود احتیاج همه موجودات حتی انسان به طبیعت، ممکن است چیزی که در تابستان به درد یک فرد بخورد، دیگر در زمستان برای او کارآیی نداشته باشد و لذا از عاشورا بنا به اقتضائات زمانی و مکانی و بسته به خاستگاه فرهنگی و نوع جهان‌بینی است که هر کس برداشت و تلقی خاص خودش را می‌تواند داشته باشد.

 

 وی به انقلاب مشروطه به عنوان یکی از مظاهر و مصادیق بهره گیری سران این قیام از حرکت سیدالشهدا (ع) اشاره کرد و ادامه داد: آیت‌الله سیدمحمد طباطبایی در کنار آیت‌الله بهبهانی از رهبران مشروطه است، او در جمع مشروطه خواهان با اشاره به قیام سیدالشهدا (ع) اظهار می دارد که جدم یک نصف روز در برابر نفاق، بدعت و ظلم و ستم ایستاد و اینچنین داغ زن و فرزند را در یک صبح تا ظهر تحمل کرد اما برای همیشه جاودان در خاطره‌ها ماند پس من که چند صباح دیگر به مرگ طبیعی خواهم مُرد چرا در برابر ظلم و بیداد نظام سلطنتی مقاومت نکنم؛ مشاهده می کنید که عاشورای حسینی تا چه حد در کالبد و جوهره وجودی هر جنبش، حرکت و انقلابی در طول تاریخ نفوذ کرده است.

واقعه عاشورا همواره در نوسان میان اصالت و خوانش عصری خود بوده است

وی تصریح کرد: واقعه عاشورا همیشه در نوسان میان اصالت و خوانش عصری خود بوده است و لذا ما نمی توانیم به این واقعه عظیم به چشم ابزاری نگاه کنیم چرا که این واقعه برای خود دارای اصالتی است که البته به معنی کهنگی نیست و در واقع باید این مهم را در نظر داشت که عاشورا ترکیبی از اصالت و حضور در زمان است یعنی رویدادی که از یک طرف اصالت خود را داراست و در نقطه خاصی از تاریخ و جغرافیا رخ داده است و از طرف دیگر آن را در زندگی امروز بشری نیز می‌توانیم جاری و ساری مشاهده کنیم که اگر اینگونه نبود و قرار بود در مقطعی خاص از تاریخ باقی مانده و پویا نباشد هیچگاه قادر نبود که خود را تا به اکنون و هر سال در موسم یادمان روی دادنش به ما تحمیل کند و در نتیجه ما همیشه نیاز داریم که  از عاشورا صحبت کنیم و نیاز داریم تا از عاشورا یاد کنیم  و این همان معمای نوسان میان اصالت و ضرورت  قدیم و جدید این واقعه است اما اینکه  هر زمانی چگونه باید عاشورا را بخوانیم این امر نیاز به آن دارد که انسان امروز مجهز به متدولوژی و شیوه خاص تأویل و تفسیر آن به منظور پیاده‌سازی در زندگی جاری خود دارد.

 

فیرحی عاشورا را متنی بی‌پایان خواند و گفت: با این حال این متن از یک انسجام و کلیتی برخوردار است که همواره جاری است و آدمی در هر عصر و زمانی قادر است چیزهای جدیدی را در این آینه تمام نما مشاهده کند اعم از آزادگی و جوانمردی، شجاعت و تسلیم ناپذیری و صدالبته ماجراجویی نکردن و بسیاری مسائل دیگر که می‌توان الگوی انسان در جامعه کنونی باشد و باید اذعان کرد که عاشورا هموراه پدیده ای نو است همچون قرآن و انجیل و بسیاری کتب آسمانی که تاریخ مصرف ندارند.

 

وی ارزش‌های انسانی نهادینه شده در واقعه عاشورا را بارز ارزیابی کرد و ادامه داد: باید گفت که ارزش‌های  انسانی درون این واقعه جهان شمول است و مربوط و اختصاص به یک جغرافیا و زمان مشخصی ندارد و اینچنین است که انسان به شرط آزادگی با هر کیش و آئینی که در اختیار دارد قادر است از این سرچشمه لایزال بهره‌های فراوانی را ببرد.

 

این استاد فقید دانشگاه تهران به نامه‌های امام حسین (ع) پیش از آغاز حرکتشان به سمت کوفه خطاب به مردم بصره اشاره کرد و گفت: دقیقاً مشخص نیست که این نامه‌ها را حضرت در مکه به نگارش درآورده‌اند و یا در مدینه اما خطاب آن به بزرگان و اشراف بصره است که آن را توسط فرستاده خود سلیمان به سوی آنها می‎فرستند؛ نکته قابل تأمل در این نامه پرداختن به مضامین کلیدی و راهبردی است که امام به عنوان فردی نقاد، صرو و ناظر و مشرف بر اوضاع زمانه خودش به آنها اشاره دارد که متن این نام هم در «وقعه‌الطف» ابومخنف و هم در «الودایه و نهایه» ابن‌کثیر آمده است.

امام حسین (ع) در نامه به بزرگان بصره جانب انصاف را رعایت کرده و گروهی که بر مسند حکومت قرار دارند را افرادی خطاب قرار می دهد که در اموری منشأ خدمت و کار خیر  هم هستند 

وی ادامه داد: امام حسین (ع) در آن نامه با اشاره به رسالت و نبوت نبی مکرم اسلام خاندان ایشان را به عنوان جانشینان بحق معرفی می کند و اشاره می کنند که قریش این جانشینی را نپذیرفته و بر ما شوریده و آن را تصاحب کرده‌اند با این حال شاهد هستیم که امام در متن این نامه هیچ پرخاش و هجمه‌ای به آنها وارد نمی کند و بیان می‌دارند که چون بروز اختلاف را زشت می‌دانستیم لذا به این امر راضی شدیم تا صلح و صفایی برقرار شود و نکته جالب توجه اینکه امام در این نامه جانب انصاف را رعایت کرده و بیان می‌دارند که صدارت این گروه بر مسند مدیریت جامعه اسلامی حتی واجد برخی مزیت‌ها بوده است و آنها توانسته‌اند در برخی مواضع به موفقیت‌هایی نیز دست پیدا کنند با این حال باز ادامه می‌دهند که اگر حکومت به دست اهلش بود وضعیت بهتری بر جامعه اسلامی حاکم می‌شد.

 

فیرحی تأکید کرد: حکومت بر جامعه اسلامی از سوی اصلح یک فرض است اما در نامه امام با این موضوع مواجه هستیم که ایشان در لحن و کلام خود هیچ چشم‌داشتی به آن ندارند و تنها موضعی که دارند این است که باید برای اداره بهتر مسند امور به دست باکفایت‌ترین مردمان بیفتد چون اداراه امور مسلمین به نحوی شایسته یک اصل است امری که در زمان یزید محقق نشد و باید این مسئله را متذکر شوم که مسلمانان با انحراف از مسیر درست به بیراهه‌ای رفتند که نیاز بود به مسیر صلاح و درست هدایت و بازگردانده شوند تا جایی که صراحتاً بیان می‌دارند که سنت پیامبر مُرده است و بدعت‌ها زنده شده و استبداد بر جامعه مسلمین سایه انداخته است.

صراحتاً بیان می‌دارند که سنت پیامبر مُرده است و بدعت‌ها زنده شده و استبداد بر جامعه مسلمین سایه انداخته است

وی با اشاره به اینکه در ادبیات دینی اهل بدعت، کافر و مرتد تلقی می شوند، گفت: در ادبیات امام حسین (ع) اینگونه مطرح می شود که مهم نیست کدامیک از ما شایسته حکومت داری است اما مهم این است که حکومت در اختیار هر کدام که باشد آنها ملزم به انجام کار خوب و اصلاحاتی باشند که باید در امور مسلمین صورت گیرد، حقوق تضییع شده مردم  احیا شود و لذا تأکید ایشان در این نامه بازگشت به سنت جد بزرگوارشان حضرت محمد (ص) است.

 

فیرحی مردم را در برابر حکومت استبدادی به دو دسته تقسیم کرد و گفت: گروهی هستند که حکومت آنها را به ورطه تحمیق می‌کشاند و از آنجا که آگاهی به اصل و اساس و مختصات یک حکومت اسلامی ندارد لذا تصورشان آن است که آنچه که بر سر آنها آورده می شود همانی است که اسلام به آن توصیه کرده و دستور داده است و گروهی هم هوشیار هستند که در برابر این نابرابری و تبعیضات به اسم اسلام، آن را به پای دین نوشته و لذا آرام آرام از دین زده شده و نسبت به آن زاویه پیدا می‌کنند؛ در واقع حرف امام حسین این است که مهم نیست چه کسی بر مسند حکومت اسلامی است و تنها باید گروه حاکم پایبند به عدل و داد و انصاف و قائل به حرکت در مسیر درست منطبق با فرامین الهی باشند.

 

وی افزود: چنین موضعی اسست که ایشان را به عنوان شخصیت منصف و دادگر هم در عصر خود و هم در سایر اعصار معرفی می‌کند تا جایی که در جریان واقعه عاشورا و در زمانی که کار در حال نهایی شدن است و ایشان مجروح تاب و توان از کف داده است وقتی شمر پلید دستور هجوم به خیام را می‌دهد، فریاد برمی‌آورد که ای شمر تو را چه می شود؟ تو با من سر جنگ داری، تو را با خانواده ام چه کار؟ و یا این جمله معروف که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید که شمر هم با این تعبیر که او مردی بخشنده و باغیرت است فعلاً از اقدام خود صرفنظر می‌کند.

 

این پژوهشگر اندیشه سیاسی اسلام در جای دیگر از سخنان خود گفت: از نظر امام حسین (ع) وظیفه حکومت و دولت حفظ حقوق مردم است حال در هر زمان و مکانی که می‌خواهد باشد و تحت هر شرایطی و در تحقق این امر بیان می‌دارد که باید سنت پیامبر (ص) احیا شود؛ حال این پرسش به میان می‌آید که مگر سنت پیامبر در امر حاکمیت چیست که امام حسین (ع) به فکر احیای سنت جدشان هستند؟

سنت پیامبر در امر حاکمیت اسلامی، حکومتی قراردادی است

وی تأکید کرد: سنت پیامبر در امر حاکمیت اسلامی، حکومتی قراردادی است، در طول 10 سال حاکمیت حضرت محمد (ص) و ایجاد شهری به نام مدینه به عنوان مقر حکومت هیچگاه ایشان در موضع حاکم مشاهده نشده است بلکه ایشان تنها نقش حَکَم را داشتند یعنی داوری، قضاوت و تبیین درست زندگی کردن و نشان داده راه درست از نادرست و البته قضاوت در اختللافاتی که ممکن است میان دو گروه از مسلمین به وجود آید.

 

فیرحی ادامه داد: دوران حکومت ایشان سرشار از این قراردادهاست که علاوه بر آزادی عمل و بیان برای هر گروه و فرقه‌ای به نوعی زندگی مسالمت‌آمیز آنها در کنار هم نیز منتج می‌شود حال آنکه ابوسفیان و به تبع او پسرش معاویه و در ادامه یزید قائل به چنین زمامداری نبوده و شکل حکومت را به یک سلطنت موروثی بدل کرده بودند که در آن به جای اجرای قسط و داد، شاهد سرکوب مخالفان و همسو کردن همه جریانات اجتماعی و سیاسی در مسیری بودیم که به صلاح حکومت بنی امیه بود و این درست برخلاف سنت پیامبر بود که مثلاً در جریان صلح حدیبیه زمانی که نماینده طرف مقابل برای امضای قراردا صلح به نزد ایشان می‌آید ایشان حتی از برخی مفاد داخل قرارداد همچون اینکه خود را پیامبر و فرستاده خدا بدانند صرفنظر می‌کنند.

 

وی در پایان گفت: امام حسین (ع) به دنبال بازگشت جامعه اسلامی به چنین شیوه حکومت‌داری بود، شیوه ای که در آن همگی به حقوق و عقاید هم احترام بگذارند و در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنند، امری که به جهت برخی سیاسی بازی‌ها و جانبداری‌های سیاسی منجر به این شده بود تا حرکت خیر و صلاح از مسیر خود خارج شود و در حقیقت چنین منطقی است که جریان عاشورا را تبدیل به یک الگوی بی‌بدیل برای انسان‌ها در هر عصر و زمانی می‌کند تا به تمسک به آن به دنبال زندگی توأم با آرامش و صلح و صفا و در جهت تعالی باشند.