اختصاصی کرب و بلا؛ دکتر سعید طاوسی مسرور، استاد تاریخ دانشگاه علامه طباطبایی با حضور در هیئت کانون محبت پیرامون موضوع منابع عاشورا به سخنرانی پرداخت و در ابتدای بحث گفت: نقل مشهوری از حضرت رسول (ص) است که ایشان فرمودند: حسن و حسین؛ سرور و آقای جوانان اهل بهشت هستند؛ و من پیش از اینکه وارد بحث در مورد منابع عاشورا شوم، می‌خواهم در مورد این حدیث شریف نبوی نکاتی را عرض کنم.

 

وی ادامه داد: باید تأکید کنم که این حدیث از جمله معتبرترین روایات  نبوی است که حتی در منابع اهل سنت نیز ذکر شده و بارها و بارها در طول تاریخ مورد استناد قرار گرفته است. همچنانکه  امیرالمؤمنین (ع) در نامه‌ای که به معاویه  نوشتند، ضمن بیان  فضایل  بنی هاشم و اهل بیت (ع) به این روایت  نیز احتجاج کرده‌اند که در  نهج‌البلاغه نیز موجود است.

بیانات و خطبه‌های امام حسین (ع) در مسیر کربلا مورد غفلت واقع شده است

طاوسی با اشاره به خطبه‌های مکرر ایراد شده از حضرت سیدالشهدا (ع) در مسیر مدینه تا کوفه، تصریح کرد: متأسفانه آنگونه که باید و شاید حق مطلب در مورد این خطبه‌ها و بیانات تاکنون ادا نشده است و جز مواردی انگشت‌شمار همچون کتاب «سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا» نوشته محمدصادق نجمی، پرداختن به این مهم مورد غفلت واقع شده است.

 

این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: در فرازی از این بیانات امام حسین (ع) خطاب به کوفیان می‌فرمایند که ای قوم؛ اگر مرا راستگو می‌دانید که هیچ و اگر هم فکر می‌کنید دروغ می‌گویم باید ابتدا به شما متذکر شوم که من از زمانی که فهمیدم خدا دشمن دروغ و دروغگوست زبان به دروغ نگشودم و حتماً این عبارت معروف که جدم فرمود حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند را از زبان من شنیده‌اید و حتی اگر مرا دروغگو می‌پندارید در میان شما صحابه جدم رسول خدا هستند (اشاره می‌کنند به افرادی همچون انس بن مالک) از آنها سؤال کنید که آیا این عبارت را از رسول خدا نشنیدند؟ با این استدلال باز چرا درصدد ریختن خون من هستید؟ که البته باید گفت وقتی به دلها قفل زده شود و شکم‌ها از حرام پُر شود دیگر استدلال معصوم (ع) نیز به جایی نمی‌رسد.

 

طاوسی مسرور تأکید کرد: مطلب دیگری که می‌خواستم در این مقال به آن بپردازم پیرامون این موضوع است که بسیاری بیان می‌دارند که مطالب مربوط به عاشورا و شرح واقعه آن را چه کسی گفته و چه کسی شنیده و یا چه کسی به ثبت رسانده که اینکه براساس آن، روایاتی نقل می‌شود؟

 

وی در ادامه افزود: این عده که متأسفانه برخی از آنها اندیشمندان و محققان طراز اول نیز هستند و تنها استناد به این نکته می‌کنند که واقعه عاشورا در 10 محرم سال 61 اتفاق افتاده است اما کسی از جزئیات آن باخبر نیست؛ گزارشات پیرامون این واقعه چندان موثق نیست در حالیکه باید به عرض برسانم که اتفاقاً یکی از روشن‌ترین و متقن‌ترین حوادث تاریخی است که به ثبت رسیده است، آن هم با جزئیاتی بسیار کامل؛ جزئیاتی که در واقع در مقاتل کهن و از زبان شاهدان عینی واقعه نقل شده است.

مقتل ابومخنف در تاریخ طبری ذکر شده است

استاد تاریخ دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه مقتل در واقع شرح کشته شدن فرد و یا افرادی در مقاطع گوناگون تاریخی است که تنها منحصر به واقعه عاشورا و جریان شهادت امام حسین (ع) هم نمی‌شود، گفت: نخستین مقتلی که از واقعه عاشورا به دست ما رسیده، «مقتل ابومخنف» متوفی سال 157 هجری است که البته خیلی از منتقدان می‌گویند به دلیل فاصله زمانی تقریباً 100 ساله مرگ او از واقعه کربلا، مقتل اوچندان هم معتبر نیست که در توضیح باید بگویم که او در سال پایان عمر خود که به نگارش این مقتل نپرداخته بلکه در طول عمر خود به این کار مداومت داشته است و البته باید بگویم که مرقومات او مستقیم موجود نیست بلکه شرح وقایع به قلم او با واسطه مثلاً در تاریخ طبری آمده است که البته عده‌ای به دلیل سنی بودن طبری تاریخ‌نگاری او را نیز چندان مستند نمی‌دانند که باید بگویم اتفاقاً بسیاری از موارد ذکر شده از سوی ابومخنف در مقتل شیخ مفید نیز عیناً نقل شده است و صدالبته شیخ مفید شیعی است.

 

وی اذعان داشت: سه منبع برای ثبت دقیق وقایع قابل تصور است؛ یکی نقل از سوی بازماندگان و اسرا و کسانی که با سیدالشهدا (ع) بودند و کشته نشدند و اینکه آیا ابومخنف از آنها چیزی نقل کرده است که باید گفت بله؛ هم به شکل مستقیم و هم غیرمستقیم و مثلاً از همسر زهیر بن قین چگونگی پیوستن او به امام و شهادتش را نقل مرده است و یا به غیر از خانواده سیدالشهدا (ع) ما مردانی نیز داشته‌ایم که کشته نشدند اما شاهد ماوقع بودند همچون حسن مثنی؛ داماد امام حسین (ع) که بنا به وساطتی کشته نشد و یا غلام خانم رباب به نام «عقبه بن سمعان» که ابومخنف با یک واسطه از جانب او نیز مطالبی را ذکر کرده است و یا ضحاک بن عبدالله مشرقی که به واسطه  شرطی که با امام کرده بود پیش از به شهادت رسیدن امام، صحنه کارزار را ترک کرد که هر چند مورد عتاب از سوی محبان حسینی است اما به هر حال منبع خوبی برای مستندات واقعه است.

 

طاوسی مسرور افزود: سؤال دیگری که مطرح می‌شود اینکه ابومخنف آیا در شرح واقعه به سراغ دشمنان ابی عبدالله هم رفته است و در پاسخ باید گفت که بله؛ چرا که مختار سران و عاملان اصلی واقعه را به سزای عمل خودشان رسانید و لذا بیشمار سربازانی بودند که منبع خوبی برای شرح واقعیت روز عاشورا باشند و نکته جالب اینکه ابومخنف با ذکر منصب جنگی هر کدام از آنها به نقل روایات از زبان آنها پرداخته است و نکته جالب اینکه یکی از آنها «حمیره بن مسلم» بوده است که صرفاً در لشکر دشمن کسوت خبرنگاری را داشته و اصلاً شمشیر به دست نگرفته است و البته منبع موثق دیگر هم خود معصوم (ع) است که ابومخنف قطعاً محضر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) را در دوران حیات خود درک کرده است.

 

وی با اشاره به اینکه مقتل‌نویسی ابومخنف توسط فردی به نام «هشام کلبی» از شاگردان امام صادق (ع) منتقل و در تاریخ طبری نقل شده است، گفت: اینکه تصور کنیم مقتل ابومخنف، نخستین مقتل عاشوراست غلط است چرا که پیش از این مقتل «جابر بن جوفی کوفی» را نیز داریم که اتفاقاً ابومخنف شاگرد او بوده است اما از مقتل او نیز چیز به دست ما نرسیده است چرا که او از جمله شیعیانی بوده که  قائل به تقیه نبوده است و لذا مقتل او نیز از سوی برخی مخالفان از میان رفته است اما اینکه چرا ابومخنف چیزی از مقتل او را در مقتل خود نیاورده است دلیلش این است که این دو مقتل به فاصله کوتاه و یا حتی  با تداخل زمانی نسبت به هم نوشته شده و ابومخنف نمی‌خواسته مطالب تکراری در مقتل خود داشته باشد هر چند که بعدها و پس از پراکنده شدن و یا از بین رفتن مکتوبات ابومخنف، مقتل نویسان ابتدا اقدام به کپی مقاتل متقدم خود کرده و بعد چیزی از خود را به آن اضافه می‌کردند.

 

طاووسی در ادامه گفت: از جمله مقتل‌نویسان هم‌دوره ابومخنف می‌توان به «قاسم بن اصبغ بن نباته» که پدرش از یاران امام علی (ع) بود و همچنین «حسین بن  عبدالرحمن سلمی کوفی» اشاره کرد که این فرد اخیر در واقعه حضور نداشت و در کوفه بود لذا شرح واقعه را با یک واسطه و شرح وقایع پس از عاشورا در کوفه را بدون واسطه بیان می‌کند و البته در مورد مقتل قاسم بن اصبغ باید بگویم که به همت استاد رسول جعفریان نسخه‌های پراکنده آن ضبط و تدوین شد که البته به چاپ رسیده است و این حقیر نیز آن را ترجمه کرده‌ام که هنوز از زیر چاپ خارج نشده است.

«تسمیه من قتل مع الحسین»؛ ذکر اسامی شهدای کربلا با اطلاعاتی مفید درباره آنهاست

وی تصریح کرد: کتاب دیگری که موجود است اما مقتل نیست «تسمیه من قتل مع الحسین» نام دارد به قلم فضیل بن زبیر کوفی که او از جمله کشته‌شدگان قیام زید بن علی (ع) است و نکته جالب اینکه در این کتاب اسامی شهدای کربلا به تفکیک ذکر شده و اطلاعات خوبی نیز از آنها ارائه شده است که براین اساس جالب توجه است که بگویم دو تن از شهدای کربلا از خوارج بودند که دقایقی پس از شهادت حضرت امام حسین (ع) و در جریان آتش زدن خیام، علیه لشکر خودی برمی‌آشوبند و نسبت به عمق فجایع معترض و متعرض می شوند که به قتل می‌رسند.

 

این استاد تاریخ اسلام گفت: تصور اینکه ماجرای کربلا و مستندات آن را تنها باید در میان اسناد وکتب تاریخی جست نادرست است و به عنوان نمونه در کتبی در خصوص گیاهان نیز می‌توان به نشانه‌هایی از جریان قیام سیدالشهدا (ع) پی برد چنانکه در یکی از این کتاب‌ها صحبت از گیاهی است به نام «کَتَم» که در برخی از مقاتل عنوان شده که مورد استفاده امام حسین (ع) در واقعه عاشورا بوده است و آن حضرت محاسن مبارک را با آن خضاب کردند. اما اینکه چرا حضرت محاسن خود را با حنا و یا چیز دیگری خضاب نکردند جای پرسش است که باید گفت کَتَم، رنگی مو ومحاسن را مشکی می‌کند که  امام به این واسطه خواستند هیبت بیشتری همچون یک جوان رعنا داشته باشند تا جاییکه دست به موی سر مبارک نزدند چرا که آن موها در زیر عمامه ایشان مخفی بود.

 

وی افزود: اشاره شد که برخی از شرح مقاتل مستند به کلام معصوم (ع) است با این حال وقتی صحبت از این می شود که مثلاً بر بدن مبارک امام جای 380 زخم مشاهده شده برخی تشکیک می آورند که مگر می شود در صحنه کارزار و در بحبوحه جنگ ااین تعداد را شمرد و مگر کسی وقت زیادی داشته و تعداد زخم‌های وارده بر ایشان را ثبت و ضبط کند که اینجا باید گفت این اقوال متکی بر کلام معصوم (ع)  و سند آن بسیاری قوی است.

 

طاووسی با ذکر این نکته که در کتب اهل سنت نیز به وفور پیرامون واقعه کربلا و حقانیت سیدالشهدا (ع) سخن به میان آمده است گفت: به طور مثال در کتاب «صحیح» بخاری نقل است که فردی پس از واقعه با پیمودن راهی طولانی از کوفه به مدینه، به نزد عبدالله بن عمر می رود تا از شیخ سؤال کند که آیا خون پشه نجس است یا نه؟ نکته جالب توجه اینکه ابن عمر که تنها کار خیری که انجام داد این بود که نامه‌ای به یزید نوشت تا ابن‌زیاد مختار را از زندان کوفه برهاند در پاسخ به او می‌گوید این همه راه را پیمودی تا این سؤال را بپرسی در حالیکه خون نواده پیامبر (ع) را ریختند و سر او را بریدند اما تو و همشهریانت کوچکترین اعتراضی به آن نکردید؟!