کمبود اطلاعات در خصوص دوران زندگانی افراد نزدیک به حضرات معصومین علیهم‌السلام باعث می‌شود ما نتوانیم بصورت مفصل، شأن و منزلت آن‌ها را از لحاظ تاریخی تحلیل کنیم. گر چه در روایات در مورد شأن و منزلت آن‌ها نکات ارزنده‌ای وجود دارد، وقتی می‌خواهیم مصادیق تاریخی را در زندگی آن‌ها پیدا کنیم مطلب کم است. این خلأ درباره زندگی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام، حضرت زینب سلام الله علیها و ام کلثوم (س) وجود دارد.

 

ادامه نسل عباس‌بن‌علی (ع) در عبیدالله:

بر اساس منابع رجالی و گزارش‌های تاریخی، عباس‌بن‌علی (ع) با لبابه، دختر عبیدالله‌بن‌عباس‌بن‌عبدالمطلب، ازدواج کرد. البته کنیزی (ام ولد) نیز داشت که فرزندی به نام حسن از او متولد شده است. درباره تعداد فرزندان عباس‌بن‌علی (ع) اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهی برای وی دو فرزند به نام‌های عبیدالله و فضل یا عبیدالله و حسن ذکر نموده‌اند و برخی منابع چهار فرزند به نام‌های عبیدالله، فضل، حسن و قاسم برای ایشان نام برده‌اند. البته برخی قدما و متأخران پنج فرزند به نام‌های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و محمد نام برده‌اند.

برخی نیز چهار پسر به نام‌های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر (بدون نام) ذکر نموده‌اند. در این میان همه نسب‌شناسان اتفاق نظر دارند که نسل عباس (ع) از طریق عبیدالله تداوم یافته است. همچنین از نسل حضرت عباس رجال نامداری پدید آمده‌اند، از جمله پنج تن از نوه‌های او، یعنی پسران حسن‌بن‌‌عُبَیْدالله‌بن‌‌عباس، به نام‌های عُبَیْدالله، عباس، حمزه‌الأکبر، ابراهیم جَردَقه و فضل، افراد سرشناسی شدند؛ زیرا عُبَیْدالله در زمان خود أمیر و قاضی‌القضات مکه و مدینه بود و عباس، خطیبِ فصیح و شاعری توانا شد.

جناب فضل، سخنوری فصیح و بسیار متدین و شجاع بود. ابراهیم نیز فقیه، أدیب و زاهد بود و‌ قاسم‌‌بن‌حمزه‌بن‌‌حسن‌بن‌عُبَیْدالله در یمن جایگاه عظیمی کسب نمود. همچنین از فرزندان عباس (بن‌عُبَیْدالله)، جناب عبدالله، خطیب و شاعر فصیحی بود که در دربار مأمون جایگاه ویژه داشت. از نوادگان حضرت عباس (ع) برخی وارد ایران شدند و در شهرهای شیراز، گرگان، أرجان (بهبهان) سکنی گزیدند، برخی وارد یمن شدند و برخی دیگر به مصر و مغرب کوچ کردند.

 

جناب فضل، سخنوری فصیح و بسیار متدین و شجاع بود. ابراهیم نیز فقیه، أدیب و زاهد بود و‌ قاسم‌‌بن‌حمزه‌بن‌‌حسن‌بن‌عُبَیْدالله در یمن جایگاه عظیمی کسب نمود. همچنین از فرزندان عباس (بن‌عُبَیْدالله)، جناب عبدالله، خطیب و شاعر فصیحی بود که در دربار مأمون جایگاه ویژه داشت. از نوادگان حضرت عباس (ع) برخی وارد ایران شدند و در شهرهای شیراز، گرگان، أرجان (بهبهان) سکنی گزیدند، برخی وارد یمن شدند و برخی دیگر به مصر و مغرب کوچ کردند.

 

 

مقام معنوی عباس‌بن‌علی (ع):

امام صادق (ع)؛ دانشمند آل محمد در فرازی از احادیث خود به ویژگی‌های برجسته شخصیتی حضرت عباس (ع) می‌پردازند و بر دو ویژگی‌ خاص تأکید می‌کنند و در توصیف ایشان می‌فرمایند: «کان عمّنا العباس نافذ البصیره صلب الایمان، جاهد معابی عبدالله (ع) وأبلی بلاءً حسنا و مضی شهیدا؛ عموی ما عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه با ابی عبدالله جهاد کرد و به خوبی آزمایش خود را داد و به شهادت رسید». دو صفت «نافذ البصیره» بودن و «صلابت ایمان» بودن را باید در ظرف زمانی همان واقعه سنجید.

مقصود از بصیرت در این روایت، قوه‌ای است که انسان به واسطه آن می‌تواند هنگامی که حق و باطل درهم آمیخته است راه حق و حقیقت را گم نکند. بی‌شک عنوان بصیرت در کلام امام صادق (ع) در جهت مدح حضرت اباالفضل (ع) به معنای بصیرت در امور سیاسی اجتماعی است، به طوری که در یاری رساندن به سیدالشهدا (ع) و شناخت حق و باطل در عرصه منازعات درون جامعه اسلامی بهترین شناخت را از خود نشان داده است.

تعبیر دیگر امام صادق (ع) از عمویش عباس را که عبارت از «صلب الایمان؛ استواری ایمان» بود نیز در همین واقعه عاشورا باید شناخت؛ چرا که در سخت‌ترین شرایط ایشان تمام مشکلات را تحمل کرد و کوچک‌ترین عقب‌نشینی از ایمان خود نشان نداد. باید توجه داشت که صلابت ایمان و بصیرت دو ویژگی هستند که کنار هم بوده و باهم شناخته می‌شوند؛ مثلا سلیمان‌بن‌صرد خزاعی که بعدا رهبر توابین شد، سابقه خیلی خوبی از ایمان داشت و در جنگ صفین در کنار امیرمؤمنان (ع) حضور داشت و در زمان امام حسین (ع) نیز از سران مهم و تأثیرگذار دعوت امام به کوفه بود و در قیام توابین نشان داد که هم شجاعت دارد و هم ایمان، اما شکی نیست که او از بصیرت کافی برخوردار نبود؛ لذا وقتی امام به نزدیکی کوفه رسید و شرایط سخت شد نتوانست انتخاب درست داشته باشد.

امام سجاد (ع) نیز عموی خود عباس (ع) را چنین توصیف می‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ عَمِىَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وأَبْلی وفَدی أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَیْن یَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِکَهِ فی‌ الْجَنَّهِ کَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ‌بن‌أَبی‌طالِبْ علیه السلام؛ وَإنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی مَنْزِلَهٌ یَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ یَوْمَ القِیامَهِ». خداى عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد تا آنکه دست‌هایش از پیکر جدا گردید. آنگاه خداوند به جای آن‌ها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند؛ همان‌سان که برای جعفر طیار قرار داد.

در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی (ع) از زبان آن حضرت چنین می‌خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه‌السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه‌السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد».

 

این خطبه در هیچ یک از منابع و کتاب‌های قدیم و قوی نقل نشده است، بلکه تنها یک کتاب‌ معاصر به نام «خطیب کعبه» آن‌را نقل کرده و می‌گوید آن ‌را از کتاب «مناقب ساده الکرام»، تألیف سید عین العارفین هندی نقل کرده است و آن کتاب منبع هم در کتابخانه علامه میر حامدحسین موسوی نیشابوری کشمیری وجود دارد که امروزه هیچ‌گونه چاپ و خبری از این کتاب در دسترس نیست.

 

 

در مجموع اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان امام حسین (ع) درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم. در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آن‌ها عمربن‌سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده‌اند و چه می‌خواهند. در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد؛ یکی آنکه امام به حضرت عباس می‌فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی‌گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد. امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه‌ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می‌دهند: «السلام علی ابی الفضل العباس‌بن‌امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید‌بن‌الرقاد الجهنی و حکیم‌بن‌طفیل الطائی.»

سلام بر ابوالفضل عباس، فرزند امیر مؤمنان؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، وکسی که دست‌هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید‌بن‌رُقاد حیتی وحَکیم‌بن‌طُفَیل طایی را لعنت کند!

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه (ع) رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود.

 

صحت انتساب خطبه عباس‌بن‌علی (ع) در مکه در عزیمت به عراق:

برخی از محققین خطبه‌ای را منتسب به عباس‌بن‌علی (ع) می‌دانند که بر بام کعبه در دفاع از امام حسین (ع) قبل از حرکت به سمت عراق ایراد فرمودند. جالب است که اشاره کنیم که حتی کتابی به نام «خطیب کعبه» منتشر شده است که شرحى است بر متنى عربى و آن متن عربى کوتاه، منبع این خطبه بنا بر ادعاى مؤلف، کتاب مناقب ساداه الکرام تألیف سید عین العارفین هندى است که هم بنا بر ادعاى مؤلف، در کتابخانه علامه میحامدحسین هندى موجود است. با ابهامى که در باب مأخذ این خطبه ادعایى وجود دارد، بیشترین تأکید و عنایتِ نویسنده و دیگر تقریظ نویسان به خودِ متن و ظاهر و باطنِ عباراتِ آن معطوف است که از (مضامینِ عالیِ) خطبه یاد مى‌کنند. در عرصه تاریخنگارى و دین پژوهى قابلِ استناد انگاشته اند.

گر چه نقد این خطبه مجال طولانی می‌طلبد ولی در همین فرصت به چند نکته اشاره می‌کنیم:

اولا: این خطبه در هیچ یک از منابع و کتاب‌های قدیم و قوی نقل نشده است، بلکه تنها یک کتاب‌ معاصر به نام «خطیب کعبه» آن‌را نقل کرده و می‌گوید آن ‌را از کتاب «مناقب ساده الکرام»، تألیف سید عین العارفین هندی نقل کرده است و آن کتاب منبع هم در کتابخانه علامه میر حامدحسین موسوی نیشابوری کشمیری وجود دارد که امروزه هیچ‌گونه چاپ و خبری از این کتاب در دسترس نیست.

دوما: درباره کتاب «مناقب ساده الکرام» و نویسنده آن سید عین العارفین هندی که این خطبه را آورده، هیچ اطلاعی وجود ندارد.

سوما: محتوای این عبارت [خطبه]، محتوایی پذیرفتنی و قابل قبول است، اما اگر کسی با روایات و نوع خطابه‌های عربی در آن زمان آشنا باشد، در خواهد یافت که متن عربی این خطبه نه تنها هیچ‌گونه فصاحتی ندارد بلکه اساسا از گفتاری که یک عرب زبان آن ‌را بیان می‌کند به دور است، بلکه حتی اشتباهات فاحشی نیز در متن عربی آن وجود دارد که بر کسی که به ادبیات عرب آشنا باشد پوشیده نیست.