در تمامی ادیان آسمانی وقتی در مورد کشته شدن و یا کشتن افراد بحث میشود کشتن غافلگیرانه مذموم شمرده میشود. حتی در مذهب یهود تحریف شده هم کشتن غافلگیرانه و یا دستور به آن دیده نمیشود.
اگر بخواهیم ترور را که ریشه فرانسوی دارد و در زبان فرانسه به معنای دهشت افکنی است به زبان ساده به فارسی معنا کنیم به کشتنی میگویند که فرد نسبتا مشهوری (یعنی عمومیت افراد وی را بشناسند) غافلگیرانه کشته شود.
در تاریخ ترورهای مختلف و زیادی داشتهایم. اما چون بحث ما بحث تاریخ اسلام است در این نوشتار به این موضوع میپردازیم.
در مورد شرایط آن زمان جامعه عرب که در آن یک مرد به خاطر موقعیت اقتصادی خویش مجبور است انسانها را به طور غافلگیرانه بکشد و این را برای خودش یک افتخار میداند، دینی میآید که با این نگرش مخالفت میکند.
عابد الجابری روشنفکر بزرگ شمال آفریقا معتقد است زندگی اعراب آن زمان یک مثلثی از عقیده، قبیله و غنیمت است که اسلام در مقابل هر سه اینها میایستد. جلو عقیده آنها لا الله الا الله را مطرح میکند به جای قبیله گرایی برادری اسلامی را مطرح میکند و در مقابل غنیمت که منظور همان کشتن یک نفر و برداشتن اموال اوست، بحثی به نام خمس و زکات را مطرح میکند و به خاطر همین موضوع از روزی که دین اسلام آمد با ترور مخالفت کرد.
در هیج جای تاریخ اسلام نمیبینیم پیامبر دستور دهد که کسی را بکشید. در مورد بحثی که برخی افراد مطرح میکنند که موضوع شبیخون با دستور پیامبر آیا مصداق دستور به ترور نیست؟، باید گفت؛ در هیچ جنگی شروع کننده جنگ همراهان پیامبر نبودهاند. و بحث دفاع مطرح بوده است. حتی وقتی مسلمین یکی دو نفر را به طور غافلگیرانه کشتهاند پیامبر دستور دادهاند دیه آن فرد پرداخت شود.
به طور کلی میتوان گفت یکی از جلوههای بدفهمی از دین در قالب تروریسم نمود پیدا میکند. در زمان حضرت امیر گروهی داشتیم به نام خوارج. گروههای تکفیری فعلی به لحاظ خط مشی شباهت بسیاری به این گروه دارند. شاید بتوان گفت گروههای تکفیری فعلی توسط غرب و آمریکاییها حمایت میشوند اما نکته مهم این است که کسی در داخل این گروهها یک گزاره اسلامی دارد که این آدمها را جذب کرده است. آیات قرآن در مورد کشتن کفار آن هم در قرن 21 ام همان گزاره اسلامی است که در بالا بدان اشاره شد. ما دقیقا این موضوع را در مورد خوارج داریم آنها افتخار میکردند که علی (ع) را ترور میکنند اما به چه اسمی ترور میکنند؟ به اسم دین!
بنابراین بهتر است بگوییم ریشه اصلی تروریسم بدفهمی از دین است. که خوارج مصداق اولیه این بدفهمی در اسلام بودند. شهید مطهری بحثی دارد در مورد اینکه خوارج بعد از 150 سال از بین رفتند اما ایشان معتقد است تفکر خوارجی همواره در اسلام ماند و در عصر حاضر بسیار بیشتر شده است. یعنی بدفهمی از دین در جامعه امروز بسیار بیشتر است.
اگر امام حسین از مدینه خارج نمیشد؛ ترور میشد!
امام حسین (ع) در قسمتی از سخنانشان میگوید؛ حجاجی که به مکه آمدهاند زیر لباس احرامشان برای ترور من شمشیر پنهان کردهاند. یعنی بحث ترور شدن امام مطرح بوده و امام حسین (ع) از موضوع شهادت خویش آگاهی داشتند. اما وقتی تصمیم به ترک مدینه میگیرند نه از ترس ترور و حفظ جان که برای تاثیرگذاری بر جامعه است. امام حسین وقتی کشته شدن (شهادت) را ناگزیر میداند ترجیح میدهد بین کشته شدن و ترور ،کشته شدن را انتخاب کند. این مطلقا بدین معنی نیست که امام حسین (ع) تلاشی برای نجات جان خود و همراهان نمیکند بلکه موضوع اینست که در هر حال شهادت امام حسین (ع) ناممکن نبود. اگر امام حسین (ع) ترس از شهادت داشته باشد هیچ وقت به سمت کوفه حرکت نمیکند، به یمن میرود جایی که دسترسی به وی چندان سهل نباشد.
اما امام میخواهد به گونه ای کشته شود که در جامعه تاثیر داشته باشد. اینکه امام حسین (ع) در مقابل چشمان مردمی که داعیه دار مسلمانیاند کشته شود تاثیر هدایتی بیشتری دارد.
اما علت اینکه امام حاضر به مقابله با دشمن در مکه و مدینه نشد و عازم کوفه شد این بود که اولا مکه را حرم امن الهی میدانست و معتقد بود نباید آنجا بجنگد، دوما خفقان فکری در آن موقع آنقدر در مکه و مدینه زیاد است که امکان عمل و ابتکار عمل را از آدمی میگیرد. از طرفی کوفه شهر بسیار بزرگ و تاثیر گذاری است و 30هزار نامه دعوت را نمیشود نادیده گرفت.
روایت ابن عمر
روزی که امام حسین (ع) از مدینه خارج میشود عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم به امام حسین (ع) میگوید تو هم مثل بقیه بیعت کن. امام حسین میگوید عبدالله بن عمر اگر پدر تو هم جای من بود با یزید بیعت نمیکرد.
چرا امام حسین (ع) به عبدالله بن عمر پدرش را مثال میزند؟
درست است که خلیفه دوم منصب خلافت را غصب کرده است. اما کار کفرآمیز بالای منبر پیامبر انجام نمیدهد در حالیکه یزید این کار را انجام میدهد و وقتی این کار را میکند عدهای این را توجیه میکنند و همین باعث میشود امام حسین (ع) بجنگد تا این توجیهها از بین برود. امام حسین (ع) در برابر تفکری که سازش با ظلم را به اسم مصلحتاندیشی درست میداند مقابله میکند.
ترور و واقعه عاشورا
قبل از پرداختن به موضوع ترور و واقعه عاشورا باید شخصیت مسلم را که قبل از همه میتوانست با ترور حتی شاید جلوی واقعه کربلا را بگیرد بپردازیم.
حتی عمر هم حاضر به بیعت با یزید نمیشد!
مسلم تمام قصه کربلا در کوفه است. امام حسین (ع) بین مردان با سابقه، مسلم را که جوانی حدودا 27 ساله است، به کوفه میفرستد. نه اینکه کسی را نداشته باشد شاید بتوان گفت بین اصحاب امام حسین (ع) مسلم بهتر از بقیه دعوت امام را درک و استجابت کرده است. کارهایی که مسلم در کوفه انجام میدهد دقیقا همان کارهایی است که اگر خود امام حسین (ع) بود انجام میداد. اگر مسلم ابن زیاد را نمیکشد به همان دلیلی است که معتقد است هدف وسیله را توجیه نمیکند. درست است کشته شدن ابن زیاد در کوفه چیز بدی نیست اما هدف امام حسین (ع) کشته شدن ابن زیاد نیست هدف هدایت انسانهاست. با همین تفکر وقتی مسلم خانه هانی است و او به مسلم میگوید شرایط را فراهم میکند تا مسلم ابن زیاد را بکشد مسلم نمیپذیرد. یعنی مسلم حاضر نمیشود ابن زیاد را ترور کند. مسلم به هانی میگوید از پیامبر خدا شنیدهام که مسلمانان هرگز دست به ترور افراد نمیزنند.
در سوی دیگر زهیر را داریم که دعوت امام حسین (ع) و تفکر حسینی را چند روز است گرفته است. زهیر به امام میگوید حاضرم شمر را به گونه ای با تیر بزنم که کسی نفهمد که امام به زهیر میگوید در دین ما ترور وجود ندارد.
میبینیم که دو رکن اصلی کربلا که شمر و ابن زیاد است امکان داشت که هر دو با ترور کشته شوند و شاید دیگر واقعه عاشورا اتفاق نمیافتد. اما اتفاقی که میافتد این است که امام حسین (ع) و یارانش به واسطه درسهایی که از اسلام فرا گرفته اند ترور را ضد ارزشهای اسلامی و این آموزهها میدانند.
فرض کنیم امام حسین (ع) شمر و ابن زیاد را میکشت و پیروز میشد. اما آیا امام فقط قصد پیروزی داشت آن هم با هر روشی؟ نه اوج تفکر امام حسین (ع) این بود که زیر بار ظلم نرفت و از هر وسیله ای هم استفاده نکرد.
ترور در عاشورا
صبح عاشورا قبل از شروع رسمی جنگ حمله اولیه ای صورت میگیرد، که حتی طبق روایت تاریخ حدود 32 نفر از یاران امام حسین (ع) در اثر تیراندازی در آن لحظه شهید میشوند. خب عملا آن تیراندازی که اتفاق میافتد و عمر سعد اولین بار تیراندازی میکند یک حمله کاملا غافلگیرانه است. یا نمازی که ظهر عاشورا امام حسین (ع) اقامه میکند. در تمامی جنگهایی که بین مسلمانان اتفاق افتاده جنگ برای نماز متوقف شده است اما در واقعه کربلا وقتی امام حسین (ع) نماز میخواند 2000 نفر تیراندازی میکنند.
یا حتی قصه شهادت حضرت علی اصغر (ع) را هم شاید بتوان به همان معنای ابتدایی که در تعریف ترور ارائه شد ترور نامید. چرا که وقتی امام حسین (ع) تمامی راهها برای هدایت را امتحان میکند این بار به سراغ علی اصغر (ع) میرود و میگوید بخاطر این بچه من که دارد از دنیا میرود خیلیها هنوز میتوانید برگردید. این مبنای هدایتی دارد و گرنه اصلا تقاضای آب برای بچه شش ماهه چندان مطرح نیست اما دشمن دست به تیر اندازی میزند و به فرزند شش ماهه امام حسین (ع) هم رحم نمیکند.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.
جالبه اما پیامبر ترور داشته اند و دیه دادند فقط فرقش تو دادن دیه اس؟؟؟
مقاله خوبی بود، مقایسه بین ترور در نظر معصومین با دیگران
عرض سلام و خسته نباشید بابت مصاحبه ی منتشر شده از شما سپاسگزارم. در چنین مقاله ای با نگارش خوبی که صورت گرفته یک اشکال املایی دیدم که لازم دیدم از باب یادآوری خدمتتان عرض کنم. آن هم کلمه ی "توجیه" بود که به اشتباه به صورت "توجیح" نوشته شده بود. ممنون از زحماتتان
سپاسگزاریم