تنها کسی که شایستگی نام‌گذاری آن فرزند آسمانی، آن هدیه الهی را داشت؛ عطاکننده آن هدیه بود. پس جبرییل آمد و نام یگانه فاطمه (س) را به پیامبر (ص) ابلاغ نمود:

  «نام او باید شبیر و به عربی حسین (ع) باشد هم چون نام پسر کوچک هارون (ع). چراکه حضرت علی (ع) برای پیامبر (ص)، به‌مانند هارون (ع) بود برای موسی (ع) جز اینکه محمّد (ص) خاتم انبیا است»

اما پسر هارون (ع)  کجا و پسر علی بن ابی‌طالب (ع) کجا؟!...

پسر هارون (ع) کجا و حماسه آفرین کربلا کجا؟!...

کربلا...

 مگر آن منفوران تاریخ نمی‌دانستند حسین (ع) حجت خداست که سرش را بر نیزه کردند؟!...

مگر آن خدا ناشناسان نمی‌دانستند که حسین (ع) عزیز مرتضی (ع) است که عطشان شهیدش کردند؟!...

مگر آن نامسلمانان نمی‌دانستند آن لب، بوسه‌گاه پیامبر (ص) بوده است که با چوب به آن ضربه می‌زدند؟!...

 آن لبی که بوسه‌گاه مصطفی (ص) با چه رویی چوب زد آن بی‌حیا؟

 آن دهانی کان به منبر خطبه راند بر سر نی آیهٔ قرآن بخواند؟

‌ای حسین (ع)‌ای وای بر قوم لعین با تو رفتاری نمودند این چنین!

 مگر آن ظالمان ملعون نمی‌دانستند از محبّت و دوستی آن خواهر و برادر که با زینب (س) آن چنان کردند که مو‌هایش سپید گردد و نماز شبش را نشسته بخواند؟!...

 دوش همدوش برادر بوده است بهترین مصداق خواهر بوده است

 صبر الگویی به جز زینب (س) نداشت همچو او کس این چنین منصب نداشت

آری... آن خفاشان کوردل، همه این‌ها را می‌دانستند و این چنین کردند. به گفته خودشان «از کینه علی بن ابی طالب (ع)» این چنین کردند... چراکه با همهٔ انکار‌ها و دروغ‌ها هنوز ماجرای غدیر را به یاد داشتند

و به راستی که کربلا در کربلا می‌مانْد اگر زینب (س) نبود...

مگر آن ستمگران نشنیده بودند آیه 23 سوره شوری را که می‌فرماید: «... قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموه فی القربی...»؟!...

آری... آن خفاشان کوردل، همه این‌ها را می‌دانستند و این چنین کردند. به گفته خودشان «از کینه علی بن ابی طالب (ع)» این چنین کردند... چراکه با همهٔ انکار‌ها و دروغ‌ها هنوز ماجرای غدیر را به یاد داشتند... هنوز بیعتشان با امیرالمؤمنین علی (ع) را فراموش نکرده بودند... هنوز صدای طنین انداز «من کنت مولاه فعلی (ع) مولاه» در گوششان بود... و البته *الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون*

 آه کربلا... ‌ای مصداق اول حرف آیهٔ نخست سوره مریم «کهیعص»

 من از تحریر این غم ناتوانم که تصویرش زده آتش به جانم

 تو را طاقت نباشد از شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن!

و به حق من از تحریر این غم ناتوانم... غمی که به سبب آن امام رضا (ع) فرمودند: فاجعهٔ کربلا جگر ما سوخت، اشکمان را روان ساخت و شکوه عزیز خاندانمان را شکست!

 

حال با تو می‌گویم؛ ‌ای مظلوم تاریخ:

ای میراث دار همه پیامبران...

ای نگین سلیمان (ع) در انگشت و‌ای بار غم ایوب (ع) بر پشت...

با تو می‌گویم:

ای چو آدم (ع) دیدگانت گریان و چو نوح (ع) چشمانت در انتظار فرج نگران...

ای چو موسی (ع) از فرعونیان ترسان و چو یعقوب (ع) در فراق عزیزان اشک ریزان و چو الیاس (ع) از قوم خویش گریزان...

ای چو ابراهیم (ع) ز کاشانه به دور مانده وز محبت زن و فرزند دست شسته...

ای زکریا (ع) را در کرنش مانند و یحیی (ع) را در نیایش و‌ای یوسف (ع) را در زندان رفتن همسان و عیسی (ع) را در ناباوری از زنده بودنش توسط یاران...

ای ذوالقرنین (ع) را در چیرگی مانند و داوود (ع) را در حکم و فرمان و‌ای چکیده والایی‌های همهٔ پیامبران...

ای که شمشیر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در نیام داری و زبان علی (ع) را در کام...

صلای مظلومیتت را گر به دریا خوانیم؛ کویر تفتیده شود، گر به پهن دشت پر گیاه خوانیم؛ بیابان خشکیده شود...

نوای رنج و مظلومیتت را گر با بلبلان نغمه خوان گوییم مرثیه سر دهند و سرود غم خوانند و ندای اندوهت را گر با قدسیان عالم بازخوانیم؛ جملگی گریان و نالان گردند...

بیان کرنش‌های شبانه‌ات را گر با زاهدان پروا پیشه بازخوانیم، سجاده‌ها برگیرند و سوی مصلای تو خیزند...

با تو می‌گویم:

ای مهدی (عج الله تعالی فرجک)! ‌ای حماسهٔ دوران!

ای چشمه سار جوشان فضیلت؛ اما یاران در کنار برکه‌ها...!

ای اقیانوس بی‌کران دانش؛ اما تشنه کامان ناکام...!

ای صلای آزادی؛ اما انسان‌ها در بند...!

ای بندهٔ کرنش گر خدا و عابدان چشم به راه مصلی...!

با تو می‌گویم:

ای مهدی (عج الله تعالی فرجک)! ‌ای ذورق نجات؛ ولیکن در گرداب افتادگان از آن گریزان...!

ای گنجینهٔ عطای حق؛ اما مستمندان باز در گدایی بر آستان دگران...!

ای خزانهٔ دانش الهی؛ اما جاهلان کاسه لیس این و آن...!

ای دست توانای یزدان؛ اما گرفتاران ثناگوی اهریمنان...!

و‌ای چشم بیدار خدای منّان؛ ولیکن کوردلان از آن چشم پوشان...!

ای مهدی (عج الله تعالی فرجک)! ‌ای عدل منتظر!

تو بیا که چشم‌های همهٔ نیکان به سوی تو فروهیخته، تو بیا که دُرّ دیدگان همهٔ پاکان برایت فروریخته و تو بیا که زشمشیر آختهٔ همهٔ سلحشوران در کرانهٔ تاریخ امید تو، رنگار‌ها فروشسته...!

ای مهدی (عج الله تعالی فرجک)! ‌ای یگانهٔ زمان!

تو بیا تا شکوفه‌های بهاری لبخند به روی تو زنند، تو بیا تا کاسه‌های خونرنگ آلاله‌ها با یادت تبسم کنند؛ تو بیا تا بلبلان خوش‌آواز برای تو نغمه سر‌دهند؛ و تو بیا تا سبزه زاران به خاطر تو دشت‌ها و هامون‌ها را طراوت بخشند...!

 چرا که تو زندگی دگرباره هستی...!

یا صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجک)! فرخنده میلاد با سعادت امام حسین (ع) را به محضر مبارکتان تبریک عرض می‌نماییم و شما را سوگند می‌دهیم به پهلوی شکستهٔ مادرتان زهرا (سلام الله علی‌ها) و اشک چشم مولا (ع) و دستان بریدهٔ عباس (ع) و اشک یتیمان و گریهٔ محبّان و نالهٔ منتظران که به ما یاری ده در دعا کردن تا نباشیم مصداق این حدیث از امام حسین (ع) که فرمودند: «عاجز‌ترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.»[1] چرا که خودت می‌دانی دعا و آرزوی ما فرج است، پس خودت واسطه شو و دعایمان را به اجابت برسان یا بقیه الله (عج الله تعالی فرجک)...

 ما بدان قامت و بالا نگرانیم هنوز وز غمت خون دل از دیده روانیم هنوز

 جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت ما بر آن عهد که بودیم برآنیم هنوز

 به امید تو شب خویش به پایان آریم آن جفا دیده که بودیم همانیم هنوز

 دیگران وادی عشق تو به پایان بردند ما به یاد تو در این دشت دوانیم هنوز

‌ای دریغا که پس از آن همه جان بازی‌ها بر سر کوی تو بی‌نام و نشانیم هنوز

 

خداوندا! دوباره ماه شعبان دارد از راه می‌رسد و ما را مست می‌کند و ما به انتظار اینکه قبل از جشن نیمهٔ آن، جشن فرج را بگیریم؛ لحظه‌ها را شماره می‌کنیم...

 یا رب الحسین (ع)

 بحق الحسین (ع)

 اشف صدر الحسین (ع)

 بظهور الحجه (عج الله تعالی فرجه)