به گزارش کرب و بلا، زهرا پورخمینی از جمله شاعران آئینی در بحر‌طویلی، متوسل به ادبیاتی توصیفی را در بیان آنچه که حس و حال واقعه عاشوراست می‌شود.

وی در این بحرطویل از شعر معروف محتشم کاشانی الهام می‌گیرد و در ابتدای  با توجه به مطلع این ترجیح‌بند یعنی «باز این چه شورش است» چنین می‌سراید:

چه شوریست در این دشت

چه مضطر شده اندیشه خورشید

نه تنهاست در این بادیه آشوب

که در عرش و زمین و همه افلاک

زمین چاک

سما ریخت به سر خاک

کشیده بسرش چادری از شرم

زمان نعره زنان می‌گذرد بر سر این واقعه گرم

زمین داغ، زمان داغ

نشسته به دل خون فلک داغ

نفس‌های ملک داغ

زشرم لب خشکیده ارباب

ببین آب شدست آب

زند بر سر خود باد، از این شیون و فریاد

دگر پاره شدست حنجره داد

این شاعر، مجددا گریز به این شعر دارد و آنجا که محتشم کاشانی در ترجیح‌بند مشهور خود می‌آورد «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است، گویا عزای اشرف اولاد آدم است» بندهایی با قرابت مفهومی به این بیت را می‌سراید:

 الا اهل زمین اهل سماوات

گریبان بدرید از غم این فال

که خورشید فرو رفته به گودال

بیافکند پری بال

هوا می‌تپد از حُرم دم یاس

دگر شعله کشید از دل خون آتش احساس

گل از شاخه جدا شد

و گودال یم پر شده از خون خدا شد

و شمشیر عدو آه کشید از غم این ننگ

بکوبد سر خود سنگ

از این واقعه بر سنگ

پرید از رخ فرزند علی رنگ