محمدابراهیم جوهری هروی؛ متخلص به جوهری و ملقب به افصح‌الشعرا از شاعران قرن 13 هجری است. او را «جوهری مروزی» نیز خوانند. تاریخ ولادتش نامعلوم و تاریخ رحلتش 1252 ق است. مدفنش در شهر اصفهان، قبرستان آب‌بخشان از توابع بیدآباد واقع است.

«طوفان البکاء فی مقاتل الشهداء» اثر اوست که به نظم و نثر نوشته شده و در باب مقتل تمام حضرات معصومین علیهم‌السلام است.

او در این کتاب فصل مرتبط با امام صادق علیه‌السلام را با قصیده‌ای در مدح و منقبت حضرتش با ردیف شکوفه شروع می‌کند که ابیاتی از آن را ملاحظه می‌کنید:

 

...بُوَد خوش که با ده زبان هم‌چو سوسن

کند مدح آل پیمبر، شکوفه

 

کشد قد به فرمان صادق، صنوبر

شود مادح ذات جعفر، شکوفه

 

زهی! صادق الوعد شاهی که او را

به صدق و صداقت، ثناگر، شکوفه...

 

«جوهری مروزی» در باب مصائب حضرت صادق (ع) مثنوی کوتاهی دارد که گریز زیبایی به کربلا زده است:

جعفر صادق امام راستین

قبله پاکان شه دنیا و دین

 

خوردن انگورش اندر غش فکند

زهر منصورش به جان آتش فکند

 

آن هما زین دامگه پر باز کرد

سوی فردوس برین پروازکرد

 

شد بلند از شهر بطحا شور و شین

مثل روز ماتم جدش حسین

 

او با ردیف کربلا و هم‌وزن با ترکیب‌بند محتشم چند سروده دارد که در کتاب «به عیوق می‌رسد» جمع آمده است؛ یکی از آن‌ها این شعر است:

پُر شد ز دیو و دد چو بیابان کربلا

شد موسم خروج سلیمان کربلا

 

بر یوسف عزیز رسول خدا حسین

شد مصر مکه، تنگ چو زندان کربلا

 

بنوشت دست کاتب قدرت به نام او

تعلیقه شهادت فرمان کربلا

 

فریاد! از آن دمی که سوی کربلا زدند

بیرون ز مکه، خیمه سلطان کربلا

 

کاهید، چون هلال محرم طلوع کرد

ماه چهارده شبه ز ایوان کربلا

 

صبح عزا نه تیره به روز دهم دمید

خیاط غم درید گریبان کربلا

 

زد چون خروس عرش، پر اندر صباح قتل

جبریل گشت مرغِ سحرخوان کربلا

 

کای لشکر قلیل خلیل اللـه! الرحیل

راهی است تا جنان ز خیابان کربلا

 

کافی است بهر آدمیان، حرز دیوبند

حبل المتینِ حُب سلیمان کربلا

 

احبابِ شاهِ تشنه و اصحابِ ابن سعد

اعدای اهل کوفه و اعوان کربلا،

 

چون روبه‌رو شدند به هم، خیل انبیا

بستند صف دورویه به میدان کربلا

 

بر عکس کار، در صدف خاک شد نهان

چندین گهر ز بارش نیسان کربلا

 

داغند انبیا که ز دل‌های اهل بیت

گل کرد لاله‌کاری دهقان کربلا

 

ای وای! گر محاسب دیوان رستخیز

جمع آورد مخارج دیوان کربلا

 

گردد تهی ز دخل کرم، دفتر نجات

هنگام جمع و خرج دبیران کربلا

 

گردند منفعل، شهدا ز انتقام خویش

در جنب خون‌بهای شهیدان کربلا

 

آن دم که برخورند به گرداب خون به هم

کشتی قوم طاغی و طغیان کربلا،

 

نبْود بعید ـ «جوهری»! ـ افتد گر از قلم

طغیان قوم نوح ز توفان کربلا

 

برای مشاهده مجموعه اشعار محمدابراهیم جوهری هروی (جوهری مروزی) اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب‌وبلا مراجعه کنید.