میرزا احمد عابد نهاوندی ملقب به مرشد چلویی و متخلص به «ساعی»، عارف وارسته‌ای بود که با شعر و سخن نیز انس و الفت داشت. او معتقد بود که مردم را باید سیر کرد؛ چه با اطعام و چه با پند حکیمانه. با همین نیت بی‌آلایش در مغازه چلوکبابی خود در بازار تهران، تابلویی نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود: «نسیه و وجه دستی داده می‌شود، حتی به جناب‌عالی، به قدر قوه».

او که با تمام وجود، خود و دارایی‌اش را وقف شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام کرده بود، گاه‌گاه قلم بر کاغذ می‌دوانید و در مدح و مرثیه آل‌الله (ع) داد سخن می‌داد.

بخشی از سروده‌ها و دل‌نوشته‌های ایشان با آتش‌سوزی مغازه‌شان از بین رفت و بخش باقی‌مانده، توسط نوه ایشان (فرزند حیدر آقا معجزه تهرانی) با عنوان «دیوان سوخته» به چاپ رسیده است.

«بهترین کاسب قرن» نام کتابی است که در مورد اخلاق، حالات و زندگی او نوشته شده است.

ایشان سرانجام در تاریخ 25 شهریور سال 1357 در شهر تهران به دیدار موالیان خود شتافت و پس از تشییع در قبرستان ابن‌بابویه، بخش مسجد ماشاءالله به خاک سپرده شد.

غزل ذیل را می‌توان شناسنامه ادبی جناب مرشد برشمرد. عنایت خاص اهل‌بیت (ع) بر این شعر، آن را زبان‌زد خاص و عام کرده؛ چنان‌که مطلع غزل در بین جوامع ولایی و هیئتی بسیار مشهور است.

شاعر، سخن را با مدح امام حسین (ع) آغاز می‌کند و از سومین بیت وارد مصائب خاتون دو سرا، حضرت زینب کبری علیهاسلام می‌شود و دامنه مصیبت را با روضه‌های شهر شام گسترده می‌سازد.

وزن عروضی شعر با تکرار چهار بار «فاعلاتن» است که خود زیبایی شعر دارد.

 

غم و مهر[1]

من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اول کآمدم، دستور تا آخر گرفتم

 

بر مشام جان زدم، یک قطره از عطر حسینی

سبقت از مُشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

 

عالم ذر، ذره‌ای از خاک پای حضرتش را

از برای افتخار از حضرت داور گرفتم

 

بر در دروازه ساعات، ساعت‌ها نشستم

تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم

 

زینبی دیدم، چه زینب؟ کاش مداحش بمیرد!

من ز آه آتشینش، پای تا سر در گرفتم

 

سر شکسته، دل پر از خون،‌ دیده خون‌آلود اما

حالتی دیدم که بر خود، حالتی دیگر گرفتم

 

«ام لیلا» رعشه بر اندام دیدم اوفتاده

گفت: من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم

 

ناگه از بالای نی فرمود شاه تشنه‌کامان

سر به راه دوست دادم، زندگی از سر گرفتم

 

اکبرم کشتند و عون و جعفر و عباس و قاسم

تا خودم از تشنگی، آب از دم خنجر گرفتم

 

گفت «ساعی» زین مصیبت از در دربار جانان

خط آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم

 

فرزند ارشد مرشد، حیدرعلی نام داشت و مانند پدر از طبع شعر برخوردار بود که «معجزه» تخلص می‌کرد. او نیز این نعمت را در مسیر احیای مکتب آل‌الله علیهم صلوات الله، خرج کرد و کتب بسیاری در حوزه ادب منتشر ساخت.

او متولد سال 1291 ه.ش و متوفی سال 1376 ه.ش است. «کیمیای ناشناخته»، نام کتابی است که پیرامون زندگی او و توسط پسرش، علی عابد‌‌‌‌ نهاوندی «عابد» تألیف شده است. مدفنش در قم در قبرستان بقیع (نزدیک جمکران) واقع است.

 

برای مشاهده مجموعه اشعار مرشد چلویی (ساعی) در سایت کرب‌وبلا اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب‌وبلا مراجعه کنید.


[1] دیوان سوخته، ص 7 ـ 16.