شاعرها، معمولا مخاطب شعرشان را متناسب با موضوع شعر انتخاب می‌کنند و این امر، امری است خیلی بدیهی که کار ایشان را در سرودن نیز آسان می‌کند اما گاهی شاعر، دایره را بر خود تنگ می‌کند و سپس به طبع‌آزمایی می‌پردازد تا ببیند به قول معروف چند مرده حلاج است یا به قول حافظ، طرحی نو درانداخته باشد.

سید محمد رستگار، شاعر خوب مشهدی و معاصر است که در شعر به نام خانوادگی‌اش یعنی رستگار تخلص می‌کند و معمولا مقید است که مانند قدما تخلص را در شعر بیاورد.

از او دو غزل سراغ داریم با همان تنگنایی که از آن سخن گفتیم؛ یکی غزلی است در باب بقیع و دیگری غزلی عاشورایی؛ اما نکته در این است که مخاطب این دو شعر، وجود مقدس ولی‌نعمتمان حضرت علی‌بن‌موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا است و اهالی شعر و ادب خوب می‌دانند که وقتی شعری بگویی با ردیف «بقیع» یا ردیف «کربلا» ولی مطالب و مضامینت را خطاب با امام رضا (ع) بسرایی و بنویسی، کار چندان آسانی نیست.

از این شاعر بیش از دو مجموعه تا به حال چاپ نشده است؛ «گریه گل» و «همسایه آفتاب»، نام دو اثر ایشان است که توسط انتشارات آرام دل در سال 1395 منتشر شد.

غزل مردف به بقیع در کتاب «گریه گل» آمده ولی غزل مردف به کربلا را از کتاب دیگری با نام «به عیوق می‌رسد» برگزیده‌ایم؛ این کتاب «بازتاب بند دوم محتشم کاشانی در شعر عاشورایی» است و به اهتمام جواد هاشمی «تربت» و توسط انتشارات محمل در سال 1395 منتشر شده است. کتاب مذکور شامل 128 شعر است که تمامی در وزن محتشم سروده شده و مردف به کربلاست و یکی از آن 128 شعر، شعر جناب رستگار است.
 

اینک متن دو غزل:

(1)

حریم قدس تو بخشد به دل، صفای بقیع

که هست روضه کوی تو کربلای بقیع

 

به جای جای مدینه قسم! که فرقی نیست

بر آستان تو آریم رو به جای بقیع

 

به خاک کوی تو ساییم جبهه و غم نیست

اگر نشد که گذاریم سر به پای بقیع

 

اگر غریب بوَد در بقیع، امام حسن

تویی غریب غریبان و آشنای بقیع

 

مطاف اهل دعا شد اگر چه از سجاد

طواف کعبه کویت بوَد دعای بقیع

 

علوم حضرت باقر به حضرت تو رسید

تویی تو، عالِم آل اللـَّه و صفای بقیع

 

اگر چه صبح، نشان دارد از رخ صادق

تویی که آینه مهری و ضیای بقیع

 

به یاد حضرت زهرا کبوتر دل ما

به گرد بام تو دارد به سر، هوای بقیع

 

به «رستگار»، نگاه تو داد این توفیق

که جُست قرب حریم تو از خدای بقیع
 

(2)

آتش به سینه‌ام زده هجران کربلا

شمعم میان جمع پریشان کربلا

 

یا ثامن الائمه! مگر التفات تو

سامان دهد به بی سر و سامان کربلا

 

ای میزبان عالم و آدم! چه می‌شود

چندی شوم به لطف تو مهمان کربلا؟

 

از خرمن تو کم نشود هیچ، اگر رسد

موری بر آستان سلیمان کربلا

 

چون گَرد، گِرد گنبد تو سیر می‌کنم

در آرزوی سجده بر ایوان کربلا

 

از روضه‌ات به روضه رضوان، سفر خوش است

خوش‌تر که بگذرد ز بیابان کربلا

 

گردد حسین، روز جزا دست‌گیر من

دستم رسد اگر که به دامان کربلا

 

مولا! تو کعبه فقرایی و «رستگار»

آید زیارت تو به عنوان کربلا

 

 


برای مشاهده مجموعه اشعار سید محمد رستگار در سایت کرب‌وبلا اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب و بلا مراجعه کنید.