شما بیشتر از بحث ادبی شعر بر روی مضامین اعتقادی شعر حساس هستید.
چیزی که مغایرت با دین دارد، نباید در شعر بیاید. من قبل از انقلاب خدمت آیتالله [سید محمدرضا] گلپایگانی رسیدم، به ایشان گفتم که ما میتوانیم در مدح اهلبیت از کلماتی مثل می و باده استفاده کنیم؟ ایشان ابروانش را درهم کرد و فرمود: این الفاظ مبغوض اهلبیت است نه محبوب اهلبیت. ما باید الفاضی که در شأن اهلبیت باشد به کار ببریم. ما چطور میتوانیم امام معصوم را تعریف کنیم؟ با چه الفاظی؟ مگر آنچه را که خودشان در احادیث و روایات و تاریخ صحیح بیان کردهاند، آن را شعر کنیم. در زمان حضرت امام رضا –روحی و ارواح العالمین له الفدا- یک عدهای در مسجد نشسته بودند و داشتند راجع به مقام امامت صحبت میکردند. هر کس حرفی میزد تا اینکه حضرت وارد شدند. از حضرت پرسیدند ما چگونه در مورد امام صحبت کنیم؟ حضرت فرمودند «کلّت الشعراء و عجزت الادباء» یعنی زبان شاعر بریده است و ادیب عاجز است از اینکه بتواند وصف امام را بکند.
روش آموزش مداحی در گذشته چگونه بود؟
آن موقع این سبک و سیاق نبود که دستگاههای موسیقی را به مداح یاد بدهند. استاد، هرکسی را با توجه به استعدادش راهنمایی میکرد. صدایمان و سبکمان به درد خودمان میخورد. اگر میخواستیم تقلید از سبک کس دیگری بکنیم به زمین میخوردیم. آن موقع فقط اشکالات شعری را از ما میگرفتند. وگرنه نوع خواندن هر کسی خاص خودش بود. البته در بعضی از موارد تذکراتی میدادند. مثلاً اگر یک حرفی را زیاد از حد میکشیدیم تذکر میدادند. یک بار مرحوم حاج میرزا علی آقای محدثزادۀ قمی، پسر حاج شیخ عباس قمی، بیمطالعه منبر رفت. شب در عالمِ خواب، پدرش را خواب دید که به او گفته چرا بیمطالعه منبر رفتی؟ یک ساعت وقت و عمر مردم را گرفتی در قبالش چه تحویل دادی؟ روز قیامت باید جوابشان را بدهی. یک مداح که نیم ساعت یا یک ساعت وقت مردم را میگیرد، چه میخواهد تحویل آنها بدهد؟ با شعرش چه چیزی را میخواهد یاد بدهد؟ من بارها گفتهام علما حافظ فروع دین هستند؛ ولی مداحها و شاعران آیینی حافظ اصول و فروع دین هستند. وقتی از خدا میگوید میشود توحید، وقتی شعری راجع به پیغمبر (ص) میگوید میشود نبوت، از معاد و امامت هم همینطور. همچنین در فروع دین از نماز و روزه و خمس و جهاد و ... . روحیهی رزمندگان در جبههها را اکثراً مداحان به پیش میبردند. پس یک مداح که حافظ اصول و فروع مکتب تشیع است، نباید از الفاظ و اصطلاحاتی استفاده بکند که مروج اصول و فروع مکتب صوفیه باشد. او باید برود درس بخواند و زحمت بکشد. وگرنه منبرش، منبر التقاطی میشود، نه منبر شیعی.
آنطور که من از صحبتهای شما برداشت کردم محوریت مداحی در قدیم حول شعر بوده است. این حرف درست است؟ الآن وضعیت چگونه است؟
الآن همه شعرهایشان را از رو میخوانند. از رو خواندن بد نیست. ولی وقتی از رو میخوانیم نمیتوانیم مستمع را کنترل کنیم. ما از قدیم تا الآن همه منبرمان را با شعر اداره میکردیم. مگر اینکه بخواهیم دو کلمه بگوییم که بین دو مطلب در شعر ربطی بدهیم. حالا اکثراً دیگر شعر نیست. بیشتر صحبت میکنند.
شما خودتان اشعار چه کسانی را بیشتر حفظ میکردید؟
من بیشتر از خزائن الاشعار شعر حفظ میکردم. بعضی از شعرهایش هم اشکال داشت. ما شعر امام زمان (عج) را حفظ میکردیم و شبهای جمعه در مسجد شاه دکان به دکان میخواندیم، مثلاً یک شعر برای امام زمان (عج) در این کتاب بود که میگفت «به ملک عالم امکان به روز نیمۀ شعبان / وجود واجب اندر ذات ممکن خودنما آمد» این کفر است. واجبالوجود خودنما نمیشود. آن موقع استاد نداشتیم و این چیزها را نمیفهمیدیم، بعداً که نزد اساتید آمدیم، فهمیدیم بعضی از این شعرها کفر است و باید دستکاری شوند.
بعضی از مشکلاتی که الآن در مداحیها شاهدیم از کجاست؟ به خاطر بدون استاد رشد کردن است؟
بعضیها برای خودشان سبک و سیاقی دارند. اگر این سبک و سیاق مطابق با مکتب تشیع باشد، حرفی نیست. مندرآوردی غیر از خدا آوردی است. ما آن چیزی که مرضی رضای اهلبیت (ع) است را باید تحویل جامعه بدهیم، نه آنچه دلمان میخواهد، نه آنچه مردم میخواهند. ما نوکر مردم که نیستیم، نوکر اهل بیتیم. بعضیها میگویند ما با این برنامهها جوانها را جذب کردهایم. جوابش این است «من دخل فی دین بلا علم خرج منه کما دخل فیه» افرادی که بدون دانش داخل این قضیه میشوند همانطور هم از آن خارج میشوند. در بعضی از جلسات مثلاً از اول شب تا ساعت دوازده، چند ساعت برنامه دارند. از افرادی که در آن جلسه بودند بپرسید از این چند ساعت چه گیرتان آمد؟ راجع به شخصیت آن امامی که روضهاش خواندهشده چه چیزی به دستتان آمد؟ هیچ جوابی نمیدهند. من نمیگویم کف زدن حرام است. اما میگویم از سر شب تا ساعت دوازده کف میزنی چه گیر آن جوان حاضر در جلسه میآید؟ مثلاً از مقام حضرت علیاکبر (ع) یا حضرت عباس (ع) چه چیزی گیرش آمد؟ مرحوم میرزا محمدعلی شاهآبادی- استاد امام- که ما شبهای جمعه پای درس و دعای کمیلاش میرفتیم در مسجد جمعه، میفرمود ابوالفضائل، نه ابوالفضل. ابوالفضل یعنی پدرِ یک فضل. ایشان میفرمود حضرت ابوالفضل پدرِ تمام فضائل است. این جوان چه گیرش میآید؟ او متوجه میشود ابوالفضل کیست؟ متوجه میشود علیاکبر کیست؟ متوجه میشود امام زمان (عج) کیست؟ این بساطی که شب نیمه شعبان در خیابانها راه میاندازند همهاش اشکال است. ما کجا اماممان را به جوان معرفی کردیم؟ ما باید امام را معرفی کنیم، نه اینکه از چشم و ابرویش بگوییم. به قول مقام معظم رهبری مگر حضرت ابوالفضل به چشم و ابرویش است که در شعرها این چیزها را میگویید. باید مقام و شخصیت اینها معرفی شود.
مراحلی که در قدیم یک نفر طی میکرد تا بخواند چه بوده؟
قدیم تا استاد اجازه نمیداد کسی نمیخواند. مداحی کردنها فرق میکرد. یک عده از مداحها چهارپایهخوان بودند، یک عده قصیدهخوان بودند. بعضیها همۀ اینها را انجام میدهند. مثلاً سابقاً سینهزنی یکدستی داشتیم. هر کدام از اینها استاد بهخصوص خود را داشت. شعرها هم متفاوت بود. مثلاً شعر سینهزنی یکدستی با شعر غزل پند فرق میکرد.
یعنی مداحی که شعر و روضه میخواند با مداحی که نوحه میخواند فرق میکرد؟
یک مقداری فرق میکرد. مثلاً کسی که تخصص در نوحهخواندن داشت آن تخصص را در قصیدهخواندن نداشت. بعضیهایشان هم همۀ تخصصها را داشتند؛ هم در سینۀزنی، هم در مصیبتخوانی، هم در زمینهخوانی، هم در قصیدهخوانی و ... .
نوع جلسات هم با هم فرق میکرد؟ مثلاً یک جلسه مختص سینهزنی بود و جلسۀ دیگر مختص قصیدهخوانی؟
در آن جلسهای که عرض کردم در «مسجد لاریجانی» پامنار برگزار میشد، هم قصیده میخواندند هم مصیبت میخواندند و هم نوحه. همه چیز را آنجا یاد میدادند.
اولین بارهایی که مداحی کردید یادتان هست چه خواندید؟
در زمان رضاشاه، پدرم من را میبرد قاسمآباد، یک فرسخ آن طرفتر از چهاردانگه. آنجا برای دهاتیها نوحه میخواندم. یکبار یادم هست که در نوحهام اشتباه کردم. پدرم به من عتاب کرد که آبروی من را بردی. این عتاب باعث شد که پشتکارم را بالا ببرم و سال بعدش که باز همانجا خواندم پدرم گفت حالا خوب شد.
از همدورههایتان کسی یادتان هست؟
الآن همهشان فوت کردهاند. مرحوم [محمد] علامه بود. مرحوم [احمد] شمشیری بود.
حاج ناظم هم بود؟
خدا رحمت کند. دو تا حاج ناظم داشتیم. یکی حاج اکبر ناظم که با هم رفیق بودیم. یکی هم حاج حسن ناظم که در کسوت روحانی بود، ولی مداحی میکرد. من دهۀ عاشورا میرفتم مسجد بزازها. شیخ رضا سراج منبر میرفت. آقایان سدهی و شترداران هم آنجا بودند. ما از منبر اینها درس میگرفتیم.
همۀ مداحها در گذشته دروس حوزوی میخواندند؟
همه اینطور نبودند. خیلی کم بودند که دروس حوزوی هم میخواندند. بعضیهایشان هم که آن موقع حوزه میرفتند و مداح هم بودند، الآن از منبریهای درجه یک هستند. من درس حوزوی خواندم، ولی نخواستم که از این لباس بیرون بیایم. چون فکر میکنم در این لباس بهتر میتوانم تبلیغ مکتب مداحی را بکنم. من مکتب مداحی را دوست داشتم.
بعد ازاین همهسال نوکری، از امام حسین چه میخواهید؟
ایمان. بیایمان از دنیا نرویم. عاقبتبهخیر شویم. خدا میداند من میترسم. «یوم ندعوا کل اناس بإمامهم» روزی که همه دنبال امام خودشان میروند در قیامت. من میترسم برویم در صف امام حسین (ع) و ما را بیرون کنند و بگویند تو کارهایت امامحسینی نبود، یزیدی بود، برو آنطرف. صفحه 16 اگر اهلبیت (ع) دست ما را نگیرند، ما بدبختیم. هفتادسال نوکری کنیم و برویم در خط یزید! و بگویند جایت اینجاست. چون اشعاری که خواندی مطابق با واقع نبود. چیزهایی به اهلبیت بستی که در شأن آنها نبود. تو کجا نوکر امام حسینی؟ من در حرم امیرالمؤمنین (ع) و امام حسین (ع) اعتقادم را عنوان کردم و گفتم من این را به شما ودیعه میسپارم دم مرگ به من بازگردانید.
بخش اول این مصاحبه در این لینک
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.