بعضی از آدم‌ها عاشق پاییزند و با شروع این فصل غرق شادی می‌شوند.

از یکی پرسیدم چرا پاییز؟

گفت: وقتی برگ‌ها زرد می‌شوند ، سرخ می‌شوند و بعد از آن بالا با یک شکوهی به زمین می‌افتند واقعاً زیباست! من برای این صحنه کف می‌زنم!

حرفش مرا برد به مکانی و زمانی که نه برگ‌ها بلکه گل‌هایی بودند هرکدام که یکی‌یکی زرد می‌شدند و سرخ می‌شدند و از بلندی به زمین می‌افتادند.

آنجا هم عده‌ای بودند که به تماشا ایستاده بودند و از شادی کف می‌زدند و...

اما تفاوت اینجاست:

اینجا برای برگ‌های درختانی کف می‌زنند که چند ماه بعد دوباره سبز خواهند شد ولی آنجا برای گل‌هایی کف می‌زدند که عالم نظیرشان را ندیده بود و هرکدام داغی بودند بر جگر اباعبدالله!

چراکه گل‌ها یک‌به‌یک از گلزار حسین بن علی (ع) جدا می‌شدند و باشکوه بر زمین می‌افتادند.

گلی گم‌کرده‌ام می‌جویم او را  

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را