1ـ امام حسین علیهالسلام در شعر شعرای کلاسیک:
مکتب کلاسیسم:
واژه کلاسیس در لاتین به معنی گروه، طبقه و زیر مجموعه است؛ و از نظر اصطلاح، کلاسیسم در مفهوم متضاد رمانتیسم است. وقتی ما از کلاسیسم صحبت میکنیم عموما بر میگردیم به مکاتب، قواعد، روشها، زمینهها، قراردادها و حساسیتهایی که توسط نویسندگان کلاسیک پدید آمده و همین حس و حال در نویسندگان بعدشان نیز تأثیر بخشیده است؛ چنانکه تأثیر یونان را در کلاسیکهای رومی ملاحظه میکنیم.[1]
محمد مهدی الجواهری
محمد مهدی فرزند شیخ عبد الحسین نجفی معروف به جواهری ملک الشعرای شیعه و از علمای ادب عصر حاضر که به سال 1371 ق. در نجف اشرف متولد شد. وی ایرانیتبار بود. ولادت او در خاندان علم بود. جد بزرگ او شیخ محمد حسن صاحب کتاب معروف «جواهر الکلام» است.
قصیده «آمنت بالحسین» یکی از قصاید درخشانی است که با صفا و صداقت از حسین (ع) و با حسین (ع) سخن گفته است. ابیات در عین سادگی و روشنی از صنایع محکم ادبی برخوردار است. این اشعار از چنان استقبالی در میان مردم برخوردار شد که آن را با آب طلا بر در ورودی حرم امام حسین (ع) نوشتند.
آنچه به وضوح شعر «جواهری» را ممتاز میسازد، صدق عاطفه و گفتار اوست؛ وی از آنچه در درون، او را به جدال و کشمکش وا میدارد، بیپیرایه سخن میگوید، در اثبات آنچه پذیرفته و نفی آنچه را پردهای بر حقایق میشمارد بهصراحت احتجاج میکند. محمد مهدی در سال 1997 م. وفات یافت.[2]
و قَدَّسْتُ «ذِکراکَ»، لَمْ اَنْتَحلِ
ثیابَ التُّقاه وَ لَمْ اَدَّعِ
تقدیس من از حسین (ع) از صورتهای ساختگی و ادعاهای تقواپیشگی مبراست.
اظهار عشق و علاقه به حسین (ع):
جواهری شعرش را ابتدا با اظهار علاقه و عشق به ساحت مقدس حضرت حسین (ع) آغاز میکند و جایگاه حضرت را میستاید؛ که چگونه جهان را با خوشبوترین عطر بهشتی روشن ساخته است؛ و این معانی را با مراعات نظیر زیبا بیان نموده است.
فِداءٌ لِمَثْواکَ مِنْ مَضْجَعِ |
|
تَنَوَّرَ بِاْلأَبلَج اِلأَرْوَعِ |
بِأَعْبَقَ مِنْ نَفَحاتِ الجِنانِ |
|
رَوْحا، وَ مِنْ مِسْکِها أَضْوَعِ |
وَرَعْیا لِیَومِکَ یَومِ «الطّفُوفِ» |
|
و سَقْیا لِأرضِکَ مِنْ مَصْرَعِ |
وَ حُزْنا عَلَیکَ بِحَبسِ النُّفوسِ |
|
عَلی نَهْجِکَ النَّیّر الِمَهْیَعِ[3] |
جواهری شعرش را ابتدا با اظهار علاقه و عشق به ساحت مقدس حضرت حسین (ع) آغاز میکند و جایگاه حضرت را میستاید؛ که چگونه جهان را با خوشبوترین عطر بهشتی روشن ساخته است؛ و این معانی را با مراعات نظیر زیبا بیان نموده است. او یاد حضرت را در روز طف گرامی میدارد و با اشک و غم و اندوه، خود را رهرو راه حسین (ع) میداند.
وَ عَفَّرتُ خَدّی بِحَیثُ اسْتَراحَ |
|
خَدٌّ تفَّرَی وَ لَمْ یَضْرَعِ |
وَ حَیْثُ سَنابِکُ خَیلِ الطُّغاه |
|
جالَتْ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَخْشَعِ |
وَ خِلْتُ وَ قَدْ طارَتِ الذِّکْرَیاتْ |
|
بِروُحی الِی عالَمٍ اَرْفَعِ |
وَ طُفْتُ بِقْبرِکَ طَوفَ الخَیالْ |
|
بَصِوْمَعَه اِلمُلْهَمِ المُبْدِعِ |
کَأَنَّ یَدا مِنْ وَراءِ الضَّریحِ |
|
حَمْراءَ «مَبتْورَه الْإصْبَعِ» |
تُمَدُّ إِلی عالَمٍ بِاْلخَنَوعِ |
|
وَ الضَّیْمِ ذی شَرَقٍ مُترَع |
تَخَبَّطَ فی غَابَه أَطْبَقَتْ |
|
عَلی مُذْئبٍ مِنهُ أو مُسْبِع |
لِتُبدلِ مِنْهُ جِدَیبَ الضَّمِیَرِ |
|
بِآخَرَ مُعشَوشِبٍ مُمْرع |
وَ تَدْفَعَ هذیِ النّفُوس الصِّغارِ |
|
خَوفا إِلی حَرَمٍ أَمْنَعِ[4] |
سپس اشاره به استفاده از مهر با تربت حضرت حسین (ع) میکند که آن بر گرفته از زمینی است که حضرت صورتش را بر آن نهاده و در اینجا با ظرافت اشاره به چهره سازشناپذیر امام (ع) دارد.
با بیان این اشعار حال و هوای شاعر قدسی میگردد و بر اطراف حرم حضرت طواف کرده و گویی حضرت را در حالی که انگشتان خونین خود را از ضریح خارج ساخته و به سوی این عالم پست و مملو از ظلم و طغیان دراز شده میبیند و میخواهد جانهای خالی از وجدان و نفوس حقیر را به آبادی و حریم امن رهنمون گردد.
2ـ امام حسین (ع) در شعر شعرای رمانتیک:
لفظ ملحمه قبل از دوره معاصر در ادب عربی کاربرد نداشت و در این عصر به عنوان یکی از انواع ادبی مطرح شده است. آنچه سابقا به عنوان حماسه در ادب عربی مطرح بوده، نه یک نوع ادبی بلکه غرضی از اغراض شعر همچون وصف و هجو به شمار میرفته است.
مکتب رمانتیسم:
در تاریخ ادب غرب شاید هیچ کدام از مکاتب ادبی به اندازه مکتب رمانتیسم همهجاگیر و گسترده نبوده باشد. وقتی بحث از رمانتیسم میشود، تصور همهگانی بیشتر معطوف به احساسات رقیق و غالبا عاشقانه دوران جوانی است. حال آنکه در طول تاریخ آغاز و ادامه رمانتیسم و حوزه متأثر از این مکتب نه تنها ادبیات را در بر میگیرد، بلکه تمام افکار، عقاید، ایدههای اجتماعی و سیاسی، جنبشهای مذهبی و حتی اعتقادی را هم شامل میشود.[5]
اصطلاح رمانتیک:
لاوجوی محقق آمریکایی میگفت: رمانتیسم از رمانتیک مشتق شده؛ اما از این واژه همه نوع معنی حاصل میشود و خودش هیچ معنایی ندارد. معنایی نظیر: جالب، محافظهکارانه، احساساتی، ذوقی، بیشکل، پوچ، قهرمانی، غیر عقلایی، افسانهوار و ... [6]
میتوان به این نظر که «هر کس در صدد ارائه تعریف از رمانتیسم برآید به کاری مخاطرهآمیز دست زده است»، تبصرهای به این مضمون افزود که هر کس تا حدودی با معنای رمانتیسم آشنا باشد از فکر دستیابی به یک تعریف روشن و دایرهالمعارفی منصرف خواهد شد. سرشت رمانتیسم بهگونهای است که هر تحقیقی درباره آن به جای آنکه به مجموعهای از نتایج قطعی منتهی شود که به ما اجازه دهد این مکتب را یکبار برای همیشه تحلیل کنیم و به کنار نهیم منجر به آن میشود که از مسائل و دشواریهای ذاتی و لاینفک آن آگاه شویم.[7]
نزار قبانی:
نزار قبانی به سال 1923 م. در دمشق به دنیا آمد و به عنوان دیپلمات از جانب کشور سوریه مشغول به کار شد و در سال 1966 برای پرداختن به شعر و ادب از کار استعفا داد و مؤسسه انتشاراتی تأسیس نمود؛ «قالت لی السمراء»، «انت لی»، «قصائد متوحشه» از آثار اوست.[8]
سَمَّیتُکَ الجَنُوب
یا لابِسا عَباءَه الحُسَین
وَ شَمسَ کَربَلاء ...
یا شَجَرَ الوَردِ الَّذی یَحتَرِفُ الفِداء
یا ثَوره الأَرضِ الّتی التَقَت بِثَورَه السَّماء
یا جَسَدا یَطلُعُ مِن تُرابِهِ
قَمحٌ ... وَ اَنبِیاء ...
اِسمَح لَنا بِأَن نَبُوسَ السَّیفَ فِی یَدَیک
اُسمَح لَنا أَن نَعبُدَ الله الّذی یُطِلُّ مِن عَینَیک (مجله کل العرب، اسبوعیه ص 4)
گویی در جنوب لبنان آفتاب کربلا نور افشانی میکند و نور حسین همه جا را پوشش داده است. انقلاب آسمانی و زمین به هم گره خورده و با به خون غلطیدن دلاورانش بذر زندگی و دین به بار نشسته است.
شاعر با تشبیه صحنههای جنوب لبنان به واقعه کربلا از نمادهای شهادت و ایثار آن استفاده میکند؛ و با اسلوب جمع به بیان خصوصیات این سرزمین میپردازد و همراه با اسلوب انشایی در حوزه طلب با او سخن میگوید. شاعر با استفاده از طباق عزم و ارادهاش را برای عمل در این راه بیان میدارد.
نَأتِی بِکُوفِیّاتِنا البَیضاءِ وَ السَّوداء
نَرسِمُ فَوقَ جِلدِکُم إشارَه الفِداء
مِن رَحِمِ الأیّامِ نَأتِی کَانبِثاقِ الماء
مِن خَیمَۀِ الذُّلَ الَّتی یَعلِکُها الهَواء
مِن وَجَعِ الحُسَینِ نأتی ... مِن أَسی فاطِمَۀَ الزَّهراء
مِن أحُدٍ نأتیِ ... وَ مِن بَدرٍ ... وَ مِن أحزانِ کَربَلاء
نأتِی لِکَی نُصَحِحَ التّاریخَ و الأشیاء
وَ نَطمِسَ الحُرُوفَ ...
فِی الشَّوارعِ العِبریّۀِ الأسماء
از نوحه حسین، از مصیبت فاطمه، از احد، از بدر و از اندوه کربلا!
از دل تمام اینها بیرون میآییم تا تاریخ و همهچیز را اصلاح کنیم
و حروف را از نامهای عبری خیابان بزداییم!
شاعر با استفاده از اسلوب جمع به آنچه که او را به حرکت وا میدارد سخن میگوید و پویندگان راه حضرت حسین (ع) را همچون چشمه زلال میداند که از دل ایام میجوشند و در راهشان عطش بیابانی دلهای خسته را التیام میدهد.
شاعر سعی دارد با استفاده از اسلوب تشبیه از حزنی سخن بگوید که نماد مقاومت در طول تاریخ است...
ادامه دارد...
برای مطالعه بخش اول این مقاله اینجا را کلیک کنید.