به گزارش کرب و بلا، در جریان واقعه عاشورا آنانی که برای امام حسین (ع) و در راه خدا جنگیدند از هر قوم و طایفه و از هر رنگ و نژاد و در سنین مختلفی بودند؛ از کودکی 6 ماهه همچون علی اصغر (ع) تا پیرمردی سالخورده همچون حبیب بن مظاهر.

 

اما یکی از آن پیرمردهای سالخورده که از زمره شهدای دشت کربلا محسوب می شود و بنا بر نقل تاریخ  شیوه جنگیدن و شهادتش غریب و متمایز از باقی شهداست، سوید بن عمرو بن ابی مطاع خثعمی نام دارد؛ او که سید بن طاووس در وصفش گفته است: «پیرمردی شریف و عابد بود. بسیار نمازگزار و شجاع و در عین حال جنگ آزموده.»

 

نکته جالب توجه در مورد این رادمرد، اینکه گویا او دو بار در کربلا به شهادت می‌رسد؛ امری که شاید وجه تمایز او با دیگر شهداست و در مقاتل بر روی چنین مسئله‌ای اغلب مقتل نویسان صحه گذاشته‌اند.

 

یک بار پیش از نماز ظهر از امام رخصت می گیرد و با شجاعت نیز وارد میدان شده و جهاد می کند؛ رجزی که او می خواند، زانوان دشمن را از بیم می لرزاند:

«اَقدِم حسین الیَوم تلقی احمدا

و شَیخَکَ الحَبر علیاً ذالنَدی

و حَسَناً کالبَدرِ وا فی الاَسعَدا

و عمک القَرمَ الهُمام الاَرشدا

حمزه لَیثَ الله یُدعی اسَدا

و ذالجناحَین تَبَوا مقعَدا

فی جنه الفردوس یعلوُا صُعُدا»

(به پیش ای حسین که روز دیدار احمد است و روز دیدار علی؛ آن پدر عالم و بخشنده توست.

و روز دیدار حسن که چون ماه کامل می درخشد.

و عموی قوی پنجه بزرگوار رشیدت، حمزه ای که شیرخدا خوانده می شد.

و جعفر طیار که با دو بال در جایگاه صدق  سکنی گزیده است.

و هماره در بهشت پرواز می کند و اوج می گیرد.)

 

سوید در برابر هجمه نخست سپاه دشمن به دستور عمر سعد می ایستد و دفاعی جانانه از خود و حریم اهل بیت (ع) می کند اما هر چه به فشار و هجوم سپاه دشمن افزوده می شود، رمق او رو به پایان می گذارد  و به خاک می‌افتد در حالیکه همچنان کم جانی در بدن دارد اما دشمن به خیال آنکه او را کشته است، در میان سایر کشته‌ها رهایش می‌کند.

 

سوید زمانی که مجدد به هوش می آید،  ساعاتی از ظهر عاشورا گذشته است، در آن هنگام امام حسین (ع) نیز به شهادت رسیده است و دشمن قصد حمله به خیام و به آتش کشیدن آنها را دارد. تا به خود تکانی بدهد، آتش خیام را دربرگرفته است و کودکان و زنان را مضطر در حال فرار به این سو و آن سو می بیند. هر آنچه که توان در خود دارد را جمع کرده و نعره کشان به سوی یاغیان و حرامیان هجوم می برد. عده ای سپاهیان دشمن که پیشتر او را کشته دریافته بودند، به واسطه این حضور دوباره او، خوفناک پا به فرار می گذارند اما عده ای دیگر دوره اش کرده و از هر طرف به او هجوم برده تا او را از پای درمی آورند.