چه شد که سر از وادی مداحی درآوردید؟
من خیلی به دعای پدرم که خدا حفظشان کند و همچنین والدهی مرحومم مدیونم. ایشان سال 1374 فوت کردند، آن زمان، من نوجوانی هفدهساله بودم و خیلی به ایشان وابسته بودم و خیلی به وجود ایشان نیاز داشتم. یادم هست که همیشه این دعا را داشتند. ولی در لحظات آخر گفتند «من تو را به امام حسین (ع) سپردم و از ایشان خواستهام که در خانهاش بمانی و بتوانی بخوانی که این آرزوی قلبی من بوده که داشتهام». بالاخره دعای مادر، دعای ضمانت شدهای است و خدا هم پای این دعا مهر زده و تأیید آن را کاملاً محرز کرده است.
یعنی تا هفدهسالگی شما وارد مداحی نشده بودید؟
نه اینکه نمیخواندم، میخواندم. مثلاً همیشه به خاطر علاقهای که مادرم داشت و من را ترغیب میکرد، میرفتم مسجد محل یا در جلسات خانگی که در منزل ما بود و ایشان معلم قرآن جلسات 112 بود، میخواندم؛ وی به این صورت که مسئله را جدی دنبال کنم، نبود؛ اما با رفتن ایشان این مسئله اتفاق افتاد. من دقیقاً سال 1375 وارد حوزهی علمیه شدم.
چرا؟
حس میکردم با ورود به حوزه میتوانم بیشتر در این فضا قرار بگیرم و نیاز روحی زیادی به فضای معنوی حوزه و دوران طلبگی داشتم. اصلاً آشنایی من با این فضا در همین دوران آغاز شد؛ دوستی من با آقای [مهدی] سلحشور در اولین سالهای طلبگی. من در «مدرسهی الهادی» درس خواندم و حدود شش سال، سطح یک را در همین مدرسه گذراندم.
یک مدتی معروف بود که مدرسهی علمیهی الهادی، مداح پرور است.
مدرسهی الهادی بیشتر در همین فضای هیئت بود؛ البته «مدرسهی معصومیه» هم همینطور بود. انصافاً چهرههای خیلی خوبی در آن دوران که ما بودیم با ما مشغول تحصیل شدند و خیلی هم مفید بود. من یادم هست سالهای 1375 و 1376 در یک مهدیهای به نام «مهدیهی اسلامی» دو اول خیابان چهار مردان؛ روبروی گذر خان، ساختمانی بود که سه چهار اتاق داشت و بعد توسعه داده بودند. در آن دوران جلسهای را آنجا با آقای سلحشور تشکیل دادیم و همان جلسه مقدمهای شد که ما هر دو به هیئت «ثارالله» وارد شویم. تقریباً جدای از جلسات محلی که ما داشتیم و مداحی میکردیم، اولین هیئت مذهبی انقلابی بود که به این صورت بود که دو نفر جوان میتوانستند آن را اداره کنند.
اختلاف سنی شما با آقای سلحشور چقدر است؟
تقریباً هفت هشت سال. ایشان بزرگتر است؛ تجربهی آقای سلحشور بیشتر بود و میدانهای بیشتری دیده بود. ایشان بزرگشدهی تهران بود و با مداحهای تهران هم ارتباط خوبی داشت. به خاطر همین، فضا را برای ما خیلی آماده میکرد و با اخلاق و منش و سلامتی که داشت رفاقتی ایجاد شد که به لطف خدا هنوز هم هست. یادم هست که آن زمان در مقبرهی ابنبابویه، ابتدای خیابان چهار مردان، مقبرهی شیخ صدوق، فضایی را آماده کرده بودیم و اولین سالهایی بود که مرحوم دشتی که بیان عجیبی داشت حضور داشتند. من به خیلی از دوستان جوان در بحث مداحی میگویم که الآن فضا، خیلی آماده است و وقتی شما نگاه میکنی میبینی بیشتر جوانها مسئولاند، هیئتی هستند، هیئت دار هستند، مداح هستند و خود آنها کنندهی کار هستند. آن زمان من یادم هست که ما دو نفر برخلاف مسیر رود شنا میکردیم. یک فضای کاملاً سنتی محض در 113 ؟؟؟ جریان داشت. من یادم هست یکی از دلایلی که بعد از پایهی شش از حوزه انصراف دادم، همین محدودیتها بود.
چطور؟
در فرصتی که جوان بودم و خیلی آرزوی سفر حج داشتم، اسم من برای سفر حج درآمده بود. درصورتیکه همهی کارها انجام شده بود و آمادهی رفتن بودم، اما ممانعت کردند که به حج بروم. یادم هست از حوزه که انصراف دادم به لشکر علی ابن ابیطالب (ع) رفتم و از آنجا برای خدمت سربازی به اندیمشک رفتم، به قول بچهها که میگویند یکدفعه رگ سیدی گرفت؛ با ابن که تا پایهی شش خوانده بودم و سطح یک در حال اتمام بود، اما رفتم. البته به این امید که برگردم ولی رفتن به خدمت سربازی من را وارد یک فضای دیگری کرد و بعد از اینکه از سفر حج 1382 برگشتم، علناً وارد مجموعه رزمندگان شدم؛ یعنی با ورودم به سپاه علی ابن ابیطالب (ع) و لشکر ؟؟؟، با هیئت رزمندگان آشنا شدم و در سال 1382 کلید «مجتمع امام خمینی» زده شد. البته سالهای قبل هم ارتباط بود، ولی به این شکل وسیع نبود. لذا فرصتی به وجود نیامد که به حوزه برگردم. از طرفی هم دیدم دنیایی که در فضای مداحی وجود دارد، دنیای بسیار خطرناکی است. یادم هست در یکی از دیدارهایی که خدمت آقا مشرف شده بودیم، آقا میفرمودند: برای مداحها سه چیز هم باید باشد و هم نباید باشد. این باید و نباید خیلی جالب است که یک آدم چطور اینها را با هم تطبیق دهد. ایشان میفرمودند: صدا؛ صدا هم ابزار مهمی است و هم همهی مداحی صدا نیست. ولی اگر صدا باشد، قطعاً مهم است. دوم: جمال؛ جمال خوب است؛ به شرطی که مانع نباشد، یعنی فقط به قیافه و تیپ خودت نرسی؛ از آنطرف هم بالاخره مداح باید بهاصطلاح ایشان تودلبرو باشد و بعد میفرمودند که تمکن مالی هم امر بسیار مهمی است. امروزه من حس میکنم این موضوع متأسفانه گریبان گیر خیلی از دوستان جوان ما است و متأسفانه شغل آنها مداحی است و ارتزاق آنها از این راه است.
شما بابت مداحی پول نمیگیرید؟
اگر کسی هدیهای داده است، روی چشم گذاشتهام؛ اما به لطف حضرت سیدالشهداء (ع) تا امروز کسی نمیتواند ادعا کند که در قبال خواندنم چیزی از او خواستهام. ولی به قول میرزا اسماعیل دولایی وقتی از ایشان پرسیدند بگیریم یا نگیریم؟ ایشان فرموده بودند: اگر بدانید این چیزی که میگیرید، چه چیزی را از دست میدهید هیچ موقع مبلغی را طی نمیکنید. بعد فرموده 114 بودند: اگر هم نگیرید ضرر دارد. چون اگر نگیری، عُجب سراغ آدم میآید و میگویی من یک دهه خواندم و هیچی نگرفتم، پس معلوم است کارم خیلی درست است. نگاه آدم باید نگاه درستی باشد؛ من از سال 1382 تا الآن در یک شرکت بیمه مشغول کار هستم.
ادامه دارد...
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.