شب بود و کربلا در سکوت آرمیده بود.

و نسیم شب، بوی خوش این سرزمین عطر آگین را به مشام می رساند.

ستارگانِ زینت بخشِ آسمان، سوسو می زدند،

و ماه، پرتو خود را بر کربلا گسترده بود.

در گسترۀ زمین، کربلا یکی بود، حسین یکی، و علم دار کربلا یکی،

تنها نشان علم دار کربلا، پرچم در اهتزاز قبر عباس بود،

باد بر آن می وزید و حیات عباس را بشارت می داد.

سرگشته و شیدا و در اشتیاق سوی قبر سالارشهیدان رفتم،

به صدای مویۀ مردی، گوش سپردم و ایستادم.

مرد، سر بر قبر نهاده بود و می نالید.

گفت : این چه حسرتی است که تا پایان زندگی،

در بین سینه و گلو، در آمد و شد خواهد بود؟

آنروز به من گفتی؛ ما را رها نکن،

یاری طلبیدی برای جنگ،

گفتی؛ از ما جدا نشو،

گفتم؛ از مرگ گُریزانم.

اگر حسرت و آه قلب را بِشکافد،

قلب من در خور شکافتن است،

اگر جان خود را فدایت می کردم،

ارزش و کرامت بود، توشۀ قیامت بود،

صد حسرت و افسوس که با تو وداع کردم، به تو پُشت کردم،

آنانی که در کنارت ماندند، آسوده و رها، نجات یافتند،

من و امثال من، اهل نفاق بودیم و ضرر کردیم.

مرد، چنگ بر خاک می زد و بر سر می ریخت،

مویه می کرد و به سوز دل می گریست.

نزدیک که شدم، صورت اش را دیدم، آشنا بود.

عبیدالله بن حُر جُعفی!

همو که قافله سالار به او گفته بود؛ عبیدالله، تو گناهان و خطاهای بسیار کردی، می خواهی توبه کنی؟

و او گفته بود؛ چگونه؟

قافله سالار گفت؛ فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و با دشمنانش بجنگ.

و او گفت؛ من از مرگ گریزانم.

در عوض اسب تیز پا و تیغ بُرّایم را به تو می بخشم.

قافله سالار به او گفت؛ حال که تو از نثار جانت در راه ما امتناع می‌کنی،

ما نه به تو نیاز داریم و نه به شمشیر و اسب تو!

عبیدالله بن حُر جُعفی، به شدت می گریست.

با او هم ناله شدم، اما نه برای او،

او سزاوار گریستن که نه، سزاوار مرگ بود،

ندای استغاثۀ قافله سالار را شنیده بود و دم بر نیاورده بود.

بر خود گریستم،

بر سرنوشت و بر آیندۀ خود!


این متن از سلسله متن‌های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.