روز از پس روز سپری می شد،

سیدالساجدین، در غُل و زنجیر،

اما ساکت و در سکوت،

و زنان سوار بر اَستران عریان،

آرام، ولی بیقرار.

فاطمه، چشم به بیابان دوخته بود و در خاطرات تلخ روز عاشور غوطه ور بود.

عصر روز عاشور را به یاد آورد،

آن هنگام، که تمام یاران به شهادت رفته بودند،

و تنها بنی هاشم مانده بودند.

سپاه ظلم و ستم و طغیان و بیدادگری،

نا آرام هلهله می کرد و خون می طلبید.

و صدای قافله سالار که گفت؛ پسرم، علی جان! آماده شو، جدّت به انتظار تواست.

 فاطمه رنگ بر چهره باخت، تا به خود بیاید،

علی اکبر، سوار بر اسب سوی میدان شده بود.

و آنچه نصیب فاطمه شد،

ماندن و تماشای برادر بود.

قافله سالار گفت؛ کسی را سوی شما فرستادم که در خِلقت و خُلق و منطق،

شبیه تریت مردمان است به رسول الله.

ما هر زمان دلتنگ جدّمان شویم، به علی اکبر نظر کنیم.

اما سپاه کُفر، تحت سلطۀ شیطان بود و اصلاً نمی شنید.

علی اکبر به میدان که رسید، لحظه ای ایستاد، و پا در رکاب محکم کرد.

 گفت؛ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ.

نهیبی بر اسب زد و سوی آنان تاخت.

رجز می خواند.

گفت؛ این منم علی، فرزند حسین بن علی، از جوانان بنی هاشم،

آمده ام تا شما را به ضربت شمشیر حق درهم کوبم!

سواران سپاه کُفر سوی او تاختند،

و در میان هجوم پُر تعداد سواران، از نظر پنهان شد.

سکوت بود و سکوت.

که صدای فراز و فرود شمشیرها،

سکوت را درهم شکست.

و فاطمه، آشفته حال ناظر بود.

جمع بسیار سواران در مصاف با علی اکبر، گِرد او حلقه زدند،

و سپاه آن به آن موّاج شد و از سویی به سویی رفت.

شمشیرها فرا رفت و فرود آمدند،

نبرد حق و باطل، به تمامی رُخ نمود.

رفته رفته، تلاطم میدان آرام گرفت،

مردان سپاه پس کشیدند و حلقۀ حصر از هم گسست،

خیل بسیار مردان سپاه، سرنگون از اسب،

یا از زخم جراحت ناله کردند،

یا به مرگ رفته بودند.

علی اکبر خواست تا از زمین برخیزد،

نتوانست.

قافله سالار سوی او پَرکشید،

قبل از آنکه او را در بغل گیرد،

رسول الله آغوش گشود و علی اکبر را در بغل گرفت،

صورتش را بوسید،

 و به جرعه ای آب، سیرابش کرد!


این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.