در میان صحرای بی کران و انبوه شن های روان، تک خیمه ای رُخ نمود.

 باد گرم و سوزان صحرا، پردۀ خیمه را بازی داد و ام وهب، با لبانی خشکیده نالید.

 به جرعه ای آب، عطش او را فرو نشاند. ام وهب نفس تازه کرد و چشم گشود و او را دید.

گفت؛ یا عیسی مسیح!

به جرعه ای دیگر از آب، او را سیراب کرد. ام وهب، بخود آمد.

گفت؛ عیسی بن مریم بر ما منت گذاشتی!

مشک آب را به هانیه داد و رو سوی ام وهب شد.

قافله سالار گفت؛ خداوند آن رسول پاک را در سالیانی دور نزد خود خواند تا در زمان مقرر

 از آسمان فرود آید.

من، حسین بن علی، فرزند فاطمه، دختر پیامبر خاتمم. سفری پیش رو دارم، پسرت از شکار که آمد،

 به یاری ما بیایید!


این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.