دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روح تقدّس

حسین! اى معنى دریاى رحمت!

 کلید اعظم درهاى رحمت

 

تو اى عطشان دشت خون! که هستى؟

 که در هر قطره‌ی خونم نشستى

 

 

تاج افتخار

 

مهر تو را به عالم امکان نمی‌دهم

 این گنج، پُربهاست؛ من ارزان نمی‌دهم

 

گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند

 کوى تو را به جنّت و رضوان نمی‌دهم

روح نماز

 

اى قبله‌ی راز! یا اباعبدالله!

 وى روح نماز! یا اباعبدالله!

 

خود راز خداوندى و کوى تو بُوَد

 خلوت‌گه راز، یا اباعبدالله!

سلام بر سوّمین امام

 

سلام ما به تو! اى سوّمین امام! حسین!

 که در حضور تو مهدى کند سلام، حسین!

 

سلام بر تو که در زیر تیغ با لب خشک

 براى شیعه فرستاده‌اى پیام! حسین!

 

عشق حسین

دل از جهان بریدم و گفتم حسین حسین

 عشقش به جان خریدم و گفتم حسین حسین

 

دادند چون که باده‌ی قالوا بلى مرا

 ز آن جرعه‌اى چشیدم و گفتم حسین حسین

 

امان نامۀ همیشگى

دلى که سوخت ز غم، شمع محفلش سازند

 به همنشینى پروانه، نائلش سازند

 

دل شکسته بباید که ظرف غم گردد

 کسى که درد ندارد، چه با دلش سازند؟

 

گنج عشق

من هر چه دارم از در میخانه یافتم

 کام دو عالم از لب پیمانه یافتم

 

کردم بناى هستى خود را ز مى، خراب

 تا گنج عشق از دل ویرانه یافتم

 

بند ششم

 

تا بُوَد شمع بر هوا، محتاج

 تا بُوَد درد بر دوا، محتاج،

 

آن چنانى که ماهى و مرغند

هر دو بر آب و بر هوا، محتاج،

بند سوّم

 

فلک علم، اختر آورده

 صدف عشق، گوهر آورده

 

پدر مهربان هستى بین

 پا به دامان مادر آورده

رباعى

 

هرکس که حسینى است، حقیرش مشمار

 در رتبه کبیر است، صغیرش مشمار

 

عنوان گدایى درش آقایى است

 آقاست گداى او، فقیرش مشمار

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×