دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با خنده زخم بر جگرت می‌گذاشتند

دارم به خاطر حرمت گریه می‌کنم

از شوق سفرۀ کرمت گریه می‌کنم

در روضه‌های محترمت گریه می‌کنم

وقتی برای درد و غمت گریه می‌کنم

در خزان مثل گلستان

کرم می‌ریزد از دستان لطفت بی امان دائم

کسی را این چنین هرگز ندیدم مهربان دائم

 

از آن لب‌ها که می‌بوسید پیغمبر دعایی کن

که مدح تو بجوشد از دل ما بر زبان دائم

روضه‌های لخته شده

در کوچه‌ها برای خودت گریه می‌کنی

یک عمر پا به پای خودت گریه می‌کنی

 

سی سال می‌شود که تو در هیئت دلت

با ذکر روضه‌های خودت گریه می کنی

بغض حسین

مرو رسول خدا بر دلم قدم مگذار

مرو و دختر خود را به دست غم مسپار

 

مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست

مرو که بی تو دگر نیست بخت با من یار

 

روضه

 

در حسینیۀ جبین روضه است

خط به خط گریه، چین به چین روضه است

 

آسمان گریه کرده بالاخره

هرشبی را که در زمین روضه است

 

یک جمله از گودال

ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد

با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد

 

دلشوره ‌هایش یک به یک معنا گرفت و

از آنچه می‌ترسید پیغمبر شروع شد

 

از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر

 

بوی غم می‌رسد انگار، دلم می‌ریزد

اشک از دیدۀ غمبار حرم می‌ریزد

از نگاه نگران، برق الم می‌ریزد

خوب پیداست که باران ستم می‌ریزد

آه آرامش زهراست به هم می‌ریزد

 

حدیث کشتۀ بی سر

به ذکر یاعلی، جان می‌دهم عالی اعلا را

بخوان خود یاعلی، بالا سرم این نام زیبا را

 

علیاً یاعلی، ذکر عروج و ذکر معراجم

صدای دلنشین تو مصفا می‌کند ما را

 

روضۀ مکشوف

نه بوی مشک نه چون بوی نافه‌ی ختن است

نه بوی یاسمن است این نه بوی یاس من است

 

نه بوی چادر خاکی نه عطر آن گودال

بقیع روضه‌ی مکشوف کوچه و زدن است

 

حسین‌تر

خیال کن که دری سر به سر شرر شده باشد

به روی پاشنه چرخیده در به در شده باشد

 

خیال کن که حسن لحظه‌ی کبودی مادر

دلش بگیرد از این غصه که پسر شده باشد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×