دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شرط

ما را درست لحظۀ آخر رسانده‌اند

بر سفرۀ عنایت زهرا نشانده‌اند

 

دست مرا به توصیۀ او گرفته و

پای مرا به روضۀ بی‌بی کشانده‌اند

خیر دیدیم...

غم تا غم یار است، از غم خیر دیدیم

از گریه و از آه و ماتم خیر دیدیم

 

هر وقت دم دادیم تو بر ما دمیدى

ما بین دم دادن دمادم خیر دیدیم

 

 

محرم می‌رسد...

مجال گریه‌ها کوتاه کوتاه

محرم می‌رسد لب‌تشنه از راه

 

به یاد غنچۀ نشکفته کم کم

فرو می‌غلتد از کنج گلوگاه

عمری گریستم، که موظف به گریه‌ام

هر جا که می‌روم ز غمت دیده پر نم است

هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است

 

یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس

دنیای بی حسین، برایم جهنم است

بهانه برای گریستن

ای بهترین بهانه برای گریستن

وی داغِ جاودانه برای گریستن

 

با نام داغدار تو ای لالۀ بهشت

زیباست هر ترانه برای گریستن

در روضه بیشتر به خدا وصل می‌شویم

اکسیر عشق، قطرۀ اشک زلال ماست

 افتادگی، نشان و دلیل ِ کمال ماست

 

 در روضه بیشتر به خدا وصل می‌شویم

 ذکر علی علی  سبب اتصال ماست

مدیون گریه‌های فراوان زینبم

ایوب دل شکستۀ با آن همه مقام

 شاگرد درس صبر دبستان زینب است

 

 هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!

 این شعله‌های خیمه، گلستان زینب است

من هم گریستم

 

در التهاب قافله من هم گریستم

خاموش شد چو مشعله، من هم گریستم

 

یک باغ کوچک گل و یک دشت پرخزان

کردند تا مقابله، من هم گریستم

گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز

عاشقان جمع که باشند خدا می‌آید

جان من هیچ مگویید صدا می‌آید

 

ما که از خویش برفتیم ز بس مست شدیم

یار را زود بگویید کجا می‌آید

نشد امسال...

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

 ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است

دلواپس توعالم و آدم نشد امسال

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×