دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مثل زمزم

ما در عزایت مثل زمزم گریه کردیم

گاهی شدید و گاه نم نم گریه کردیم

 

گاهی تک و تنها میان خلوت اما

اغلب میان روضه با هم گریه کردیم

 

زبان لال

هرکس که حسّ و حال مرا درک می‌‌کند این سوز بی زوال مرا درک می‌‌کند

کعبه که قرن‌هاست سیه پوش این عزاست رنگ سیاه شال مرا درک می‌‌کند

قالی کرمان

ما کویریم، ببارید که باران خوب است ذره‌ای نم بنشیند به بیابان خوب است

 

بشود این دل بی ارزش ما وقت سحر با قدم‌های تو چون قالی کرمان خوب است

شد آب و نان هر شب من گریه بر حسین

از لحظه‌های رو به زوالی که داشتم هرچند سوخته، پروبالی که داشتم

 

با اینکه ناامید ز بخشش شدم ولی تغییر کرد فرض محالی که داشتم

 

فیض گریه

ما که مرید میکده و مست باده‌ایم

عمرى است دل به حضرت معشوق داده‌ایم

 

قبل از سرشتن گِلِمان مفتخر شدیم

در کوى عشق نوکر این خانواده‌ایم

 

لایق پرواز

ای که گره ز کار دلم باز می‌کنی

جانم به لب رسیده چرا ناز می‌کنی

 

مثل همیشه تا که ز تو دور می‌شوم

با یک نگاه عاشقی آغاز می‌کنی

 

وضوى اشک

ما هم پیاله‌ایم به شرط سبوى اشک

هم ناله‌ایم لحظۀ هر گفتگوى اشک

 

نامى براى صورت عاشق نهاده‌اند

دولت سراى گریه میان دو کوى اشک

نوبت گریه

چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم

رسیده نوبت گریه دمیده ماه محرم

 

چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایۀ پرچم

کنار حضرت زهرا نشانده‌اند مرا هم!

 

زائر تو هر قدم گریست

نام حسین را که نوشتم قلم گریست

اول قلم گریست سپس دفترم گریست

 

هرچند باعث همۀ گریه‌ها غم است

اما همین که داغ تو را دید غم، گریست

بر داغ سید الشهدا گریه می‌کنی

 

با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی

در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی

 

ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم

از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×