دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حیدر دوباره بر آشفته

یک بار دیگر العطشم شعله‌ور شده‌ست

چشمانم ار تراوش اندوه، تر شده‌ست

 

ای ذوالفقار در تف خون خفته، ای حسین

ای حیدر دوباره برآشفته، ای حسین

کیمیای عشق

خیمه زد بر هر دلی سلطان عشق

بست با جان رشتۀ پیمان عشق

 

عاشقان، ترک سر و جان کرده‌اند

جان فدای مهر جانان کرده‌اند

روح ملکوتی

در کام تو، ذوالفقار حیدر به نیام

در خطبۀ تو، گرمی صد شعله پیام

 

هر چند به خاک غم نشسته‌ست دلت

روح ملکوتی تو در اوج قیام

 

امیر

همیشه ساکن ما طی سالیان مدید!

امیر! فاتح دیرین قلعه‌های جدید!

 

شکوه شعله‌ورت، شاه آسمان ابد

که روشن است هنوز از گذشته‌های بعید

تصویر جوانی‌

او با تـو که تمرین منظم می‌کرد

تصویر جوانی‌اش مجسم می‌کرد

 

اما عجبا که ذوالفقار حیدر

در پیش غضب‌های تـو سر خـم می‌کرد

شعر عاشورایی امیر معزی
کعبۀ جود و کرم

آنکه چون آمد به دستش ذوالفقار جان شکار  گشت معجز در کفش چون در کف موسی، عصا آمد آواز منادی لا فتی الا علی  وانگهی لا سیف الا ذوالفقار آمد ندا

حرمت آیه‌­های قرآن

گریه کن تا غمت سبک بشود، گریه کن خیمه‌های ویران را

می‌دوانی کدام سوی زمین، چشم­‌های هنوز حیران را؟

 

خاک‌ها را که خون به دل کردند، آب را تا همیشه گل کردند

آتش کینه‌هایشان سوزاند، تکّه‌های دل بیابان را

مدح حضرت عباس (ع)
با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می‌کند

حتی ردیف و قافیه را مست می‌کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می‌کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می‌کند

به مناسبت شهادت امام علی (ع)
بین حصیر پاره پدر را حسین برد

با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد

تسبیح را به دست گرفت و دعاش کرد

 

معلوم می‌شود که نمک گیر زینب است

وقتى به جاى شیر، نمک را غذاش کرد

به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش

جمال غیب و شهود است اینکه می‌آید

تمـام رحمت و جود است اینکه می‌آید

 

شعیب و صالح و هود است اینکه می‌آید

عزیـز مصـر وجـود است ایـنکه می‌آید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×