دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
من هم به جای حضرت زهرا گریستم

من در بقیع ناله زدم یا گریستم باران شدم برای شما تا گریستم

مادر صدام کردی و شرمنده‌ات شدم بودم کنیز و پای تو آقا، گریستم

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله

غصه‌‌ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه‌‌ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه‌های فاطمه خویش را پای امیرالمومنین انداخته

 

تشنۀ بهشت

بانو سلام می‌کنم، اینجا خوش آمدی از خاک، سمت عالم بالا خوش آمدی

ای تشنۀ بهشت، به دریا خوش آمدی من زینبم به خانۀ مولا خوش آمدی

 

لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها

یک گوشۀ بقیع کنار چهار قبر مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها ای بهترین ادامۀ زهرای مرضیه

 

عباس دوران

بار دیگر قافیه یا فاطمه جان می‌شود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان می‌شود

بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان می‌شود

 

یاس یا سیب؟

واشگفتا، شگفتا اباالفضل مرکز ثقل دنیا اباالفضل

مانده چون کوه در مرز عالم مرد بی دست، تنها اباالفضل

بیشتر...

می‌شود هر روز اشکم در عزایت بیشتر

سوختم از روضه‌ات از‌های‌های ت بیشتر

 

می‌روم دنبالت‌ اما از حرم‌های شما

می‌رود تا کربلایت رد پایت بیشتر

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

آنکه از جمع‌ امامان دو برادر دارد

دلبری از همۀ ما دو برابر دارد

 

طرفی ‌ام‌بنین و طرفی فاطمه است

کیست در بین عشیره که دو مادر دارد؟

منصب پروانگی‌

پیش چشم سرخ گونت، صبح و شامی نیست، نیست

بر لبت جز واحسینایت، کلامی نیست، نیست

 

می‌رسی بر روضه،‌ اما ما نمی‌فهمیم حیف

ای دریغا که نصیب ما سلامی نیست، نیست

 

درماندگی عشق

در خواب مگر بینم بیدار شدن را

دل خواه نظر بودن دلدار شدن را

 

باید به دل گور برم حسرت فیض

اذن نفسی لایق دیدار شدن را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×