دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
محرم مثل تو ناحیه می‌خوانم؟ نمی‌دانم

چرا آوارۀ کوه و بیابانم؟ نمی‌دانم

چه می‌خواهد غم عشق تو از جانم؟ نمی‌دانم

 

به سمت آسمان رو می‌کنم هر جمعه می‌پرسم

کجایی ماه پشت ابر پنهانم؟ نمی‌دانم

 

روسپید

رو سیاهی که می‌رسد اینجا، عاقبت روسپید خواهد شد

سیب می‌بوید و کنار حسین، در نهایت شهید خواهد شد

 

هرکه گندم نداشت خوشۀ او، هر که خالی‌ترست توشۀ او

خرمنش می‌شود پر از برکت، کوله‌اش پر امید خواهد شد

 

عنایت

ای آنکه نظر به نیمۀ پُر داری

یک سنگ، میان اینهمه دُر داری،

 

ناخالصی‌ام را به عنایت بردار!

آنگونه عنایتی که با حُر داری

 

دلبر و دل

گفتند مسیر عشق را کامل بست

خود را وسط دلبر و دل حائل بست

 

ای عشق ببین چه کرده‌ای با آن مرد

می‌خواست که راه را ببندد، دل بست

با ادب

نه هر که نسب داشت حسینی شده است

یا ذکر به لب داشت حسینی شده است

 

تاریخ نشان داده فراوان، چون حر

هرکس که ادب داشت حسینی شده است

پای در راه

بنگر که چگونه من رها کرد و گذشت

از خویش بریده، عزم ما کرد و گذشت

 

«هل من» چو شنید پای در راه نهاد

بر خون حسین اقتدا کرد و گذشت

مشت عطش سوز

 

روزی که ز دریای لبش دُر می‌رفت

نهر حرکاتش از عطش پر می‌رفت

 

یک جوی از آن مشت عطش سوز زلال

آهسته به آبیاری حر می‌رفت

 

شکوه

بنگر به شکوه سوی او تاختنش

در قلۀعشق، پرچم افراختنش

فتح است در این معرکه سر دادن او

برد است در این میانه جان باختنش

راندۀ خوانده

اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم

وگر از در برانی، خاک پای لشکرت گردم

به دامانت غبار آسا نشستم، بر نمی خیزم

و گر بفشانی ام، خیزم ولی گرد، سرت گردم

امید بخشش

 

پیوسته نواى «یا حسین» است مرا

دارم همه چیز تا حسین است مرا

 

چون فطرس و حرّ، امید بخشش دارم

وقتى سر و کار با حسین است مرا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×