دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خوش نهال

اکبرا! داغ تو دانی که چها با دل کرد؟

عمر کو؟ تا بتوان چون تو گلی حاصل کرد

 

خوش‌نهالی به بسی سعی به بار آوردم

چه کنم؟ داس جفا، سعی مرا باطل کرد

 

مشایعت اشک

 

باید که زود، راهی غوغا کنم تو را

کو فرصتی؟ که خوب تماشا کنم تو را

 

جایی که عشق کرده تمنّا تو را ز من

انصاف نیست، باز تمنّا کنم تو را

مدح حضرت علی‌اکبر (ع)

دلم سیّار دشت کربلا شد

گرفتار شه گل‌گون قبا شد

 

تپیدی مرغ دل اندر بر من

فتاده شوق اکبر بر سر من

 

مصیبت حضرت علی اکبر (ع)

        

شبه پیغمبر، علی از صدر زین افتاده است

اکبر گل‏گون بدن، روی زمین افتاده است

 

با نوای دل‏خراشی زد صدا: بابا! بیا

سبط خاتم را ز انگشتر، نگین افتاده است

السّلام علیک یا علی بن الحسین

             

برو ولی به تو ای گل سفر نمی‌آید

که این دل از پس داغ تو بر نمی‌آید

 

به خون نشسته دلم، اشک من گواه من است

که غیر خون دل از چشم تر نمی‌آید

۴

                

باز دل‌شوره‌ای افتاده به جانم چه کنم
؟

تندتر می زند آخر ضربانم چه کنم
؟

 

پسرم رفته و چندی است از او بی خبرم

باز هم بی خبری برده امانم چه کنم


آهو

قصد کرده است تمام جگرم را ببرد با خودش دل‌خوشی دور وبرم را ببرد من همین خوش قد و بالای حرم را دارم یک نفر نیست از این جا پسرم را ببرد؟  

کلّنا محمد

                      

او کعبۀ سرودۀ هر انجمن شده است

او دلبر هزار اویس قرن شده است 

 

او «کلّنا محمد» آقای کربلاست

گاهی علی و فاطمه، گاهی حسن شده است 

شور عراق

دور چون بر آل پیغمبر رسید

                        اوّلین جام بلا، اکبر چشید

 

اکبر، آن آیینه‌ی رخسار جد

                        هیجده‌ساله جوان سروقد

 

سبب آفرینش

 

وه! چه اکبر؟ آفرینش را سبب

                        وه! چه اکبر؟ ز آفرینش منتخب

 

از رخ نیکوش، جنّت، آیتی

                        وز لب دل‌جوش، کوثر، شربتی‌

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×