دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بابا برایم دعا کن

دیگر شکستن ندارد، بال و پر کوچک من

می‌ترسم از هم بپاشد، این پیکر کوچک من

 

آه ای سر روی زانو، ای ماه آشفته گیسو

دیشب خودت روضه خواندی، بر منبر کوچک من

 

طفل، بابا، آب

دختری ماند مثل گل ز حسین

چهره‌اش باغ، باغِ نسرین بود

جایش آغوش و دامن و بر و دوش

بس که شور آفرین و شیرین بود

بانگ لبیک

نیزه را سرور من بستر راحت کردی شام را غلغلۀ صبح قیامت کردی

بر لب تشنه‌ات آن روز حکایت می‌کرد خاتمی را که در انگشت شهادت کردی

سنگ‌ها شرمندۀ آیینۀ پیشانی‌ات

آیه‌ها جاری شدند از لهجه بارانی‌ات

یک به یک تفسیرشان در جلوه قرآنی‌ات

 

سوره‌های آسمانی را به وجد آورده‌ای

آفرین گفته خدا، بر طرز قرآن خوانی‌ات

زبان حال حضرت زینب (س) در شام
بانوی کربلا

به شام رفتم و اندوه بیکران دیدم

مظاهر ستم و کفر را عیان دیدم

 

به هر کجا که شدم ظلم بود و استبداد

به هر کجا که شدم جهل بی‌کران دیدم

بغض انارینه

آسمان تاب ندارد تب جانکاه تو را

وزمین طاقت یک گریۀ کوتاه تو را

 

خواستی در عطش قافله فریاد کنی

بغض آمد به گلو، بست گلوگاه تو را

زینبا دارم وصیّت با تو من

در دم آخر، علیّ مرتضی

گفت با زینب به صد شور و نوا

 

زینبا، عمرم به پایان آمده

 وعدۀ دیدار جانان آمده

به مناسبت اعیاد شعبانیه
رفته قنداقه‌ات به عرش خدا

السلام ای پناه مُلک و مکان

در ید قدرتت عنان جهان

 

رفته قنداقه‌ات به عرش خدا

تشنۀ پای بوسی‌ات همگان

 

در طوافت قیامتی شده است

می‌رسد هر فرشته با هیجان

به مناسبت ولادت امام سجاد (ع)
کنج لب‌های توست خال حسین

ای انیس قدیمی دل‌ها

آفتاب بلند ناپیدا

 

تا خدا می‌برد دلِ ما را

پَرِ سجاده‌های سبز شما

کوتاه سروده
زهرای بتول کربلایی زینب

تو مهر قبول کربلایی زینب

زهرای بتول کربلایی زینب

ای وارث نهضت حسین بن علی!

در شام، رسول کربلایی زینب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×