دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زینبش را به اباالفضل سفارش می‌کرد

کیست این مرد که شب کیسۀ خرما می‌برد

روز می‌آمد و از سینه نفس‌ها می‌برد

 

کیست این مرد که تا تیغ به بالا می‌برد

رزم را با مدد از حضرت زهرا می‌برد

 

این خدا نیست ولی مقصدِ هر راه است این

اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولیّ الله است این

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست

در گوشه‌ای ز خانه قد دختری شکست

 

باور نمی‌کند که علی را زمین زدند

آن حیدری که با نگهش خیبری شکست

شعر جدید سید مجتبی ربیع نتاج به مناسبت ضربت خوردن امام علی (ع)
انگار حرفی هست با ماه و ستاره

امشب تمام بندهای جوشن من

از یا علی و یا علی و یا علی بود

ای کاش در کوفه به جای حلقۀ در

یک حلقه از عمار و سلمان  با علی بود

به مناسبت ضربت خوردن امام علی (ع)
به پا بنموده امواج غم و شور محرم را

شکسته ابن ملجم فرق مولای دو عالم را

ولی آقا تفقد می‌نماید ابن ملجم را

 

به محراب عبادت تا رخش چون لاله رنگین شد

ندا برخاست: کشتند اولین مظلوم عالم را

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
هر چه می‌خواهی ببین زینب مرا

در دل محراب خون جای من است

نغمۀ تکبیر آوای من است

 

روزه‌ام را در سحر قاتل گشود

زان به خون آغشته لب‌های من است

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد

درد دل‌هام برای تو حسین بسیار است

بسته‌ام بار سفر چشم به راهم یار است

 

خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط

بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است

پیش نگاه زینب گریان به خون نشست

ماه جمال قبلۀ ایمان به خون نشست

شمس رخ حقیقت عرفان به خون نشست

 

دیو تباهی آمد و یک سجده را شکست

آیینۀ کرامت انسان به خون نشست

 

بر سینۀ نمازگذاران نشسته داغ

روح نماز و کعبۀ ایمان به خون نشست

پیش نگاه زینب گریان به خون نشست

ماه جمال قبلۀ ایمان به خون نشست

شمس رخ حقیقت عرفان به خون نشست

 

دیو تباهی آمد و یک سجده را شکست

آیینۀ کرامت انسان به خون نشست

 

بر سینۀ نمازگذاران نشسته داغ

روح نماز و کعبۀ ایمان به خون نشست

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
گفتم حسین بر کفنم جوشنی نوشت

این روزها تمام تنم درد می‌کند

مانند فاطمه بدنم درد می‌کند

 

گفتم حسین بر کفنم جوشنی نوشت

در دست بی کفن، کفنم درد می‌کند

به مناسبت ضربت خوردن امام علی (ع)
دیشب حسینش همچو باران اشک می‎‌ریخت

دیشب سحر را باب محنت باز گردید

سوز و گداز مرغ شب آغاز گردید

 

دیشب درون سفرۀ شب زنده داران

غم بود و ماتم بود و رنج و درد و حرمان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×